-
بغداد دلپذیرتر از استانبول برای ایران
Posted on maj 24th, 2012 No commentsاین نوشتە در تاریخ ٢٢ فروردین سال-١٣٩١ برابر با پنجشنبه 12 آوریل 2012نوشتە شد و برای وب سایت ایران امروز ارسال شد. اما بدلایلی منتشر نگشت. و تاکنون ان را اینجا هم منتشر نکردم و
امروز انرا ٢٤-٠٥- ٢٠١٢اینجا میگذارم بدون کوچکترین تغییریمذاکرات هستەای ایران با گروە پنج بە اضافە یک در روز ١٤ اوریل (٢٦ فروردین) در استانبول ترکیە برگزار میگردد. بعد از تلاش ایران جهت تغییر مکان این مذاکرات با سخنان تند رجب طیب اردوغان نخست وزیرترکیە و عدم پذیرش این تغییر از جانب ١+٥ ، حکومت ایران با اکراە استانبول را پذیرفت وبا عقب نشینی از خواستەی خود از ابتدا نشان داد کە برای انجام ایندور از مذاکرات جدیتراز قبل است. خبردقیقی در دست نیست کە مقامات ایران و شخص ایت اللە خامنەای چە قول و قرارهای با هیئت بلند پایە همراه اردوغان کە از سئول بە ایران پرواز کردە بودند و در مشهد بە دیدار رهبر جمهوری اسلامی شتافتند، گذاشتە بودند. اگرچە تمام اظهارات پخش شدە رهبرجمهوری اسلامی در این دیداربد گوئی و اظهار عدم اعتماد بە امریکا و پشتیبانی بی چون و چرا از سوریە بود. اما سخنان تند نخست وزیر ترک گویای قول و قرارهای بود کە رسانەای نشدە وگویا ایران زیر پا نهادە بود. رسانەای شدن تمایل ایران برای انجام مذاکرات در عراق یا سوریە نخست وزیر ترک را بشدت عصبانی نمود و دراظهارنظری غیر مترقبە بدون اشارە بە نام رهبر جمهوری اسلامی با خطابی تند گفتند:” :” صداقت ندارید و وجهه بینالمللی خود را از دست میدهید.” طرف خطاب نخست وزیر نچندان پر حوصلە ترک بدون شک اقای خامنەای بود واین سخن ایشان بر حکومتگران تهران کە درنظر دارند ایت اللە خامنەای را تقدیس و مورد احترام همگان بحساب اورند، خوش نیامد و بجای استناد بە خبرهای رسمی بە بازتاب شایعەای برای خود ارضائی مبنی بر معذرت خواهی احمد داود اوغلو پرداختند. پذیرش میزبانی و نشست و برخواست هیئت بلندپایەی جمهوری اسلامی با کشوروری کە مقامی مانند نخست وزیرانکشور، رهبر جمهوری اسلامی را هرچند بدون ذکر نام با لحنی تند وغیر دوستانە مورد خطاب قرار دهد، کم سابقە است و نشان از نیاز ایران بە انجام این مذاکرات است. پذیرش استانبول از طرف ایران بعنوان مکان گفتگوها بعد از حملات لفظی مقامات بلند پایە دو کشور، ا ز جانبی دیگر هم کار چندان اسانی نبود. علی لاریجانی رئیس مجلس و تنی چند از مجلسیان با حملات تند لفظی علیە ترکیە با واکنش دیپلماتیک وزارت امورخارجە ایران مواجە شدند. اقای رامین مهمانپرست سخنگوی این وزارت خانە در سخنانی نامتعارف حتا رئیس مجلس را از شمول مقام رسمی و مسئول حذف کرد. ایشان گفتند:” اظهارات اشخاص مختلف در دو کشور نباید بر روابط راهبردی ایران و ترکیه تاثیر منفی بگذارد و مواضع رسمی مسئولان ذیربط باید ملاک ارزیابی و عمل قرار گیرد.” این سخنان رامین مهمانپرست و اقای صالحی باعث اعتراض تنی چند از مجلسیان گشت اما بنظر میرسد عاقبت پشت درهای همیشە بستەی ولایت فقیە بر خبرنگاران، حکم پرواز اقای جلیلی مذاکرە کنندە ارشد جمهوری اسلامی بە استانبول بدون سروصدا صادر شد.
