-
وعدە پیروزی درجنگ، بهانەای برای خاموش نمودن ندای دمکراسی خواهی و صلحطلبی است
Posted on juli 23rd, 2014 No comments«بگذار ارتش دفاعی اسراییل پیروز شود» از جانب جنگطلبان اسرائیل کپی همان شعار «بگذار رزمندگان اسلام پیروز گردند» جمهوری اسلامی و «بگذار نیروهای مقاومت ارتش اسرائیل را نابود کنند» گروە بنیادگرای حماس است. دقیقاهمان تاکتیکی است کە همە قدرتمداران مُزَوِّر در همە کشورها برای سرکوب هر ندای دمکراسی خواهی و صلح طلبی بکار میبرند
اگر دقت کردە باشیم، بعد از گذشت دو سال از حملە عراق بە ایران و بازپسگیری زمینهای اشغالی از چنگال ارتش صدام حسین، نبرد ایران و عراق از موضع دفاعی عبور کرد و طبق ارادە فرماندە کل قوا آیتاللە خمینی بدین بهانە کە، راە قدس از کربلا میگذرد ٦ سال دیگر تداوم یافت، تا هر تپەای از خاک جنوب و هر کرانە و نهری از جزیرە مجنون بە خون آغشتە و تمام آرزوهای کوچک و بزرگ جوانان ایرانی و عراقی در این جنگ لعنتی با شعارهای پوچ و توخالی چال شد؟
همچنانکە همە شاهد بودیم در کمتر از ١٥ سال ورق بە نفع جمهوری اسلامی برگشت و در نتیجە حملە آمریکا بە عراق، کربلا بدون پرداخت هیچ هزینەای بە پارک قدم زنی فرماندهان سپاە تبدیل شد و ایران بە جادەای دست یافت کە مدعی بود برای آزاد سازی قدس بدان نیاز دارد. اما فرماندهان قلدر سپاە جادەقدس را نە جهت کمک بە مردم مظلوم فلسطین، بلکە بهانەای برای « هیس هیس» گفتن بە مردم خویش میخواستند.اگر دروغ نمیگفتند/نمیگویند مدتهاست کە جادە شوسە تا دیوار قدس را در اختیار دارند!اکنون چهاردە سال است کە جنگطلبان اسرائیل «بگذار ارتش دفاعی اسراییل پیروز شود» را تکرار میکنند و از آن همچون وسیلەای برای خاموش نمودن صدای انسانهای صلح خواه اسرائیلی کە فریاد میزنند، کشتن کودکان غزە پیروزی نیست، سود میبرند. صلحخواهان اسرائیلی علاوە بر درک بیگناهی مردم غزە میدانند کە مخابرە تصویر کودکان غرق در خون فلسطینی بە سراسر جهان، کافی است تا هر اسرائیلی در چشم بسیاری از جهانیان همچون یک قاتل بالفطره نمود، پیدا کند همچنانکە طبق آمار، بعد از جنگ اخیر نوار غزە آمار یهودیستیزی در کشورهای اروپایی بە شدت بالا رفتە است.
سر دادن شعار « نە غزە نە لبنان، جانم فدای ایران» از جانب معترضان انتخاباتی سال ٨٨ فارغ از درستی یا نادرستی آن، هنوز همانند پتکی است کە از جانب تیمهای نظامی امنیتی حاکم بر ایران بر فرق سر هر مخالف و منتقدی فرود میآید کە «نمیگذارند رزمندگان اسلام پیروز گردند».
مقصود و مراد جنگطلبان ریاکار و مُزَوِّر از شعارهای «بگذار ارتش دفاعی اسراییل پیروز شود» اهدای آرامش بە جامعە اسرائیل نیست همچنانکە هدف از طرح «بگذار مقاومت غزە، ارتش اسرائیل را نابود کند» شکستن محاصرە غزە نیست، بلکە دقیقا برعکس، هدف از طرح این شعارها، بستن سلولهای تنفس جامعەی اسرائیل و فلسطین است کە در وضعیت عادی قطعا مسیر صلح و دوستی را انتخاب خواهند نمود.
شعار و تاکتیک جنگ طلبان، استدلال مژدەدهندەگان پیروزی در جنگ و دلایل آنهای کە بذر تنفر و نفرت را میکارند یکی است؛ « خوشبختی آنها در نابودی دیگران نهفتە است».
جامعەای کە بە این مُزَوِّران « نە » نگوید و ارادە خود را در اختیار جنگطلبان بگذارد علاوە بر اینکە روی آرامش نخواهد دید، شکستش حتمی است، همچنانکە آلمان نازی، عراق بعثی و ایران اسلامی شکست خوردند، جنگطلبان اسرائیل هم شکست خواهند خورد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* منظور از جنگ و جنگطلبان، جنگ مشروع و دفاع از مردم بیدفاع در مقابل متجاوز و جنایتکاران نیست.
جملە «بگذار ارتش دفاعی اسراییل پیروز شود» از مقالەی نویسندە اسرائیلی اخذ شدە است. برای خواندن آن اینجــــــا کلیک کنید. -
جدایی و طلاق” بخش مهمی از حق ”انتخاب” فردی و جمعی است ”
Posted on juli 8th, 2014 No commentsتجربە بە انسان میآموزد کە گاهی انسان برای ادامە زندگی یا جهت بدست آوردن دو بارە آسایش و سلامتی باید از چیزی کە بدان دلبستگی داشتە، تکیەگاهش محسوب میشدە و حتی بخشی از وجودش بودە، دل بکند، جدا شود و روند زندگی را بە شکل دیگر رقم بزند.
قطعا زندگی مستقل فرزند بلوغ یافتە در قرون گذشتە امری معمول نبودە و چە بسا بندرت اتفاق افتادە است اما امروز در جوامع مدرن امری عادی و ضروری است.
جدایی همسران (طلاق) در هر جامعەای پدیدەای دردناک است، خصوصا اگر پای فرزندی در میان باشد اما انسانها آموختەاند کە برای بدست آوردن دوبارە آسایش، گاهی تن دادن بە طلاق اجتنابناپذیر است.
کشیدن دندان امری امروزی نیست قرنهاست کە انسان یاد گرفتە کە برای گریز از تحمل مداوم درد، از دندان کە قسمتی از وجود انسان است، دست بکشد و آن را از بدن جدا کند.
امروز علم پزشکی بە یاری انسان آمدە، در آوردن رودە، کلیە، قطع دست و پا و بسیاری از اجزاء بدن امری معمول و متداول است و حتی گاهی آدم مجبور بە دست کشیدن از قلب خود میگردد.
شاید همە اینها مسئلە فردی تلقی گردند اما چە بسا بسیاری از این مسائل روی انسانهای دیگر در اجتماع تاثیر میگذارند. مثلا در جوامع سنتی وقتی زوجی بچەدار از هم جدا میشوند دیدن کودک آن زوج آە از نهاد انسانهای دیگر در میآورد. دیدن و سخن گفتن با انسان بدون دندان چندان خوشایند نیست و قدم زدن با انسانی کە قلب الکتریکی در جیبش گذاشتە است برای هیچ کس بدون نگرانی نیست.
اما ”جدا شدن” حق طبیعی هر فردی است حتی اگر خود در مقطعی از زندگی تصمیم بە پیوند گرفتە باشد. در آوردن قسمتی از بدن مجاز است اگر آسایش انسان را بە هم بریزد و جدا شدن فرزند از پدر و مادر، امری عادی در زندگی پرهیاهوی دنیای امروز است.
کوچ از وطن، فرار از کشور و جدا شدن از خانوادە، بستگان و همە آنهای کە دوستشان داری گرچە در جهان امروز امری است معمول، اما شاید بتوان گفت کە چیزی است همانند جدا شدن از ریشە، رها کردن آغوشی گرم و مطبوع و تن دادن بە حسرت خوردن مستمر، اما شخص برای تداوم زندگی، برخورداری از زندگی بهتر و یا نجات جان، ناگزیر از انجام آن است.
همەی اینها مثالهای سادە و پیش پا افتادەای هستند برای لزوم وجود ”درآوردن، طلاق و جدایی” و اجتناب ناپذیر بودن دلکندن از آنچیزی کە یک روز بخشی از ما یا قسمتی از زندگی ما بودەاند اما تداوم زندگی و آسایش آیندەمان ایجاب میکند کە تن بە تیغ جراحی بدهیم، فسخ عهدنامە را امضاکنیم و از همە چیز دل بکنیم و همە مخاطرات را بە جان بخریم برای سفری ناگوار و اجباری.
شاید گروەهای انسانی برای در امان ماندن از تاثیر دیگر جوامع بە ابداع مرزها پرداختەاند روستا، شهر، منطقە و کشور را ساختەاند همچنانکە خانوادەها قبلا بە ساختن خانە همت بستە بودند. تصاحب یک منطقە، کشور و تغییر مرزها در طول تاریخ با زور یا از روی اختیار مردمانش امری متداول و مستمر بودە است همچنانکە تصاحب کشتزارها، مراتع و خانەها مداوم اتفاق افتادە است. ماحاصل همە اینها نقشە و جغرافیایی این کرە خاکی در جهان امروز است کە هر تکەای از آن نامی بر خود دارد.
