-
گزارشی کوتاە بە عاشقترینها؛
Posted on maj 8th, 2012 No commentsشما کە بودید، سخن از ازادی، سخن از عدالت و حقوق انسانی بود. نە اینکە اختلاف نبود، چرا بود و هنوز فــــرزاد تو گوشها نجوا میکند کە بین انعکاس صدای زندانیان کرد و دیگر زندانیها تفاوت هست و حتا رسانهای احزاب کرد هم متفاوت بە زندانیان کرد مینگرند. اما حقیقتن فرزاد کمانگر و سخن مجید توکلی این جو، این ندیدنها را بە عقب راند. حقیقتن در کارزار نجات شماها همە و همە یک دل و یک صدا فریاد بودند و چون تنی واحد بە استبداد تلنگر زدند. در رسا و سوگتان همە چشمها خیس اشک بود و نبودنتان در باورها نمیگنجید…١
اما اکنون نە… افسوس مدتهاست واژەهای زیبا فراموش گشتەاند و دیگر کسی کە نە، اما بسیار کم شمارند انانی کە از درد مشترک، از شیرین علم هوییها و نرگس محمدیها سخن میرانند
شما کە بودید، انطرفیها زور میزدند کە فرهاد وکیلی و مصطفی تاجزادە را در بند و زنجیر نگهدارند اما اینطرفیها نە بە اندازە کافی ، شاید بە همان اندازە کە در توان داشتند،فشار می اوردند کە نامهای چون علی حیدریان را بشناسانند و عالم را با بهمن احمد امویی اشنا کننداما دریغ ، اکنون زندانها مملو از مهدی اسلامیان ها و حبیب گلپری پورهاست ولی سخن، سخن از سفر محمود بە سە نقطە در خلیج است. خلیجی کە بهای فارس نامیدن ان، سکوت من و سکوت ما در مقابل غل و زنجیر ولایت بر گردەی دلیرانی چون رضا شهابی و ساسان آقایی است
زور و تلاش ما کە نتوانست سایەی مرگ را از سر شماها دور کند و ارادەی ولی فقیە جبار را بشکند اکنون در نبرد با بیگانگان است، گرچە خوشنامانش در اوین و در قزلحصارها و در همین وطن در بندند و ما گوئی فراموش کردەایم, تا استبداد هست، فارس بودن خلیج هم فضیلت و افتخاری نیست کە نیست…١
فرزاد کمانگر، شیرین علم هویی، فرهاد وکیلی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان را در سحرگاە ١٩ اردیبهشت ناعادلانە بدار اویختند تا حکم، حکم ولی فقیە و استمرار استبداد و دیکتاتوری …١
:شاملو میگوید
حرفات را به من بگو
قلبات را به من بده
من ريشههاي ِ تو را دريافتهام
با لبانات براي ِ همه لبها سخن گفتهام
و دستهايات با دستان ِ من آشناست.
در خلوت ِ روشن با تو گريستهام
براي ِ خاطر ِ زندهگان،
و در گورستان ِ تاريک با تو خواندهام زيباترين ِ سرودها را
زيرا که مردهگان ِ اين سال
عاشقترين ِ زندهگان بودهاندعکس از رادیو وبسایت کردانە