شواهد و قرائن گویای اینست کە جمهوری اسلامی برای ایندورە از گفتگوها با اعضای شورای امنیت + المان بی میل نیست. ایران بخوبی اگاە است کە مشکلاتش با جهان غرب در جبهەهای مختلف در حال قفل شدن است و اگر بقول اوباما با گفتگو و دیپلماسی کە اکنون اخرین شانسهای ان را می ازمایند بە سرانجام نرسد بە نقطەای غییر قابل اعتماد کە خطر بروز جنگ یکی از احتمالات ان است، خواهد رسید. ایران درحالی بە این مذاکرات پا میگذارد کە بارها اعلام کردە است بە طرفهای غربی خصوصن امریکا بی اعتماد است. اما نیازایران بە این گفتگوها غیر قابل کتمان است. اعتراضات داخلی گریبان سوریە، متحد بسیار نزدیک و پل ارتباطی ایران و حزب اللە لبنان را گرفتە است و ترکیە در این عرصە در نقطە مقابل ایران قرار دارد و ایران از این موضوع بشدت ناخشنود است و یکی ازانتظارات جمهوری اسلامی دراین مذاکرات گرفتن امتیازدرسوریە بدون حضور ترکیە، رقیب قدر منطقەای ایران است واین یکی از مهمترین دلایل عدم رغبت ایران بە مذاکرە دراستانبول بود. ایران تا چندی پیش با زیرکی تمام توانستە بود تمام تحریمهای شورای امنیت و تحریمهای یک جانبە امریکا واتحادیە اروپا را دور بزند و بە ریش تحریمیون بخندد. اما گوئی اکنون این تحریمها هستند کە میروند رهبران ایران را دور بزنند. شدت تحریمهای وضع شدە خصوصن تحریمهای نفتی و بانک مرکزی از جانب امریکا و اتحادیەی اروپا صدای شکستن استخوانهای اقتصاد ایران را در بودجە ارائە شدە دولت بە مجلس، بە گوش جهانیان رساند. مقامات ایران انتظار دارند حداقل در این مرحلە از مذاکرات، تحریم نفت و منع معاملە با بانک مرکزی ایران حل و فصل گردد هرچند انتظار دور از دسترسی است اما درصورت موافقت غربیها، لغو انها برای اتحادیە اروپا کارچندان دشواری نیست اما برای دولت امریکا کە برای لغو انها محتاج تصویب کنگرە است، در کوتاه مدت تقریبن غیر ممکن بنظر میرسد.
حکومت ایران بخوبی بە اهمیت انتخابات ریاست جمهوری امریکا و خطر تغییر حکومت اوباما اگاە است و میداند فقط یکی از ضلعهای حکومتهای شرارت مدتهاست از جانب جمهوریخواهان بە تاریخ سپردە شدە است و نیک میداند کە دست اسرائیل در صورت پیروزی جمهوریخواهان بسیار بازتر از ان میشود کە پرزدنت اوباما بە ان رضایت دهد. مذاکرات هستەای و نرمش ایران در مقابل غرب شانس پیروزی دمکراتها را در انتخابات اتی امریکا بیشتر میکند، هرچند ایران از اوباما خیری ندیدە ولی امیدوار است با این کمک از شر دیگران در امان بماند.
انفجار تاسیسات موشکی و حملات سایبری بە مراکز هستەای و ترور موفقیت امیز دانشمندان هستەای ایران بوسیلە گروههای مرتبط با موساد، نگرانیهای ایران را دوچندان کردە است کە در صورت عدم تنش زدائی حداقلی، این برخوردهای کوچک دیر یا زود بە برخوردهای بزرگتر نظامی منجر خواهد شد. بدون تردید سازمانهای امنیتی نظام از تحرکات مخالفان در خارج از کشور بخوبی اگاهند ومیدانند کە گامهای اولیەی بخشهای از اپوزسیون حکومت ایران درگفتگو و تبادل نظر با همدیگر در سە کنفرانس لندن، استکهلم و اخیرن واشینگتن، هرچند بە اتحاد عملی نە انجامیدە است اما گامهای مهمی را دردرک متقابل ازنقطە نظرات هم برداشتەاند. حکومت بهتر از هرکسی بە شمار پشتیبانان خود و بە تعداد معترضان خاموش در داخل واقف است و خطرات اتحاد اپوزسیون را سنجیدە است و در این زمینە حاضر بە هیچ ریسکی نیست. حضور متحد و پر رنگ اپوزسیون درعرصە بین المللی خطری بسیار جدی برای حکومتی منزوی در خارج و نامحبوب در داخل قلمداد میشود و این چیزی نیست کە حکومت ایران اهمیت انرا درک نکند. در صورت شدت یافتن اختلافات جامعە بین المللی با ایران، الترناتیو قوی جمهوری اسلامی درخارج از کشو خواه ناخواە دربدە بستانها مشارکت خواهد کرد و برای حکومت بە تهدیدی بالفعل تبدیل خواهد شد. این خود بخود اهرم فشار دیگری بر جمهوری اسلامی و نیاز بە تنش زدائی در روابط خارجیش است.