این نقشە و جغرافیا بە صورت مداوم همانند نسلها تغییر یافتە است گاهی دو قطعە همانند ”چک” و ”اسلواکی” را بر اساس مصلحتی بە هم دوختەاند و زمانی سرزمینی را بنام ”آلمان” دو قطعە کردەاند اما کمتر از ٤٠ سال آندو بە طلاق تن دادند و آن دوی دیگر دیوار جدایی را درهم کوبیدند و بە هم پیوستند.
چند ماە پیش بود کە کمی بیش از نیمی از مردم کریمە زیر پوتین سربازان پوتین از اوکراین بیثبات طلاق گرفتند و بە عقد روسیە درآمدند و جغرافیای جهان را تغییر دادند.خبرها حاکی است کە حکومت اقلیم کردستان عراق تصمیم گرفتە برای جدایی از عراق در این اقلیم همە پرسی برگزار کند. کردها ادعا میکنند کە هرگز بە اختیار خود متعهد بە زندگی در جغرافیایی بە نام عراق نبودەاند از چیزی سخن میگویند کە دقیقا شبیە بە ازدواج اجباری است از ستمها، تبعیضها، زخمها و کشتارهای دستە جمعی بە صورت مستدل صحبت میکنند… اکنون آنها خواهان استقلال هستند، میخواهند یک کشور مستقل برای خود بسازند.
مردمند دیگر، بدینگونە میخواهند زندگی کنند همچنانکە عاشق میشوند و عهد میبندند و بعدا بە طلاق و جدایی تن میدهند، اگر روزی بنابر هر دلیلی در چارچوب یک کشور با مردمان دیگر زندگی کردەاند امروز مصلحت حیات خود را در تداوم زندگی مشترک با آنها نمیبینند همچنانکە هر لوحی از تاریخ، شرحی از تغییر نقشە جغرافیا را با خود دارد، آنها هم میخواهند این نقشە جغرافیا را یک بار متحول کنند. چکارشان میتوان کرد، چە لزومی بە سرزنش کردن هست و چرا باید برای زندگی بهتر آنها بمبارانشان نمود و یا برای مصلحتشان آنها را بە زنجیر کشید؟بدبختانە یا خوشبختانە انسانها در جوامعی کە برای انسان و حقوق انسانی ارزش قائل هستند، پذیرفتەاند کە جدایی همچون یک ”انتخاب” حق و حقوق هر انسان، گروه و جمعی است کە بە زعم خود مصلحت را در جدایی میبیند. آنهای کە نمیتوانند یا نمیخواهند بپذیرند کە عدالت مهمترین رکن بقای جوامع است و زندگی مشترک با زور و اجبار ممکن نیست، عقبماندگان فرهنگی هستند کە برای رسیدن بە بلوغ فکری محتاج زمانند. و گاهی این عدم بلوغ فکری، دلیل و بانی بە هم خوردن آسایش نسلها و حتی جنایت علیە بشریت بودە است.
معروف عثمانی
اوپسالا 2014-07-06 -
” بحران عراق آبستن کردستان مستقل هست؟”
Posted on juli 2nd, 2014 No commentsمنتشر شدە در وبسایت ملیمذهبی و ایران امروز. باز نشر در وبسایت ملیون و وبسایت حزب مردم بلوچستان
بعد از مصاحبه مسعود بارزانی رئیس اقلیم کردستان عراق با کریستین امانپور که از شبکه CNN پخش شد، بحث اعلام استقلال کردستان عراق به یکی از مهمترین خبرهای روز تبدیل گشت.
رئیس اقلیم کردستان عراق به این پرسش کریستین امانپور: «آیا عراق می تواند بیش از این یکپارچگی خود را حفظ کند؟ چنین پاسخ دادند: «به دشواری میتوان چنین تصوری داشت زیرا شرایط کنونی نشان می دهد ادامه این وضعیت بیش از این میسر نیست. عراقی که اکنون در آن زندگی می کنیم با کشوری که همیشه می شناختهایم، تفاوت زیادی دارد؛ حتی با عراقی که یکی دو هفته پیش می شناخته ایم، تفاوت دارد.»
برای درک درست و تحلیل صحیح سخنان پرزیدنت بارزانی و پیبردن به دغدغههای وی، علاوه بر بازبینی وقایعی که عراق را به وضعیت دردناک امروز رسانده است، باید شرایط و جغرافیای صف بندیهای مذهبی و گروهی عراق امروز را هم مورد توجه قرار داد.
قطعا رئیس اقلیم کردستان علاوه بر اینکه نسبت به وضعیت نه چندان مانوس مردمان عراق آشناست خود در عمق کشمکشهای مذهبی، قومی و جناحی عراق حضورداشته و بیش از ده سال است که شاهد نزاع مذهبی، سیاسی و جناحی و دخالتهای مشهود کشورهای منطقه در امور عراق است. بارزانی واقعیتهای و وضعیت بغرنج امروز عراق و ناکامیهای دهسال گذشته را به خوبی درک و تحلیل نموده است و عبور ازاین شرایط را بسیار دشوار میبیند. ایشان میگویند: «طی ۱۰ سال گذشته، ما هر کاری که از دستمان بر میآمد انجام دادیم تا در شکلگیری یک عراق دموکراتیک نقش داشته باشیم اما متاسفانه این تجربه موفق نبوده است».
بعد از خروج نیروهای آمریکایی از عراق، شکاف بین سنیها و شیعیان روز بروز عمیقتر و تارهای پیوستگیها آنها گسستهتر شد. دولت نوری مالکی به جای تلاش برای ترمیم این گسستها، سعی نموده که وزن جناح شیعی را سنگینتر و سنی مذهبان را حاشیه نشین نماید. در قضیه طارق هاشمی معاون ریاست جمهوری و یکی از شخصیتهای سنی مذهب، نخست وزیر نپذیرفت که دادگاه وی در اقلیم کردستان برگزار گردد. جلال طالبانی که کلید حل مشکلات میان جناحهای عراق بود، بیمار شد و بحران تداوم یافت.
اصطکاک به وجود آمده بیشتر بین جناح سنی و جبهه شیعی بود و کردها با هر دو جناح ارتباط داشتند هرچند دولت مرکزی و حکومت اقلیم کردستان هرگزموفق به درک مشترک از مسائل مورد اختلاف نگردیدند. مثلا یکی از موارد اختلاف اقلیم کردستان و دولت مرکزی، خواست مالکی برای سیطره دولت مرکزی بر لشکر پیشمرگه بود امری که با مخالفت شدید کردها مواجه شد. شاید کردها میدانستند که در صورت تحقق چنین امری اکنون پرچم داعش بر فراز شهرهای کردنشین هم در اهتزاز میبود.
مهمترین اختلاف دولت مرکزی با کردها وضعیت شهر نفت خیز کرکوک و نواحی کردنشین خارج از محدوده اقلیم کردستان بود که طبق توافق اولیه قرار بود بر اساس ماده ١٤٠ رفراندوم وضعیت منطقهای این مناطق را مشخص نماید که بخشی از اقلیم کردستان خواهند بود یا تحت تسلط دولت مرکزی باقی خواهند ماند. البته دولت مرکزی در چهار سال گذشته حاضر به انجام رفراندم در این مناطق نشد. عاقبت تسخیر کرکوک به وسیله نیروهای پیشمرگه، بعد ازفرار نیروهای دولت مرکزی در مقابل نیروهای داعش به وقوع پیوست.
مسعود بارزانی روز جمعه در بازدید از کرکوک گفت: «شعار ما از ابتدای انقلاب در سپتامبر ۱۹۶۴ میلادی، “یا سیطره بر همهی کردستان یا نیستی ما” بوده و امروز این امرمحقق شده است. او هشدار داد در صورت تعرض هر گروهی به کرکوک خود نیز آماده است به صفوف پیشمرگه بپیوند. بارزانی در بخش دیگری از سخنانش تاکید نمود: «کرکوک باید نمونه واقعی زیست مشترک ساکنانش با زبانهای متفاوت و ادیان مختلف باشد و تاکید نمود که حقوق همه قومیتها و مذاهب باید به نحو قابل قبول مراعات گردد.»درک این واقعیت چندان پیچیده نیست که جناحهای سیاسی و اقلیمی این کشور در ده سال گذشته قادر به گفتوگو و حل منازعات بین خود نبودهاند اکنون هم نباید انتظار داشت در وضعیتی که سپاه داعش در نزدیکی بغداد در حال نبرد سرنوشت ساز است و شیعیان با دردست داشتن انواع احکام جهاد و بهرمندی ازسازماندهی بسیج مردمی به وسیله سپاه قدس و کمک لجستیکی ایران خود را آماده نبرد با داعش سنی مذهب نمودهاند، این جناحها برای سازش از خود انعطاف نشان بدهند. به همین سبب است که آقای بارزانی در این مصاحبه تاکید کرده است: «عراق در حال تجزیه است، دولت مرکزی کنترل بر کشور را از دست داده و همه چیز درحال فروپاشی است». او ضمن رفع مسئولیت از جناح کردی، دیگر طرفها را مسبب سقوط و فروپاشی عراق دانست.
کردها و سنیهای درون حکومت عراق، ادعا میکنند که دولت نوری مالکی اسب جناح خود را به تنهایی در میدان مسابقه میدواند و به شکل کاملا تمامیتخواهانه کلیه تصمیمات مهم را در سیاست داخلی و خارجی میگیرد مطلبی که مورد تایید احزاب مهم شیعی منتقد دولت هم قرار گرفته است. سیاستمداران سنی معترضند که مالکی عراق را درگیر بحران سوریه برای حمایت از یکی از طرفهای درگیر نموده است. آنها مدعی هستند که دولت بدون مشورت و رضایت آنها، تلاش کرده با ایران و حکومت سوریه پیمان “هلال شیعه” را سازمان دهد؛ امری که سنی مذهبان شدیدا نسبت به آن حساسیت دارند. گروه دولت اسلامی عراق و شام در اتحاد با بعثیها در صدد جلب حمایت کامل سنیمذهبان عراق است و تلاش دارد که با سبعیت میدان تکتازی شیعیان در عرصه قدرت را مسدود و نوار هلال شیعی تحت رهبری ایران را در عراق قیچی نماید.
حکومت اقلیم کردستان مشکل موجود را با راهکارهای آزموده شده اتلاف وقت میداند و اصرار دارد که برای حل معضل موجود، باید علاوه بر مشارکت کردها به عنوان یک ضلع مثلث قدرت در عراق، به سنیمذهبان هم موقعیت ضلع سوم قدرت واگذار گردد. تا آنها از اراده کافی برای عبور از بحران برخوردار شوند و تاکید میکنند که دولت مالکی در ده سال گذشته ثابت نموده که مایل به مشارکت دادن کردها و سنیها در پروسه قدرت نیست.
بارزانی اصرار دارد که واگذاری قدرت از جانب مالکی باید اولین گام گذر از بحران باشد. آیتالله سیستانی مهمترین مرجع تقلید در عراق و بسیاری از گروههای شیعی هم با کنار رفتن نوری مالکی از دولت موافق هستند. اما آیتالله خامنهای در دیدار با مسئولان قضایی در این مورد گفتند: «آمریکا از روال کنونی در عراق یعنی برگزاری انتخاباتی با مشارکت خوب مردم و تعیین گزینههای مورد اعتماد مردم، راضی نیست زیرا آمریکا به دنبال آن است که عراق تحت سلطه قرار گیرد». بسیاری از تحلیلگران این سخنان خامنهای را حمایت از نوری مالکی قلمداد کردند.
در واقع، نه دولت مالکی به استدلال بارزانی بهایی میدهد و نه او میتواند جناح سنی را از رویاروی با شیعیان بر حذر دارد. بر همین اساس، بارزانی با مطرح نمودن مسئله “تعیین سرنوشت” برای کردستان، در گام نخست میخواهد برجناح شیعی و دولتهای حامیاش، فشار وارد کند که به عبور از مالکی و تشکیل حکومت ائتلافی و فراگیر رضایت دهند. در صورت محقق نشدن این امر، تداوم بحران از نظر اقلیم کردستان محرز است. گرچه بارزانی معتقد است که بسیار دشوار است که هیچ راهکاری عراق را به وضعیت قبل از ظهور داعش برگرداند و باید تقسیم عملی عراق به سه منطقه مجزا را برای سالیان سال همچون امر واقع پذیرفت به گزینه دوم “استقلال کردستان” که آرزوی دیرینه کردهاست، میاندیشد؛ امری که به خاطر مخالفت آمریکا، بریتانیا و ایران و عدم تثبیت الحاق مناطق تازه ملحق شده به اقلیم کردستان دشوار به نظر میرسد.
قطعا حکومت اقلیم کردستان به اهمیت شهر نفتخیز کرکوک و مناطقی که اکنون به تسخیر نیروهای پیشمرگه درآمدهاند برای هر سه جناح درگیردر بحران عراق آگاه هستند. بعید به نظر میرسد تا تثبیت موقعیت خود بر این مناطق به ریسک اعلام استقلال دست بزنند و خود را آماج تیر کینهآلود همسایگان پر نفوذ و هدف آتش توپخانه گروههای شیعی و سنی قرار دهند.
به احتمال بسیار اقلیم کردستان در هر توافق احتمالی با دولت مرکزی غیر از نوری مالکی، اجرای ماده ١٤٠ و تثبیت صدور نفت به صورت مستقل را در دستور کار خود قرار خواهد داد و در این برهه از اعلام استقلال کردستان صرفنظر خواهد نمود.
استقلال کردستان؛ آرزو یا واقعیت
گسست ملی و فروپاشی روانی عراق با آغاز نظام استبدای حزب بعث، جنایتها که در داخل این کشور صورت گرفت و بحرانهای بینالمللی خود ساخته مانند جنگ با ایران و حمله به کویت، شروع شد و با حکومت فرقهای مالکی، آشوبهای مذهبی و قتل عامهای دستهجمعی شیعی و سنی که بعد از حمله آمریکا به عراق انجام گرفت، تکمیل گردید. در واقع “داعش” مسبب این بحران نیست بلکه خود محصول این نزاع است.
وقتی که مردم یا بخشی از مردم یک کشور نسبت به پرچم کشورشان که قاعدتا باید مظهر غرورشان باشد، احساس تنفر دارند و سرود ملی کشورشان را آواز قاتلان خویش میپندارند، چه چیزی میتواند آنها را نسبت به کشور وفادار نماید یا وفاداری اجباری مردم به سیستم و مرزهای یک کشور چه ارزشی دارد؟
حقیقتا سخن از عراق متحد برای کردها، همانند ازدواج اجباری است که زندگی کردها در چارچوب عراق تا فرصت و موقعیت مناسب علیرغم میل باطنی باید ادامه یابد. گرچه استقلال کردستان برای بسیاری از کردها آرزوی تاریخی بوده اما طلاق و جدایی روانی از عراق در اندیشه جمعی کردها هنگام وقوع جنایتهای انفال و حلبچه به وقوع پیوسته است. در واقع عراق حامله کشوری به نام کردستان هست فقط تاریخ تولد آن مشخص نیست.
معروف عثمانی اوپسالا
2014-06-28 -
«پیامدهای پیشروی داعش در عراق» معروف عثمانی
Posted on juni 29th, 2014 No commentsمنتشر شدە در ایران امروز، کار، وب سایت ملیون و اندیشە روشنگری
وضعیتی که هم اکنون داعش در خاورمیانه پدید آورده است بیش و پیش از آنکه نشانگر قدرت این گروه تندرو باشد نشانه شکافهای گسترده ملیتی، مذهبی و حاکی از اختلافات شدید نیروهای سیاسی موجود در منطقه است.
باوجود تهدید جدی حاکمیت دولت عراق از جانب داعش، نوری مالکی نخست وزیر این کشور، بیشتر تلاش دارد که مجلس را متقاعد کند که با اعلام وضعیت فوقالعاده در عراق موافقت نماید تا در صدد اشتراک مساعی با گروههای اپوزیسیون درون حکومت برای اتخاذ تصمیم مشترک جهت مهار داعش باشد.
حرکت و پیشروی دولت اسلامی عراق و شام (داعش) اگر منجر به تغییر جغرافیای منطقه هم نشود، آثار کوتاه مدت و بلند مدت مهمی را در منطقه برجای خواهد گذاشت.
پیشروی داعش حاکمیت دولت مرکزی عراق را به صورت جدی تهدید میکند و باعث تشدید نزاعهای سیاسی در سطح حاکمیت عراق گشته و بعید نیست که تعدادی از نیروهای سنی درون حاکمیت عراق که احساس میکنند روند سیاسی عراق فعلی خلاف منافع آنها رقم میخورد، به داعش بپیوندند.
اگر نیروهای سیاسی سنی مذهب درون حاکمیت کنونی عراق با داعش به توافق برسند عملا منطقه سنی نشین عراق حداقل برای مدتها از این کشور جدا خواهد شد. هرچند به نظر میرسد که ایدهئولوژی تندروانه داعش سد راه این ائتلاف شود اما بعید نیست که نیروهای سیاسی سنی درون حاکمیت عراق با بخشهای از داعش ائتلاف کنند که بیشتر ناسیونالیست هستند تا برخوردار از ایدهئولوژی تندروانه مذهبی. این رویداد انسجام نه چندان محکم حکومت عراق را عملا ازهم میپاشد و در صورت وقوع آن، این کشور به سه منطقه کردنشین، سنینشین و شیعهنشین تقسیم خواهد شد.
مهمترین و منفیترین تاثیر پیشروی داعش در عراق، خروج نیروهای نظامی از پادگانها و آمادهباش آنها در ایران، ترکیه، اقلیم کردستان وعراق است. بدون شک قدرت گیری نظامیان، تضعیف نهادهای مدنی و کند گشتن حرکتهای دمکراسیخواهی در کل منطقه را بدنبال دارد و بیم آن وجود دارد که این پروسه درازمدت باشد.