اهمیت بغداد بیش از استانبول سە روز ماندە بە مذاکرات استانبول، اقای سعید جلیلی مذاکرە کنندە ارشد ایران گفتند: ” درمذاکرات استانبول پیشنهادهای جدیدی را مطرح میکنیم.” اما از طرف دیگر در استانە برگزاری دوراول گفتگوها در ترکیە، وزارت امور خارجە عراق از انجام دور دوم گفتگوها در بغداد سخن میگوید واگراین امر رسمیت یابد، گویای این نکتە است کە تبادل سیگنالها بین گروە ١+٥ و ایران اگر بصورت مستقیم انجام نپدیرفتە باشد، ازطریق کانالهای ارتباطی غیر ترک صورت گرفتە و مبین اهمیت بغداد نزد ایران برای انجام مذاکرات نهائی است و نباید انتظار داشت طرفین در استانبول بە امضای توافق نامەای دست یابند مگرانکە ایران بصورت یک جانبە و برای اعتمادسازی و کشاندن 1+5 بە بغداد، اعلام کند حاضر است غنی سازی اورانیم بیست درصدی را موقتن متوقف کند. در واقع ایران اهمیت این مذاکرات و خطرات ناشی ازشکست احتمالی انرا بخوبی درک میکند و میداند کە مذاکرات سخت و پیچیدەای را پیش رو دارد کە در ان بدە بستانهای فراوانی مطرح خواهد شد، بنابر این سوای میل کنار گذاشتن ترکیە از روند مذاکرات، بە توان و امکانی بیش ازانچە در استانبول در اختیار دارد و در بغداد فراهم است، محتاج است. هرچند ٢٠٠ نمایندە مجلس با اعلام پشتیبانی از تیم مذاکرە کنندە هستەای، در پی القای این امر بودند و هستند کە اقای جلیلی و یارانش از اختیارات کافی برای بە ثمر رساندن هر توافقی برخوردارند اما واقعیت چیز دیگری است. اصرار ایران برای مذاکرات در بغداد یا دمشق گویای نکتەی دیگری هم هست کە هیئت مذاکرە کنندە ایرن نیازمند تصمیم گیر اصلی مذاکرات است کە نمیتواند، یا مصلحت نیست بە استانبول پرواز کند. این فرد میتواند کسی مانند سردار قاسم سلیمانی باشد.
بغداد برای ایران در این دوراز مذاکرات اهمیت و حسنهای فراوانی دارد. مذاکرە در مورد بقای رژیم اسد درسوریە کە میتواند در بغداد بدون حضورترکیە و با یاری حکومت عراق کە خود خواهان بقای حکومت اسد است، صورت گیرد وامیدی بە گرفتن امتیاز داشتە باشد. بە علاوە هیئت ایرانی در بغداد از امکان رایزنی با سران سوریە بدون نظارت دیگران برخوردار خواهد بود واز همە مهمتر سرداران تصمیم گیر و مورد اعتماد رهبری از نزدیک مذاکرات را هدایت خواهند نمود. با توجە بە وضعیت موجود و شروط اوباما بە نقل از نیویورک تایمز و سخنان جدید خانم کلینتون ، طرف غربی بە فکر گرفتن حداکثر امتیازات از ایران، بدون دادن امتیاز مهم بە انست. اینجاست کە مقامات ایران با افسوس از دست رفتن شرایط مذاکرات پیشین، شاید با درک واقعیتهای موجود، با این استدلال ‘اگر نتوان ماهی گرفت لازم نیست خود را در اب غرق کرد’ قرارداد و توافق نامە هستەای را امضا کنند.معروف عثمانی. اوپسالا
-
”تفاوت دیپلمات ج.ا. ایران در خشکی و در استخر”. کمی شوخی و مقداری واقعیت
Posted on maj 23rd, 2012 No commentsفکر کنم اگر مذاکرات هستەای بدینصورت پیش برود در پایان مذاکرات خانوم کاترین اشتون با پوشیدن مقنعە تفاهمنامە هستەای را با اقای سعید جلیلی امضا می کند
احتمالن خانم اشتون از اینکە رئیس هیئت نمایندگی ایران در جریان مذاکرات بە او نگاە نمیکند، دلخور است و بدینوسیلە میخواهد مانعهای کە باعث تلاقی نگاە او با اقای جلیلی میگردد را برطرف کند. اما با توجە بە این برداشت خانم اشتون، مشخص است کە اروپائیان از دیپلماتهای ایرانی شناخت کافی ندارند
دیپلمات ایرانی بدیوسیلە میخواهد متانت و وقار خود را در خشکی بە نمایش بگذارد، هرچند در استخر و اب کماکان خطرناکند و ریسک ان دردسر ساز، مخصوصن اگر تفاوت فرهنگی وجود داستە باشد -
”تصمیمات حاکمیت جمهوری اسلامی مخربتر از بمبهای مجید جمالی فشی”