پیامد بلند مدت دیگر آن، علاوه بر به چالش کشیدن ساختار سیستم سیاسی کنونی حکومت عراق، آسیبهای اقتصادی فراوان، افزایش نا امنی در عراق و سرایت آن در کل منطقه را بدنبال دارد. دولت عراق برای کنترل بر اوضاع امنیتی بعد از داعش، یا باید وجود ناامنی و تلفات جانی و اقتصادی را برای مدتها تحمل کند یا محتاج پیمان نظامی با کشور قدرتمندی همچون ایالات متحده آمریکا خواهد بود و بعید نیست که این پروسه دلیل رنجش ایران و تیرگی روابط دو کشور همپیمان را فراهم کند.
یکی دیگر از مهمترین پیامدهای پیشروی داعش که هم اکنون رقم خورده است الحاق مناطق استراتژیک کردنشین و نفت خیز کرکوک به اقلیم کردستان عراق است. کرکوک و مناطق دیگر کردنشین عراق از زمان سقوط صدام حسین در ٢٠ مارس ۲۰۰۳ تا اکنون، میان حکومت مرکزی عراق و اقلیم کردستان محل مناقشه بوده است.
گرچه ماده قانونی معروف به ماده ١٤٠ ، دولت مرکزی را موظف کرده بود که در آن نواحی همهپرسی برگزار کند اما نوری مالکی از اجرای آن خوداری نمود. حمله داعش و ناکارآمدی ارتش مرکزی عراق، بهترین فرصت تاریخی را برای کردها فراهم نمود تا از طرفی با دست و دلبازی از آوارگان جنگ پذیرایی کنند و از طرف دیگر در سایه لشکر زبده پیشمرگه، داعش را از مناطق تصرف شده کرکوک بیرون برانند و بدون تحمل هزینه گزاف، این نواحی را باز پس بگیرند. در واقع میتوان گفت، داعش پاس داد و اقلیم کردستان عراق، گل زد.
معروف عثمانی اوپسالا
2014-06-12 -
نگاهی کوتاە بە سخنان امروز آقای خامنەای
Posted on juni 4th, 2014 No commentsامروزآقای خامنەای از امام خمینی، نظام اسلامی، ولایت فقیە، سازگاری شریعت اسلامی با مردم سالاری، عدالت گستری نظام اسلامی، فقر زدایی، رد زور و قهر در برخورد با مردم، اتکای بە مردم، فساد زدائی، تضمین آزادیهای سیاسی و مدنی، مردم سالاری دینی و اختیار و اشتیاق مردم در مشارکت در پروسەهای سیاسی و اقتصادی کشور سخن گفتە است.
١- آقای خامنەای ٢٥ سال است کە بر کرسی سلطانی ولایت تکیە زدە است بدون اینکە بە کسی جوابگو باشد، اجازە طرح پرسش بدهد و یا بە آرای مردم و خواست مردم توجە نماید. خود میگوید و خود تایید میکند و سپس سیستم و دستگاەهای حکومتی برای واقعی نشان دادن این نظرات دست بکار میشوند و بیش از همە کس خود آقای خامنەای آنها را باور میکند.
اندیشە و فرضیات او واقعیتهای انکار ناپذیر و دقیقترین تشخیصهای ممکن هستند. دانش، تخصص و آمار برای آقای خامنەای زمانی قابل تامل و اتکا هستند کە تایید کنندە نظرات وی باشند مطالب خلاف ایدەها و نظرات وی، یا بیارزشند یا ساختە و پرداختە دشمنانند.خلاف واقع سخن گفتن برای وی بسیار آسان است. گاهی دروغهای شاخداری برزبان میراند کە اگر از نوەهای خود هم سوال کند عدم واقعی بودن آن ادعا را گشزد میکنند.
بە این ادعا در گفتەهای امروز وی توجە کنید. خامنەای :”هیچ قدرت و غلبه ای در مکتب امام که از تقلب (در منبع تغلب ذکر شدە است) و از اعمال زور حاصل شده باشد، مورد قبول نیست. در نظام اسلامی، قهر و غلبه معنا ندارد.” و در بخشی دیگر میگوید :”در میدان علم و فناوری جمهوری اسلامی با وجود همه این تحریم ها ماهواره به فضا می فرستد، موجود زنده به فضا می فرستد و بر می گرداند، انرژی هسته ای تولید می کند، در بسیاری از دانش های نوپدید جزو 10 کشور اول دنیا قرار می گیرد. شتاب پیشرفت علم در جمهوری اسلامی 13 برابر متوسط دنیا اعلام می شود از سوی مراکز مسوول این کار در دنیا. خدمات علمی و فنی به کشورهای مختلف صادر می کند، با وجود تحریم های بی سابقه یک کشور 75 میلیونی را اداره می کند.” پ.نقل قول – علاوە بر اینکە آقای خامنەای عادت ندارد برای گفتەهای خود سندی ارائە کند، از فسادها، ضعفها و آمارهای منفی جهانی در مورد ایران سخنی نمیگوید. از آمار اعدام، زندانیان، اعتیاد و بیکاری حرفی نمیزند. برای مثال بە گزارش سالانه سازمان شفافیت بینالملل در مورد فساد اداری و اقتصادی کشورها کە برای هر نظامی اهمیت فراوانی دارد، اشارەای نمیکند. ( ایران در سال ٢٠١٣ در مورد فساد اداری و اقتصادی، از میان ١٧٥ کشور رتبە ١٤٤ را کسب کردە است.علاوە بر بیماری ”توهم” کە پیوستە ناظران ادعا میکنند آقای خامنەای بە آن مبتلا است، ٢٥ سال زمامداری آقای خامنەای بە وضوح نشان میدهد کە ایشان بە منابع یا منبع رصد عملکرد و بازتاب سیاستها خود کاملا اعتماد دارد و از آنها نە تنها مشاورە بلکە رهنمود میگیرد. و این منبع نهاد یا سازمانی نیست غیر از سپاە پاسداران انقلاب اسلامی.
در واقع سپاە پاسداران با انحصاری کردن کانالهای منتهی بە رهبر جمهوری اسلامی، هر تفسیر و تحلیلی را کە بخواهند بە خورد آقای خامنەای میدهند و وی را بە هر تصمیمی کە بپسندند، رهنمون میکنند. ضرورتا این بە معنی عدم دسترسی فیزیکی دیگران بە خامنەای نیست بلکە میتوان گفت کە فرماندەهان سپاە و نهادهای امنیتی ”اعتماد” رهبر جمهوری اسلامی را تسخیر کردەاند. استمرار و تداوم این وضعیت در ٢٥ سال گذشتە، آقای خامنەای را معتاد نمودە است.
آقای رفسنجانی، بخشی از اصلاحطلبان و دولت روحانی تلاش دارند کە ”اعتماد آقای خامنەای بە سپاە و نیروهای امنیتی” را تضعیف کنند و خود بە یکی از منابع قابل اعتماد رهبر جمهوری اسلامی تبدیل گردند اما بدون شک آنها در این حرکت موفق نخواهند شد. بە نظر میرسد اگر آنها بجای این تلاش بیهودە، پروسە کنار زدن فرماندهان تندرو کنونی سپاە پاسداران را در پیش بگیرند احتمال موفقیت آنها بیشتر خواهد بود.
-
”داستان کوتاە، سرباز درنبردی دشوار”
Posted on april 29th, 2014 No commentsچند روز پیش مطلبی داستان گونە و کوتاە درمورد واقعە ”پنجشنبە سیاە” در صفحە فیسبوکم نوشتم. بعد از انتشار خبر ”خودکشی” یک سرباز کە شاهد این وقایع بودە است تلاش کردم کە این داستان را بە صورتی تکمیل کنم کە این سرباز در مرکز آن وقایع قرار گیرد. البتە این داستان واقعی نیست و تنها چیزی است کە در ذهن من شکل گرفتە است.
پوزش من را بە خاطر نقص، کمی و کاستیهای احتمالی آن بپذیرید. خبر خودکشی این سرباز را میتوانید اینجــا بخوانیدتکان کم جان پرچم کهنە برج زندان، از وزش نسیمی آرام در بیرون اتاقهای تو در تو و سالنهای ساکت زندان اوین حکایت داشت. نگهبانی روی برجک دیدە میشد کە کلاە آهنی بر سرش چسب شدە بنظر میرسید و با دست راست، خشاب تفنگ کلاشینکفش را بە صورتی کە قنداق تفنگ زیر بازوی راستش قرار داشت، سفت گرفتە بود. صدای پرواز کم ارتفاع دستەای انبوە از گنجشکان و نشستن گلەوار آنها بر چند درخت داخل محوطە زندان، نگهبان را هراسناک نمود. بە دقت اطراف برجک نگهبانی را نگاە کرد. آنگاە بە پرواز جغدی کە از آسمان زندان دور میشد، نگریست.