Posted on maj 19th, 2012 No commentsاقای جمالی فشی بعنون قاتل دکتر مسعود علیمحمدی، استاد فیزیک دانشگاه تهران محاکمه و محکوم بە اعدام و چند روز پیش حکم وی اجرا شد
اقای جمالی فشی ٣٦٢ روز بعد از ترور دکتر مسعود علیمحمدی دستگیر و یک سال و چهار ماە بعد از دستگیری بە حکم قاضی صلواتی رئیس شعبە ١٥ دادگاە انقلاب اعدام گردید
عضویت جمالی فشی در سپاە پاسداران و هواداری وی از محمود احمدی نژاد در جریان انتخابات جای شک و شبهەای نیست. هرچند در مورد ارتباط اقای مجید جمالی فش با اسرائیل ازسناریوهای مختلفی سخن رفتە است (١)، اما با توجە بە شواهد و قرائن و بحث اخیر ویکی لیکس و تعدادی از رسانها بعد ازاعدام نامبردە، ارتباط جمالی فش با ترور دکتر علیمحمدی تقریبن قطعی است . ٢
اگر ترور دکتر علیمحمدی بوسیلەی جمال فشی بە انجام رسیدە باشد قطعا او مجرم بودە است.اما انچە حکومت جمهوری اسلامی بیشتر روی ان مانور میدهد جنبەی فرهیختگی و نخبە بودن دکتر علیمحمدی است نە جنبەی غیرانسانی ترور. خود حاکمیت در بسیاری از مواقع در داخل و خارج از کشور بە ترور دست زدەاست ومدتها پیش حکم بازداشت رهبر جمهوری اسلامی بخاطرمسئولیت درصدور حکم ترور دکتر صادق شرفکندی و یارانش از طرف دادگاهی در المان صادر شدە است
قطعا ترور و حکم مرگ شایستەی انسان امروزی نیست و در کشورهای کە قوانین جهانی حقوق بشر نهادینە شدە است از دستگیری تا محکومیت همە مراحل با شفافیت و با حضور وکیل مدافع بە انجام میرسد و رسانهای جمعی در مورد همە مراحل ان بصورت کامل گزارش تهیە میکنند(٣). مسئلەای کە در جمهوری اسلامی ایران هرگز بدان توجە نمیشود و بدین خاطر شک و شبهە های هر محکومیتی رفع شدنی نیستند. حداقل بخشی از افکار عمومی در مورد محکومیتها قانع نمیگردد و بازار شایعات در محاکمات و اجرای محکومیتها داغتر از انچیزی است کە حاکمیت میخواهد با استفادە از رسانهای همگانی بە مردم بقبولاند و دستگیری و حکم اعدام اقای مجیدی فش نیز یکی از انهاست و بە ادعای بسیاری وی فدای جنگ باندهای قدرت شدە است.(همان ١)
اما اگر سناریو سازمانهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی را در مورد جمالی فش کاملن بپذیریم و اجرای حکم اعدام را یک روند حقوقی منصفانە در نظر بگیریم، انگاە باید پرسید کە چرا اشراف اطلاعاتی دستگاههای امنیتی کشور (٤) مختص مواردی است کە جمهوری اسلامی میخواهد انها را بە سرانجام برساند یا فرجام نهائی انها بە نفع نظام جمهوری اسلامی است؟
اگر حفظ و حراست از نخبەها و دانشمندان ایرانی وظیفەی سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی حکومت است کە هست، چرا این حراست, تامین امنیت و اشراف اطلاعاتی فقط باید زمانی بکار رود کە قوربانی وابستەی دایرەی قدرت است یاحکومت بدان نخبە برای بە سرانجام رساندن پروژەهای خود محتاج باشد؟
همە ما، ترور نخبەهای مانند محمدجعفر پوینده (پژوهشگر و نویسنده)، محمد مختاری (نویسنده)،پروانه اسکندری(شاعر) و داریوش فروهر (رهبر حزب ملت ایران) و بسیاری دیگر(٥) را بیاد دارند کە چگونە بدست ماموران وزارت اطلاعات قطعە قطعە شدند و در یک رویداد بسیار تلخ برای صاحبان قدرت سناریو این جنایات افشا گردید ولی با وجود مشخص بودن عاملان و عامران قتلها، تنها دو سە نفر از مجریان را قربانی کردند و هنوز عامران این جنایت مانند فلاحیان و روح اللە حسینیان در حلقەی حکمرانان خانە گزیدەاند و حتی مورد پرسش هم قرار نگرفتەاند