نگهبان بە خود میگفت، در این دو سال نباید نسبت بە مسائل امنیتی کم اهمیت باشم. بسیار شنیدە بود کە یک یا چندین زندانی از زندان فرار کردەاند. یا حتی در فیلمها دیدە بود کە زندانیان بە صورت بسیار ماهرانەای در حالی کە دهان نگهبانان را با دست گرفتە با چاقو آنها را کشتەاند. سپس آهستە سرش را بە طرف جهتی کە بخش مدیریت زندان در آن واقع شده، چرخاند.
دیدن صف پشت صف سپاهیان چماق بدست، لشکر آدمهای آهنی را در بازیهای کامپیوتری بە ذهن نگهبان متبادر میکرد. در حالی کە نتوانست هیچ پاسخی را برای سوال چە خبر است، بیابد چیزی مانند وحشت وجودش را فرا گرفت.
سرباز بعد از پایان پست نگهبانیش، تفنگش را در اسلحە خانە تحویل داد و چماقی خوش دست بە دستش دادند. بە داخل سالن زندان، طبق فراخوان فرماندە رفت. فرماندە بە سرباز گفت: ”بزن و بشکن”! فرق نمیکند کە آن چە میشکند، شیشە پنجرە است، یا وسایل درون اتاقها و یا استخوان و جمجمە زندانی، هدف ”شکستن” است.
سرباز دلش لرزید خواست چیزی بپرسد اما وقتی کە نگاهش با نگاە غضبناک فرماندە تلاقی نمود لبان لرزانش توان بیان سوالی را نداشت کە از برجک نگهبانی با خودش حمل میکرد. بە ناچار آن را قورت داد و در صف نامنظم سربازان کە با فاصلە نە چندان دور از لباس شخصیهای کە هیچ آنها را نمیشناخت، قرار گرفت.
در همهمه نامنظم لباس شخصیها کە بسیاری از آنها صورتشان را پوشاندە بودند، مردی فریاد زد: ” ١٨ تیر سال ٧٨ را در اینجا اجرا کنید!”
سرباز دیگر سوالی نداشت بە چماق در دستش نگاهی انداخت. تمام لکەهای قهوەای رنگ روی چماق را خون کسانی پنداشت کە فیلم آنها را در یوتیوب دیدە بود. تصویر برزمین غلطیدن ” ندا آقا سلطان” لحظەای در برابر چشمانش مجسم شد. سرش را بلند کرد و بە اطراف نگاهی انداخت. لباس شخصیها کە گویی چماقهای خود را در دست سبک و سنگین میکردند با صدای آهستە بە ندای ”آمدە!”، لبیک گفتند.
لباس شخصیها حرکت کردند وسربازان پشت سر آنها. دربها سالنها را یکی پس از دیگری گشودند و بە داخل اتاقها هجوم بردند. هر لحظە صدای شکستن شیشەها و فریاد غضبناک ونالەهای درد آلود، بیشتر و بیشتر میشد بە صورتی کە همە جا نعرە بود. فحشهای رکیک، داد زدنهای وحشت آفرین، مشت بر صورتهای خونی و چرخیدن چماقها در هوا کە گاهی با صدای خرد شدن شیشە همراە میشدند و زمانی با فریاد کسی کە در ذهن سرباز شکستە شدن جمجمە کسی را بە تصویر میکشید.
همە جا یک عکس، یک صدا و یک شکل بود در هر گوشەای یک گروە لباس شخصی با یک یا دو زندانی زیر دست و پا و چماقشان، دیدە میشدند.
فریاد فرماندە همە تصویرها ذهنش را پاک کرد. سرباز بیا اینجا!
سرباز بیاختیار دوید گرچە پاهایش سنگین بود. احساس میکرد کە چماق بە دست راستش چسبیدە است. بە جمع لباس شخصیها و تعدادی از سربازها کە در دو صف روبروی هم ایستادە بودند، قرار گرفت. فرماندە با یک لباس شخصی، مردی را آوردند میان آن دو صف رها کردند. از دو طرف صف با چماق و لگد شروع کردند بە زدن مرد چهل و پنج سالەای کە لباس زندانی بر تن داشت. زندانی با تن خون آلود در حالی کە مینالید، تلوتلو خوران تلاش میکرد کە بدود. مرد ٤٥ سالە دقیقا بە جلوی سرباز رسیدە بود. دست راست سرباز بی ارادە بالا رفت. چماق محکم بر دست مرد ٤٥ سالە کە حایل جمجمەاش کردە بود، فرود آمد. سرباز از لرزش چماق فهمید کە ضربە بە استخوان برخورد کردە است. او حتی صدای بر خورد چماق با استخوان زندانی را شنید. قلبش سنگین شد سرش گیج رفت و در زیر نگاە وحشت کردە سرباز، تعادل زندانی بە هم خورد و بر زمین افتاد. سرباز بە زحمت توانست سرپا بایستد و کنار زندانی دراز نکشد. بازویش در حالی کە در نیمەی راە بلند کردن چماق بود توانش را از دست داد. او از صف سربازان و لباس شخصیها بیاختیار چند قدم بە عقب برداشت در حالی کە بە چشمان زندانی کە روی زمین میجنبید، نگاە میکرد. گرچە چشمانش تصویرها را تار میدید اما مطمئن بود کە پلک چشمان زندانی در حالی کە میرفت روی هم قرار گیرند دقیقا بە چشمان او خیرە شدەاند.
سرباز بدون شتاب و بدون توجە بە صداها و صحنەها کە اکنون برایش گنگ و ناواضح بودند، از دو صف روبروی همدیگر دور میشد. هرچە میدید صورتهای خونی بودند و هر چە میشنید نالە بود. تمام ماهیچەهایش شل شدە بودند و بە زحمت چماق تحویلی را روی کف سالن دنبال خود میکشید. سالن زندان برایش بیش از اندازە بزرگ و ناشناختە بود. او بدون اینکە بە مقصدی بیندیشد راە میرفت. کسی از پشت شانەهایش را تکان داد. توان نداشت کە سرش را بچرخاند تا بە ایشان نگاە کند. چماق از دستش بر کف سالن افتاد. برای اینکە دنبال صدای غلطیدن چماق بر کف سالن برود، تلاش کرد کە بە عقب بچرخد. اما خستەتراز آن بود کە بپیچد. زانوهایش شل شد و در حالی کە هنوز نگاە زندانی ٤٥ سالە را بر نگاە خود احساس میکرد، نقش بر زمین شد. سقف سالن بە سرعت میچرخید سربازاحساس میکرد کە بر روی وسیلەای افتادە است کە میچرخد. در تقلای سینەخیز رفتن، پلکهای سنگینش روی هم قرار گرفتند و تنها صداهای را کە بە نظر میرسید از دور دست میآیند، میشنید.سرباز وقتی چشمانش را باز کرد فهمید کە در آسایشگا روی تخت درازشدە است. سرش بە شدت درد میکرد تصویرها و صداها بار دیگر در ذهنش شکل گرفتند. نگاە زندانی ٤٥ سالە را با وضوح بهتری میدید. هرچە تلاش کرد موفق نشد کە جلوی ترکیدن بغضش را بگیرد. هم اتاقیهایش با عجلە بە کنار تخت او آمدند. وقتی ناخودآگاە اشک چشمانش را با دست راست پاک کرد، بوی تند و ناخوشایندی کە سرباز فکر میکرد بوی خون است، مشامش را آزار داد. بە دست راستش نگریست خونی نبود.
سرگروهبان کە مشخص بود تجربە بیشتری دارد، گفت، کمکش کنید تا سر و صورتش را بشوید. بلندش کردند پاهایش هنوز کمی میلرزید با این وجود، بە دو نفری کە زیر بازوانش را گرفتە بودند با هق هق گریە گفت، خودم میتوانم بروم.
بعد از برگشتن بە اتاق، سرگروهبان آمد کنارش نشست. صدای سرگروهبان دوستانە و ناصحانە بود.
- نباید خودت را سرزنش کنی. ما همە ماموریم. وظیفە مامور اجرای دستوراست. ما نباید بە خوبی و بدی اعمالمان فکر کنیم. در مسائل نظامی، اساس کار اجرای دقیق عملیات محولە است. با گفتن ”خوب میشی”، ”عادت میکنی”، بلند شد و بە سرباز گفت، استراحت کن!اشکهای کە در هنگام سخن گفتن سرگروهبان بیصدا بر گونەهایش فرو میغلطیدند با گفتن ”عادت میکنی” یکدفعە متوقف شدند. شدت ضربات قلبش قفسە سینەاش را بدرد آورد. سوزش صورتش بیشتر و بیشتر میشد. نسبت بە دست راستش کە با فاصلە در کنار خود دراز کردە بود، احساس تنفر داشت.