کشف قاتل دکتر علیمحمدی بە اقرارشبکەهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی کار سادەای نبود و ٣٦٢ روز طول کشیدەاست تا قاتل دستگیر گردد. کار وسیع و مداوم اطلاعاتی وتلاش افراد بسیار ماهری باعث موفقیت نهائی این پروندە گشتە و انرا بە سرانجام رساندەاست و این محتاج توانائی و بقول سردار جوانی اشراف اطلاعاتی بودەاست. اما جای سوال است کە چرا در مورد کسانی مانند هالە سحابی کە در یک جمع، بوسیلە ضربات نیروهای اطلاعاتی کە تعداد انها کمتر از ١٥ نفر بودە، کشتە میشود ولی در این جنایت با عدم اشراف اطلاعاتی مواجە میشوند و هیچ اقدامی قابل اشارەای برای رد یابی و محاکمەی قاتلان انها انجام نمیدهند ، یا درمورد مرگ مشکوک هدی صابردر زندان هیچ تحقیقی انجام نمیگیرد ؟
جنایات کهریزک نمونەای دیگر از فجایعی است کە وجدان هر انسان منصفی را جریحە دار میکند. ولی عامل و دستور دهندە این جنایات اقای مرتضوی کە قبلن هم بە گفتەی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در کشتە شدن زهرا کاظمی نقش اصلی را داشتە است بە سرپرستی ادارەی تامین اجتماعی منصوب میگردد و از طرف حاکمیت هیچ تلاشی برای پی گیری این پروندەها صورت نمیگیرد
بطور کلی درطول حیات جمهوری اسلامی وبصورت اخص در هفت سال گذشتە نخبە ستیزی اقدمی عادی و اشکارجمهوری اسلامی بودە وچیزی نیست کە حاکمیت منکر ان باشد. تمام تلاش جمهوری اسلامی تبدیل نخبە ایرانی بە حمد و ثنا گوی ولایت فقیە بودە و کسانی کە در این وادی مخالفت و مقاومتی کردەاند از مراکز علمی و دانشگاهی اخراج یا با تراشیدن اتهامات ناروا زندانی شدەاند. کوچاندن نخبەها از وطن در یک پروسە برنامە ریزی شدە و اگاهانە چنان حجیم و وسیع بودە است کە میتوان فقدان این اندیشمندان و نخبگان را در مراکز علمی و تحقیقاتی برای جامعە ایران یک فاجعە دانست. البتە چنانکە در سطور بالا ذکر شد مثلە کردن اندیشمندان مخالف بارها و بارها اتفاق افتادە و فقط در یک تحقیقات جامع و کامل میتوان بە وسعت فاجعە پی برد
حکومت ایران از تمام رشتەهای علمی فقط رشتەی فیزیک و علوم هستەای و صنایع موشکی و از میان محققان و اندیشمندان تنها تعدادی از محققان هستەای و تلاشگران نظامی را ارج مینهد و عملن بە دستور ایت اللە خامنەای با علوم انسانی دشمنی میورزند و با جامعە شناسی سر ناسازگاری دارند و اشکارا روزنامەنگاران را فریب خوردگان دشمن و نسبت بە ادیبان ، محققان مذهبی و اقتصادانها بی مهری میکنند. با بررسی کارنامە وعملکرد حکومت میتوان ادعا نمود کە حکومت در هرعرصەی علمی کە خواستە و ارادە کردە با وجود تیغ تیز تحریمها و بمبهای ویرانگر جمالی فشها، محققان ایرانی بە پیشرفتهای قابل توجهی نائل امدەاند وتوانستەاند در عرصەی جهانی بدرخشند اما در عرصەهای علمی و تحقیقاتی کە حکومت با ارادە و تصمیم نسبت بە ان بی مهری نمودە، کشور با عدم پیشرفت روبرو گشتە و جامعە را در بسیاری از زمینەها بە بحران کشاندە است. از جملە بحرانهای اجتماعی (٨،٦،٧) و اقتصادی (١١،١٠،٩)،(همە این منابع ازمنابع داخلی و مستقل انتخاب شدەاند.)
اگرمجازات جمالی فشها، کە با ترورو خشونت تنفر انگیز بە مقابلە با دانشمندان هستەای برخواستەاند و اتفاقن دراین زمینە بە ادعای خود جمهوری اسلامی حتا باعث کند شدن روند تحقیقات و پیشرفتها هستەای هم نگشتەاند، اعدام است مجازات انهای کە حکم سلاخی اندیشمندان کشوررا صادر و فشار انها باعث اخراج و مهاجرت ناخواستەی بسیاری از نخبگان شدەاست و این تصمیمات عملن کشور را با بحرانهای گوناگون روبرو کردەاست، چە میتواند باشد؟
بدیهی است کە مرکز ثقل تمام تصمیمات مهم و خصوصن قضیەی قتل و فشار بە اندیشمندان درجمهوری اسلامی یا بوسیلەی دفتر ایت اللە خامنەای گرفتە میشود یا با رضایت شرکای نظامی وی. چنانکە درقضیەی دو دو کردن نمایندگان مجلس در صحن علنی مجلس هنگام سخنرانی اقای احمدی نژاد و بە ادعای بسیاری از فعالین سیاسی داخلی ثابت شدە کە این مرکز توانائی کنترل احساسات حتا انسانهای بظاهر گندە، اما مصلوب الختیار را دارد و انچە روی دادە و روی میدهد خارج ازارادە و تصمیمات این مرکز نیست. بنابر این اگردستگاههای تبلیغاتی حاکمیت هرپیشرفتی را بە تصمیمات خردمندانەی رهبرشان گرە میزنند، منصفانە است کە تمام بحرانهای روابط خارجی، قضائی، اجتماعی، اقتصادی و تولیدی را هم نتیجە تصمیمات نابخردانەی اقا قلمداد کنند. اگرزیانهای عمل ضد انسانی مجید فشها را با تصمیمات فاجعەبار حلقەی قدرت بسنجیم، انگاە میتوانیم بگوئیم براستیچە کسی جنایتکارتر است؟