”عادت میکنی ” را بارها و بارها نجوا کرد. در تصویرهای ذهنیش، خود را در صف چماقداران، لشکر لباس شخصیها و انسانهای کە برای تهیە نان فرزندانشان بە شغل ” زدن، شکستن و کشتن” مشغولند، میدید. احساس میکرد کە دست راستش در وجودش رشد میکند و آهستە آهستە تمام تنش را فرا میگیرد. چشمانش را بست و تلاش کرد کە در روئیا بە آغوش مادر پناە ببرد. سر کوچە کە از تاکسی پیادە شد آقا مجتبی مغازەدار سرکوچە بە داخل مغازەاش خزید و جواب سلامش را نداد. از کوچە کە میگذشت کسی بر صورتش لبخند نمیزد. زینب دختر همسایە کە اغلب برنگاهش لبخند میزد درب را بشدت بست بە صورتی کە باعث خندە چند تن از دوستانش کە از کنارش بیتفاوت رد شدند، شد. بە درب خانە رسید. مادرش با آغوشش بازو چشمان گریان بە استقبالش آمد. اما او نتوانست بە آغوش مادر بغلطد.اشکها دوبارە بر صورت سوزناکش فرو غلطیدند. بوی تندی کە سرباز فکرمیکرد بوی خون است، بیشتر و بیشتر میشد. بلند شدن سرباز از روی تختش، برای لحظەای صحبت کردن هم اتاقیهایش را قطع کرد. حولە و وسایل حمام را برداشت. صدای از گوشەی راست اتاق گفت، آرە، برو حموم سبکتر میشوی. سرباز کە احساس میکرد تمام سنگینی روی پاهایش بارتباهی است کە او حمل میکند، ”سبکتر شدن” را غیر ممکن میدانست.
درب حمام را بە دقت بست. با دست راستش سازگارتر شدە بود و گاهی آن را در انجام کارها بکار میبرد. آب دوش را باز کرد. وقتی برای لحظەای زیر دوش قرار گرفت، مانند کسی کە زیر دوش سرد قرار بگیرد بە سرعت خود را کنار کشید و زیر لب گفت، ”تباهی را باید خشکاند”.
درگوشە حمام نشست، برای چند لحظە چشمانش را بست. لبانش مانند لبان کسی کە در حال ورد گفتن است، بیصدا تکان میخورد. دست راستش را روی ران لختش قرار داد. چشمانش را گشود و تیغ را برشاهرگ دست راستش کشید. صدای جیغ خفە شدە درگلویش، در شر شر دوش گم شد. کف دوش سرخگون گشت، گویی از دوش خون بیرون میجهد. تصویر خون آلود زندانی ٤٥ سالە، در مقابلش لبخند میزد. هنگامی کە چشمانش تارشد، احساس خوشایندی داشت. بە شدت خودش را بە آغوش مادر غلطاند و چشمانش را فروبست.معروف عثمانی، اوپسالا
214-04-27 -
” تصویری ذهنی از پنچشنبە سیاە زندان اوین”
Posted on april 19th, 2014 No comments” تصویری ذهنی از پنچشنبە سیاە زندان اوین”¨
تکان کم جان پرچم کهنە برج زندان، از وزش نسیمی آرام در بیرون اتاقهای تو در تو و سالنهای ساکت زندان حکایت داشت. نگهبان در حالی کە از سنگینی کلاە آهنی و تفنگ روی شانەهایش خستە بە نظر میرسید از نشستن انبوە دستەای از گنجشکان بر چند درخت داخل محوطە زندان هراسناک بە نظر میرسید بە دقت اطراف برجک نگهبانی را نگاە کرد و آنگاە بە پرواز جغدی کە از آسمان زندان دور میشد، نگریست و سپس آهستە سرش را بە طرف جهتی کە بخش مدیریت زندان در آن واقع شدە است، چرخاند.
نقشە آمادە، پاسداران بە صف و دستور روشن و قاطع؛ ” ١٨ تیر سال ٧٨ را در اوین اجرا کنید”.
دیدن صف پشت صف سپاهیان چماق بدست، لشکر آدمهای آهنی را در بازیهای کامپیوتری بە ذهن نگهبان متبادر میکرد. تیک تاک ساعت بە زمان موعود نزدیک میشد و پاسداران همزمان کە برای آخرین بار ماموریت خود را در ذهن مرور میکردند، با صدای آهستە بە ندای ”آمدە!”، لبیک گفتند.
صد چماقدار، صد سپاهی، صد اطلاعاتی و صد انسانی کە برای تهیە نان فرزندانشان بە شغل ” شکستن” مشغولند، درب سالنها را یکی پس از دیگری گشودند و وارد اتاقهای زندان شدند.طبق دستور فرق نمیکند کە آن چە میشکند، شیشە پنجرە است، یا وسایل درون اتاقها و یا استخوان و جمجمە خود زندانی، هدف ”شکستن” است.
وظیفە مامور اجرای دستور و چماق وسیلە شکستن و اساس کار اجرای درست عملیات ”شکستن” است. بدین صورت هر آنچە اعم از وسایل و استخوان در مقابل سپاهیان وجود داشت، شکست غیر از ارادە زندانیان کە هدف اصلی آمران عملیات بود. -
دو جنایت، دو برداشت و یک نتیجەگیری
Posted on mars 26th, 2014 No commentsسازمان بنیاد گرای سنی مذهب جیش العدل در تاریخ 17بهمن 92 طی عملیاتی موفق بە اسارت در آوردن 5 تن از مرزبانان جمهوری اسلامی از جملە ”گروهبان یکم جمشید دانایی فر” گردید.
نحوە عملیات و بە اسارت درآوردن این مرزبانان در فیلمی کە گروە جیشالعدل منتشر نمودە است بە خوبی نشان میدهد کە این مرزبانان هنگامی کە مورد هجوم واقع شدەاند مطلقا مسائل امنیتی و نظامی را مراعات ننمودە بودند و بە نظر من این خود گویای این نکتە است کە آنها کوچکترین دغدغە مشترک امنیتی و اطلاعاتی با حاکمیت نداشتە بلکە تنها مشغول سپری کردن زمان ماموریت خود بودەاند.
پنج مرزبان نزدیک بە دو ماە است کە دوران اسارت خود را میگذرانند بدون اینکە مقامات جمهوری اسلامی اقدام محسوسی را برای آزادی آنها انجام دهند.
روز یکشنبە نیروهای جیشالعدل اعلام کردند کە بە تلافی کشتە شدن علی نارویی، گروهبان جمشید داناییفر کە همسرش دە روز پیش فرزندی بە دنیا آوردە است، را دار زدەاند.علی نارویی در سن 16 سالگی، هنگامی که هنوز به سن قانونی وبلوغ نرسیده بود توسط نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی جهت فشار بر برادرش، کە جزو فعالین مخالف جمهوری اسلامی است،در روستای سبزپوشان نصرت آباد دستگیر شد. علی پس از 8 ماه شکنجه به 18 سال زندان در تبعید محکوم گشت. نامبرده در زمان بازداشت و در زیر شکنجه های وزارت اطلاعات دچار شکستگی فک و بینی گشت و در طی سالها زندان هیچ گونه اقدامی برای درمان وی صورت نگرفته بود. رسانه های حقوق بشری و سازمان های دفاع از حقوق زندانیان سیاسی بارها در مورد وضعیت وخیم علی نارویی هشدار داده بودند.
مدتها پیش این زندانی سیاسی بە زندان ارومیە تبعید گشت در حالی کە نیروهای وزارت اطلاعات برای درمان فک شکستە نامبردە، خود هیچ گونه اقدامی انجام ندادە بودند با درخواست خانواده وی مبنی بر پرداخت هزینه های درمان علی نیز موافقت نکردند.
بعد از عملیات سازمان جیش العدل در تاریخ 17بهمن 92 و به اسارت در آمدن 5 تن از مرزبانان جمهوری اسلامی علی نارویی با وجود وضعیت وخیم جسمی, بار دیگر مورد شکنجه قرار گرفت و حدود یک هفتە پیش در زندان جان باخت.وزارت اطلاعات طی تماسی با خانواده ی وی جهت موافقت با درمان وی با هزینه ی شخصی، خواهان چهارمیلیون تومان وجه نقد شدە و از خانواده ی ایشان در خواست نموده بودند که به ملاقات وی در زندان بروند . اما خانواده در زندان با جسد کبود شده فرزنداشان همراه با تهدید وزارت اطلاعات مبنی بر رسانه ای نکردن خبر درگذشت وی روبرو گشتند.
- خبر اعدام گروهبان یکم جمشید داناییفر در شبکەهای اجتماعی هزاران بار بە طرق مختلف باز نشر گشت و مشترکان شبکەهای اجتماعی با انتشار اشعار ، استاتوسهای مربوط بە سربازان اسیر و عکسهای مختلف از مرزبانان گروگان گرفتە شدە، از اعدام جمشید داناییفر بە وسیلە جیشالعدل اعلام انزجار نمودند.. – کمتر کسی نسبت بە مرگ علی نارویی در زندان واکنش نشان داد
فارغ از تحلیل علل و بسترهای شکل گیری گروەهای شبیە بە جیشالعدل در نواحی محرومی همچون سیستان و بلوچستان، علی نارویی در سن ١٦ سالگی دستگیر شدە بود و بدون توجە بە درستی یا نادرستی اتهامات نامبردە، نە تنها شکنجە و محکومیت ایشان بە وسیلە حکومت ایران غیر قانونی و جرمی آشکار بودە بلکە محاکمە و بازجویی وی نیز امری غیر قانونی و غیر انسانی بودە است.
گروهبان یکم جمشید داناییفر فردی نظامی بود و برای این شغل حقوق دریافت نمودە است. بدون شک هر کسی کە بە استخدام نیروهای مسلح هر حکومتی در میآید، یکی از ابتدائیترین ریسکهای مطرح برای وی جانباختن در حادثەها، درگیریها و دستگیریهاست.
شکی نیست کە گروە جیشالعدل نە تنها مجاز بە اعدام هیچ کسی در این کرە خاکی نیست بلکە حتی مجاز بە بازجویی و محاکمە هیچ فردی نیست. فارغ از پرداختن بە اهداف این گروە نزدیک بە القاعدە، این گروە طبق هیچ ضوابط جهانی و عرف انسانی محق بە داشتن هیچ سلاحی نیست مگر اینکە با رعایت ضوابط قانونی بدین کار دست بزنند.
بدون در نظر گرفتن موارد بالا ، هیچ اتهام قابل اثباتی مبنی بر دست داشتن جمشید داناییفر در هیچ جنایتی مطرح نشدە است و بدون شک اعدام نابردە بە وسیلە گروە جیشالعدل جنایتی آشکار و غیر قابل گذشت است. علاوە بر اینکە این خود تاییدی آشکار مبنی بر تن ندادن سازمان جیشالعدل بە وظایف و حقوق انسانی است.
در مورد سکوت نخبەگان ایرانی نسبت بە ”جان باختن علی نارویی” در زندان چە میتوان گفت؟
اگر سازمان جیشالعدل بە هیچ ضوابط قانونی و ارزش انسانی تن نمیدهد، با توجە بە نزدیکی فکری آنها با القاعدە و اعتقاد بە خشونت مذهبی قابل درک است. اما جمهوری اسلامی کە مدعی حکومتی برخوردار از رافت اسلامی، مقتدر و مشروع بر کشور است، بە بهانە ایجاد امنیت، تا اکنون دەها جنایت آشکار و نهان را علیە فعالین بلوچ انجام دادە ولی وضعیت امنیتی سیستان و بلوچستان وخیم تر گشتە و جیشالعدل هم ثمرە و میوە همین اعمال سرکوبگرانە است، قابل درک نیست کە چرا از این اعمال ضد بشری دست بردار نیست؟احتمالا انسان بە راحتی قادر بە تحلیل اعمال حکومتی دیکتاتور و سرکوبگر همانند جمهوری اسلامی و کردار گروهی جنایتکار و تروریست همانند جیشالعدل باشد اما سکوت نخبەگان و فرهیختگان ایرانی در برابر مرگ علی نارویی و همزمان همدردی، مرثیەسرایی، شعر خوانی و اعلام انزجار بە این گستردگی در برابر اعدام جمشید داناییفر، اگر قابل تحلیل و تفسیر باشد، حاوی پیامی بسیار تاسف بار است.
با این اوصاف، با توجە بە رفتار جمعی ایرانیان در شبکەهای اجتماعی، احتمالا ارزش انسانها برای آنها متفاوت باشد و اعتقاد بە این ”تفاوت” وضعیتی را ایجاد نمودە کە ایرانیان با بعضی از کشتنها و جان ستاندنها موافق هستند و با بعضی دیگر مخالف. شاید هم ملیت، قومیت و مذهب متوفی در بر انگیختن احساس همددری و محکوم نمودن ”جنایت” تاثیرگذار باشد؟
نتیجە گیری: طبق فرضیە چرخە خشونت، تا علی نارویی چنین ظالمانە در زندان جان ببازد، سر جمشید دانایی فر بیگناهانە بالای دار میرود، چە ”تو و من” برای مرگ یکی شعر بسرایم و چە هنگامەی مرگ دیگری سکوت کنیم یا هلهلە بزنیم. در واقع ماشین مرگ بە خواست و فرمان ما بە چپ و راست نمیچرخد اما با ارادە همە مردم ایران قابل توقف است.
-
شیوە عمل «فرهنگی کاران امنیتی» در شبکەهای اجتماعی
Posted on februari 4th, 2014 No commentsچندی پیش آقای فرج سرکوهی نوشت:«فرهنگی کاران امنیتی»، در هر نوشتە خود بهمنی از دشنام، دروغ، جعل و ضد اطلاعات را بر روشنفکران مستقل غیرحکومتی، چپ ها، لیبرال های غیرحکومتی و سکولارها آوار می کنند با این ادعا که «می خواهند گفت و گو کنند»… اصل مقالە
بە نظر من، بررسی و تحلیل شیوە عمل «فرهنگی کاران امنیتی» نظام و خنثی سازی ترفندها آنها برای منتقدین و مخالفین رهبر جمهوری اسلامی، اهمیت حیاتی دارد.
برای آقای خامنەای و شرکای نظامیش نهان ماندن فساد، بیلیاقتی و عدم پایبندی منسوبین بە رهبری نظام بە قوانین ممکن نیست. در واقع مردم در اجتماع بە صورت عادی و حتی بدون توجە ویژە از میلیاردر شدن، اعمال نفوذ و سوءاستفادە این مسئولین از قدرت ماوراء قانون آگاهاند. آنها را از قدیمالیام در کوچە و بازار شناختەاند و از شیوە ترقی و راە ثروتاندوزی آنها باخبرند.
کتمان این حقایق از جانب حکومت در قضاوت مردم نسبت بە این منسوبین هیچ دستاوردی نداشتە است. مثلا این سخن آقای خامنەای ”کشش ندهید” در مورد فساد ٣٠ میلیارد تومانی بە جک روز و وسیلەای برای مزاح در شبکەهای اجتماعی تبدیل گشت.مطمئنا حکومت قادر است کە از افشای ابعاد فسادهای اقتصادی جلو گیری نماید (همچنانکە در قضیە فاش شدن فساد انجام گرفتە بە وسیلە بابک زنجانی از برملا شدن فساد مسئولان جلوگیری بە عمل امد) اما همچنانکە ذکر شد نظام قادر نیست کە پاکداستی و لیاقت مهرەهای خود را بە مردم القا نماید. بر همین اساس نیروهای امنیتی و اطلاعاتی با ”دروغ،جعل، بهتان و اتهامات واهی” منتقدین داخلی را نشانە رفتەاند تا آنها را فاسدتر و بیاعتبارتر از مسئولین حکومتی نشان دهند.
بهتان شرم آور نسبت بە محمد نوریزاد، جعل خبر سراسر کذب در مورد مهدی خز علی و تولید مطالب نامربوط و بیاساس جهت مخدوش نشان دادن استدلالهای منطقی آقای صادق زیبا کلام را میتوان بر همین پایە تحلیل نمود.
البتە ملاقات خانم نسرین ستودە و آقای جعفر پناهی با هیئت پارلمان اروپا از مرز واکنش «فرهنگی کاران امنیتی» و «امنیتی کاران فرهنگی» گذشت و بە وسیلەای جهت مجادلە نیروهای متفاوت درون حکومت انجامید و بە شکستە شدن درب منزل و غارت خانەی نسرین ستودە منجر گشت.برای آشنایی بیشتر با شیوە کار این محفل سری بە صفحە یکی از این «فرهنگی کاران امنیتی» کە از جانب کیهان برای منطقی نشان دادن مطالبش، لقب ”مشاور آقای کروبی” بە وی اعطا شدە است اما بە آقای کروبی و همفکرانش بهتان میزند، میروم و تعدادی از پستهای مختلف وی را بە اجمال مرور میکنم.
یکی از پستهای این «فرهنگی کار امنیتی»: از رزم آرا تا زیباکلام!
(در مورد نامە سرگشادە آقای زیباکلام بە حمید رسایی)
ایشان نوشتەاند:”بدون داوری در مورد محتوای قابل مناقشه اظهارات آقای زیباکلام در نامه مزبور که اظهارات شرم آور تیمسار رزم آرا را ”تداعی به ذهن می کند” آنجا که با زدن چوب حراج بر صنعت نفت کشور ابراز لحیه فرمودند که: «ایرانی ها عرضه ساختن یک آفتابه را هم ندارند» !!! پ.نقل قول ( به ذهن تداعی می کند، صحیح است)
ایشان تلاشهای هستەای حکومت را با ”ملیکردن صنعت نفت مقایسە نمودەاند و بە خیال خود هنوز در مورد محتوای نامە اظهار نظر نفرمودەاند!در پست بعدی خاطرەای را از پدرشان کە در ارتش شاهنشاهی خدمت کردە و سال گذشتە فوت نمودەاند، نقل میکند و آن را بە مسائل مطرح در نامە آقای زیبا کلام مرتبط میکند. چنین مینویسد: روزی در محل خدمت قطعه ای از قطعات هواپیما از دستش به زمین افتاد و یکی از مستشاران آمریکائی حاضر در محل (!) ابوی را مورد مواخذه قرار داد و آن خدابیآمرز هم نگذاشت و نه برداشت و با کوبیدن یک سیلی به گوش آن اجنبی بر سرش فریاد زد که:به تو چه!؟ مملکت خودمه و اینم (قطعه هواپیما) مال خودمونه. اصلاً می خواهم بشکنمش.”