-
گزارشی کوتاە بە عاشقترینها؛
Posted on maj 8th, 2012 No commentsشما کە بودید، سخن از ازادی، سخن از عدالت و حقوق انسانی بود. نە اینکە اختلاف نبود، چرا بود و هنوز فــــرزاد تو گوشها نجوا میکند کە بین انعکاس صدای زندانیان کرد و دیگر زندانیها تفاوت هست و حتا رسانهای احزاب کرد هم متفاوت بە زندانیان کرد مینگرند. اما حقیقتن فرزاد کمانگر و سخن مجید توکلی این جو، این ندیدنها را بە عقب راند. حقیقتن در کارزار نجات شماها همە و همە یک دل و یک صدا فریاد بودند و چون تنی واحد بە استبداد تلنگر زدند. در رسا و سوگتان همە چشمها خیس اشک بود و نبودنتان در باورها نمیگنجید…١
اما اکنون نە… افسوس مدتهاست واژەهای زیبا فراموش گشتەاند و دیگر کسی کە نە، اما بسیار کم شمارند انانی کە از درد مشترک، از شیرین علم هوییها و نرگس محمدیها سخن میرانند
شما کە بودید، انطرفیها زور میزدند کە فرهاد وکیلی و مصطفی تاجزادە را در بند و زنجیر نگهدارند اما اینطرفیها نە بە اندازە کافی ، شاید بە همان اندازە کە در توان داشتند،فشار می اوردند کە نامهای چون علی حیدریان را بشناسانند و عالم را با بهمن احمد امویی اشنا کننداما دریغ ، اکنون زندانها مملو از مهدی اسلامیان ها و حبیب گلپری پورهاست ولی سخن، سخن از سفر محمود بە سە نقطە در خلیج است. خلیجی کە بهای فارس نامیدن ان، سکوت من و سکوت ما در مقابل غل و زنجیر ولایت بر گردەی دلیرانی چون رضا شهابی و ساسان آقایی است
زور و تلاش ما کە نتوانست سایەی مرگ را از سر شماها دور کند و ارادەی ولی فقیە جبار را بشکند اکنون در نبرد با بیگانگان است، گرچە خوشنامانش در اوین و در قزلحصارها و در همین وطن در بندند و ما گوئی فراموش کردەایم, تا استبداد هست، فارس بودن خلیج هم فضیلت و افتخاری نیست کە نیست…١
فرزاد کمانگر، شیرین علم هویی، فرهاد وکیلی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان را در سحرگاە ١٩ اردیبهشت ناعادلانە بدار اویختند تا حکم، حکم ولی فقیە و استمرار استبداد و دیکتاتوری …١
:شاملو میگوید
حرفات را به من بگو
قلبات را به من بده
من ريشههاي ِ تو را دريافتهام
با لبانات براي ِ همه لبها سخن گفتهام
و دستهايات با دستان ِ من آشناست.
در خلوت ِ روشن با تو گريستهام
براي ِ خاطر ِ زندهگان،
و در گورستان ِ تاريک با تو خواندهام زيباترين ِ سرودها را
زيرا که مردهگان ِ اين سال
عاشقترين ِ زندهگان بودهاندعکس از رادیو وبسایت کردانە
-
«کانادائی شدن ایران مطلوبتر از لیبیائی شدن»
Posted on maj 3rd, 2012 2 comments
درنقد مقالەی اخیر اکبر گنجی
شکافهای اصلی جامعە چند ملیتی ایران کدام است؟
اگر بخواهیم واقعبینانە قضاوت کنیم و در پی شناسائی شکافهای اصلی جامعه کنونی ایران باشیم لازم است کە یک واقعیت انکارناپذیر را مبنا و پایەی هر تحلیل خود قرار دهیم. ایران با تنوعات ملیتی و قومیتی و چند فرهنگی برخوردار از مرزها و گسلهای گوناگون اجتماعی است و در هر منطقەای محتمل است کە چالشهای اجتماعی با درجات متفاوت فعال باشند. نارسائیها، کمبودها و نیازها تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی نوع گسلها و شکافهای اجتماعی را میسازند و بە چالشهای اجتماعی تبدیل میکنند. مشخص است کە میتوان ماهیت و خصلت همە نارسائیها و بیعدالتیها را عدم پایبندی طرف یا طرفها بە دمکراسی و حقوق بشرگرە زد، و برای همە آنها یک نسخە پیچید؛ استقرار دمکراسی و رعایت حقوق بشر، اما منشا و دلایل تظلمات و بیعدالتیها در اجتماعات گوناگون و در میان گروههای مختلف با توجە بە سوابق و عوامل تاریخی و فرهنگی خاص جوامع تبیین و حلاجی میشود و برای رفع آن، از طرف گروههای مختلف راه حلهای متفاوت ارائە میگردد. یکی با دید طبقاتی و با بە پاخاستن طبقات فرودست، دیگری از منظر حقوق بشری و مبارزە بدون خشونت بە وسیلەی روشنفکران و طبقە متوسط، سومی با باور بە تبعیضهای قومی و نژادی و یافتن راههای جهت کسب خود مختاری و رفع ستم ملیتی، چهارمی بە شکلی فلسفی وعقیدتی و دست یازی بە انقلاب ایدئولوژیک، پنجمی و ششمی… بدان مینگرند و با انتخاب شیوەای نگرشی خود در پی چارە جوئی بر میآیند. گاهی گروههای اجتماعی بعد از ٣٣ سال آزمون و خطا و ناکامی، خود را جدا از جهان و دستآوردهای بشری تعریف میکنند و در تبرەی فرهنگی و سنتی خود دنبال مرحمی برای زخمها و دردها میگردند(ایران) و گاهی در مکانی دیگر این چالشها بە برخورد گروهها اجتماعی میانجامد و نتیجەی مصیبتبار آن کشتە شدن بسیاری و تخریب دستآوردها خواهد بود. (کوزوو
بنظر میرسد کە آقای گنجی در ابتدای مقالە جدیدشان کە در وبسایت بی بی سی منتشر شده با استدلال نهچندان درست، بە یک جمع بندی ناقص رسیدەاند و کل مقالە را بر درستی یک پیش فرض بنا نهادەاند: «برای اولین بار در تاریخ چند دههی اخیر ایران، دموکراسی و حقوق بشر و آزادی به گفتمان مسلط روشنفکری و مخالفان در ایران تبدیل شده است. پیامد طبیعی این امر، تبدیل نزاع نیروهای اجتماعی دموکراسی خواه با نیروهای مدافع دیکتاتوری، به شکاف اصلی ایران تبدیل شده است.»(اکبرگنجی
آیا واقعا ادعای اکثر مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی یا نخبگان سیاسی مبنی بر اعتقاد بە دمکراسی و پایبندی بە حقوق بشر، امر ثابت شدەای است؟ اگر هست چند درصد از این روشنفکران و دموکراسیخواهان از حقوق بهائیها، ملیتهای ایرانی، همجنسبازان و زنان کە گفتمانهای حقوق بشری است، دفاع میکنند؟ چند درصد از این روشنفکران در گفتمان هر ایرانی یک رای سهیماند و برای مخالفان و منتقدان خود حق اظهار نظر قائلند؟
با توجە بە سوابق میتوان ادعا کرد کە اتکا بە حقوق بشر و دموکراسی از جانب تعدادی از گروهها مستمسکی بیش نیست و روشنفکران ایرانی از همە طیفها برای دیالوگ و گفتگو خطوطی رسم کردە و حتا برای محکومیت نقض حقوق بشر بە مرزبندیهای خودی و غیر خودی پایبند هستند. متاسفانە گروهها، روشنفکران، نخبگان و اصحاب رسانەای حتا مخالف حاکمیت، هیچ هویت دیگری را جز آنچە خود هویت این مرز و بومش میپندارند، را نمیپذیرند. برای من کرد، عرب اهوازی، و ترک تبریزی و… هویتسازی میکنند و با هزاران استدلال و مشتی تحقیر، تعریف خودم را از خودم بر نمیتابند و در بوق و کرنا میدمند کە من آنم کە آنها میگویند نە آنکە خود میپندارم. این نخبگان و روشنفکران خود را صاحبخانە و دیگران را شهروندان درجە دوم میپندارند. تهدید میکنند اگر کسانی راضی بە رضای آنها نیستند، پاسپورت بدستشان میدهند و از مملکت اخراجشان میکنند! و جالب این است کە این نازنینها را در رسانههای حتا مخالف حاکمیت، صاحب نظران ملی و قومی مینامند! آیا این گفتمان حقوق بشری است؟
با توجە بە استدلالهای بالا، متاسفانە گفتمان دموکراسیخواهی و حقوق بشری بە گفتمان غالب تبدیل نشدە است، بنابر این محل نزاع را بە شکاف میان حامیان دیکتاتوری و نیروهای اجتماعی دمکراسیخواە محدود کردن، واقعی نیست. عدم گسترش جنبش سبز و وجود خردەجنبشهای متفاوت با شعارها و خواستهای رنگارنگ در زمانهای و در نقاط مختلف کشور گواهی برصحت این ادعاست