در ادمە آنرا بدین شیوە بە نامە زیباکلام بە رسایی پیوند میزند:” جناب آقای زیباکلام
مرقومه شریفه شما در مورد ضرورت واگذاری انرژی هسته ای بدلیل نارضایتی «کدخدا» رویت شد. محترمانه به آن «کدخدا» بفرمائید:
بهمن ماه 57 در این مملکت انقلابی صورت گرفت که بعد از آن ایرانیان مصمم شدند استقلال خود را به بهای «دست تفقد شما بر سرشان» در معرض حراج نگذارند و دیگر قد رعنای خود را با مکیال مُعـَوَج شما گـز نکنند!
لذا بقول ابوی به ایشان بفرمائید:
«به شما چه؟»
اصلاً ما می خواهیم مملکت مان را با دست خود آتش زده و به دریا بریزیم!” پ.نقل قولنخست، در این پست بە خوانندە القا میکند کە مواخذە پدرشان بە وسیلە مستشار آمریکائی ناشی از تفکر استعماری مستشار آمریکائی و عمل پدر آقای ”فرهنگی کار امنیتی” برخواستە از خصلت استعمار ستیزی ایشان بودە است!
مشخص است کە وظیفەی هر مستشار یا مربی ایجاب میکند کە بە کارآموزان ، دقت، مهارت و شایستگی را آموزش دهد و کارآموزی سهل انگار را نکوهش کند.دوم، این پست از جوانب مختلف قابل بررسی است ولی از حوصلە این نوشتە خارج است. تنها بە این مطلب اشارە کنم کە این مملکت همچنانکە متعلق بە این فرهنگی کار امنیتی است بە آقای صادق زیباکلام هم تعلق دارد. لاجرم، بە دریا ریختن و آتش زدن اموال کشور، همچنانکە در ٣٥ سال اخیر انجام گرفتەاست اگر بە اجانب ارتباطی نداشتە باشد، قاعدتا باید بە ایرانیان از جملە آقای زیباکلام مربوط باشد. (هرچند بدون شک آمریکا بە دلیل فروش محصولات برای نوسازی، از این آتش زدنها استقبال میکند). روشن است کە مسئلە اصلی سلب حق اظهار نظر از امثال صادق زیباکلام در امور کشور است نە نگرانی از دخالت آمریکا در امور کشور.
البتە نامە دردمندانە آقای زیباکلام حاوی دفاع از اجانب نبودە و نیست بلکە شخص ایشان بە عنوان یک شخص متخصص در امور ایران، در مورد موضوع هستەای اظهار نظر کردەاند و بە خوبی نشان دادەاند کە مسئلە هستەای برای اقتصاد ایران فاجعە بودە است نە موضوعی قابل افتخار، همچنانکە رسانەهای حکومت در پی القای آن هستند. در نتیجە ”فرهنگی کار امنیتی” با پیش کشیدن موضوع اجانب، علاوە بر اینکە در صدد خفە نمودن زیبا کلام هست، بە صورت غیر مستقیم بە ایشان اتهام وابستگی بە آمریکا را میزنند تا راە برخوردهای امنیتی با ایشان را در آیندە هموار نمایند.بررسی پستی دیگر بە نام” فکاهی ـ تراژدی حقوق بشر، از همین فرهنگی کار امنیتی.”
در این پست اشارە میکند کە در محل زندگی آنها در «اسکاتسدیل» واقع در ایالت آریزونا آمریکا محوطه ای غیر مسکونی وجود دارد که هر چند وقت یک بار زنان زندانی را با دست ها و پاها و کمرهای در زنجیر برای بیگاری به این محل آورده و آنها را مجبور به پاکسازی محل و کندن علف های هرز و خار و خاشاک می کنند!
و در ادامە با ”یکی پنداشتن زندانیان سیاسی با مجرمان و متخلفان (تنها بە دلیل تشابە نام محل نگهدارای این دو دستە ”زندان”) مینویسد:” حال تصورش را بکنید چنین رفتاری با زنان در ایران می شد و فرضاً نسرین ستوده یا شبنم مددزاده یا ژیلا بنی یعقوب و یا زنان معمولی در زندان را در «غل و زنجیر» مجبور به چنین اموری می کردند!!!” پ.نقل قولنخست باید بە یاد این ”فرهنگی کار امیتی” آورد کە نقض حقوق بشر در آمریکا از جانب سازمانهای دفاع از حقوق بشر بە کررات محکوم گشتە است. و این محکومیتها در رسانەهای مدینە فاضلە ایشان ”حکومت ولایت فقیە” بە گستردگی بازتاب یافتە است.
دوم، باید متذکر گشت کە، هر ”گردی، گردو نیست و تفاوت ”نسرین ستوده، شبنم مددزاده و ژیلا بنی یعقوب ” با این زندانیان کە بدون شک رعایت شان انسانی آنها ضروری است، در این نکتە است کە زنان زندانی سیاسی ایرانی بە خاطر تخلف از قوانین زندانی نشدەاند بلکە بە جرم ”دفاع از حقوق مردم” و اعتراض بە ”تخلف مسئولین نظام از قوانین خود حکومت” زندانی گشتەاند و فرهنگی کار امنیتی بە نیکی میدانند کە در آمریکا حتی یک نفر بە خاطر ابرازە عقیدە زندانی نیست.
بدون شک خانمها”نسرین ستوده، شبنم مددزاده و ژیلا بنی یعقوب” در هر اجتماع دمکراتیکی افتخار اجتماع محسوب میگردند و آنها کە باید غل و زنجیر گردند منسوبین قانون گریز، شکنجەگر، و قاتل ولی فقیە هستند نە زنان مدافع حقوق بشر.نامبردە پستهای متفاوت دیگری را در مورد آقایان میرحسین موسوی، مهدی کروبی، محمد نوریزاد، مهدی خزعلی و… بە رشتە تحریر در آوردە است کە مجال پرداختن بە همە آنها نیست.
-
سهم خواهی خانە مداحان از تقدس مذهبی حکومتی
Posted on januari 11th, 2014 No commentsبعد از تیر اندازی یک مداح بە سوی سرنشینان یک ماشین شخصی کە ظاهرا بە خاطر مشکلات ترافیک بە وجود آمدە بود، بعد از اظهار نظر جانبدارنە مقامات انتظامی از شخص تیرانداز، اکنون تشکلی با عنوان ”خانه مداحان” با انتشار بیانیهای از محمود کریمی، مداح تیرانداز دفاع کردە است.خانه مداحان در بیانیه خود آورده است: ”آن چه در پس پرده ماجرای رخ داده میگذرد، نشانه گرفتن هیاتهای عزاداری و اصل و فلسفه قیام عاشورا است.”
بە نظر میرسد در هنگامە شکلگیری یک اندیشە هالە تقدس روی یک یا چند عنصر از آن اندیشە بە صورتی کە آنها را از نقد و مخالفت مبرا بداند، وجود نداشتە است. همچنانکە در ابتدای شکل گیری دین اسلام هم این عناصر مورد نقد و پرسشهای فراوان قرار گرفتەاند و بە همین خاطر بسیاری از آیەهای قرآن بە پرسشهای جدی حتی توهینهای صورت گرفتە در آن زمان پاسخ میدهند. اما بە مرور زمان این عناصر بە صورتی مقدس میگردند کە غیر قابل نقد و مخالفت گشتەاند.
خطوط هالە تقدس بە مرور زمان و بە فراخور قدرت تشکلهای مذهبی در جامعە وسیعتر گشتە است. همچنانکە پیامبر اسلام بعد از رحلت رفتە رفتە مقدس و رفتارش غیر قابل نقد گشت و این هالە تقدس بعد از قرنها امامان شیعە را در بر گرفت.
بعد از قدرت گیری علمای شیعە در ایران، ”ولایت فقیە” بە عنوان نهاد حافظ منافع علمای مذهبی برای اینکە از دسترس منتقدان خارج گردد، مقدس اعلام گردید بە صورتی کە رفتار این”نهاد قدرت” غیر قابل نقد اعلام گشت و منتقدان را بە جرم ارتداد و تشکیک در دین بە زندان انداختند. اکنون خانە مداحان سهم میخواهد و انتظار دارد کە این هالە تقدس باید جامعە مداحان اهل بیت را هم احاطە کند و رفتار اشخاصی همچون محمود کریمی هم غیر قابل نقد اعلام گردند.
زمانی کە ”نهاد ولایت فقیە” بە عنوان قدرتمندترین نهاد حکومتی و بزرگترین نهاد اقتصادی در کشور غیر قابل نقد و بازرسی است، مقدس اعلام نمودن جامعە مداحان هیچ موضوعی را عوض نمیکند تنها دایرە ”مقدس نمودنها” را کمی بیشتر گسترش میدهد و بدون شک ”تقدس یا مقدس نمودن” جامعە مداحان از ”تقدس ولایت فقیە” برای کشور فاجعەبارتر نخواهد بود.