آقای گنجی درادامە میگویند: «بقیهی شکافهای اجتماعی، در شرایط کنونی به صورت غیر فعال یا خفته درآمدهاند. اما طرحهایی وجود دارد که به دنبال برساختن نزاع فارس و غیرفارس و تبدیل آن به شکاف اصلی جامعهی ایران هستند. این طرحها مبتنی بر مبانی نادرست و پیامدهای ناگوار و مهلکی هستند
برای بررسی این موضوع ابتدا لازم است کە نکاتی را مورد بررسی قرار داد و آنگاە پرسشهای را مطرح نمود.(هرچند برای من مشخص نیست کە آقای گنجی منظورشان کدام «طرحها» است و طراحان آن چە کسانی هستند). بحث غلبە ملیت و نژادی بر دیگر ملیتها یا نزاع فارس و غیر فارس نیست. محل نزاع و اختلاف، هویتسازی کاذبی است کە با روح ملیتهای ایرانی بیگانە است. آدمی از هویت ایرانی کە ارائە میشود و میبایست هویت همە ما باشد، شرمگین میشود… هویتی کە هیچ هویت دیگری را بر نمیتابد و بە رسمیت نمیشناسد. هویتی کە باغوغاسالاری و زورگوئی فرهنگی قصد تحمیل خود را دارد
در فرهنگ این هویت درجە خلوص وطن پرستی اشخاص بە تحقیر ملیتهای ایرانی پیوند میخورد. اگر انزجاری و گریزی هست ازاین هویت است وگرنە بە گمان نگارندە، زبان فارسی برای اکثر قریب بە اتفاق ملیتها، زبان حافظ و شاملو است (ملیتهای ایرانی در غناسازی این زبان کم تلاش نکردەاند.) و ملیت فارس همان مردمانی هستند کە مانند ملیتهای دیگر از استبداد رنج بردەاند، با این تفاوت کە بر ملیتهای دیگر ستم مضاعف تحمیل گشتە است.
اگر در مقابل سرکوب زبانها، مذاهب و ادیان این مرز وبوم و با استدلال تضعیف زبان ملی و دین و مذهب رسمی، انهائی کە همگام نیستند، خاموش میمانند، اگر هویت و سلایق گوناگون این نژادها در مقابل و در تصادم با یکپارچگی جغرافیائی کە امروز موافق و مخالف حاکمیت آن را تقدیس میکنند، قرار دادە میشوند و چندین اگر دیگر، گروهی کە اکثر قریب بە اتفاق آنها فارس زباناند، با بەتن کردن یونیفورم این هویت و با نفی حقوق انسانی و اساسی ملیتها، بە آنها اتهامات ناروا و برچسبهای نامشروع میزنند. این بە حق یا ناحق تولید واکنش میکند. دور از ذهن نیست کە واژەهای «استبداد فارس» یا «فاشیسم فارس» واکنشی باشد در میان عامە در مقابل کلماتی همچون «تجزیە طلب» و «ضد انقلاب»، «قوم گرا»، «فدرال قومی» و کلماتی از این دست. پژواک صداهایی است کە اکنون مجال یافتەاند کە ابراز وجود کنند و ریشەدار شدەاند و تا اینطرفیها کشش بدهند آنطرفیها هم میکشند. این گسل بە شکاف باز و فعال تبدیل شدە است و واقعی ندانستن آن، ترک و کرد و فارس پنداشتن حکام، مشکلی را حل نمیکند. چنانکە ذکر گشت محل نزاع عدم پذیرش هویتی است کە به عنوان هویت ملی تبلیغاش میکنند و قصد تحمیل آن را دارند. شکاف بین گروههای مدافع و مخالف این هویت است
با آنچە گفتە شد حال میتوان از آقای گنجی پرسید، آیا این گفتمان کە بقول شما میرود تا شکافهای غیر فعال را فعال نماید، گفتمانی مشروع و حقوق بشری هست یا نیست؟ هرچند این شکافها خوب یا بد در حال حاضر در مناطق مختلف با درجات متفاوت وجود دارند، اما اگر آن را غیر فعال بپنداریم باز میتوان پرسید، روا و شایستە است کە از گروههای انسانی بخواهیم حقوق بدیهی و اساسی خود را بدلیل وجود نگرانیهای محتمل وانهند و صورت مسئلە را پاک نمایند، بدون آنکە کوششی جهت ایجاد گفتمان حقوق بشری بە خرج داد و بە حقوق اولیەی گروههای انسانی اقرار نمود؟
هیچ آدم آگاهی از وجود خطرات اختلافات قومی و نژادی بیخبر نیست، چنانکە دموکراسیخواهی و حقطلبی هم بدون هزینە نیست. هرچند نگرانی آقای گنجی در این زمینە قابل درک است، اما راه حل وی مبنی بر پرهیز از مطالبەی حقوق اساسی گروههای اجتماعی و ابراز نگرانی از طرح این گفتمان، رویکردی عدالتخواهانە نیست. آیا شایستە بود کە یکسال پیش از مردم سوریە خواستە میشد بدلیل هزینەهای کە ممکن است متحمل شوند، از ارادەی خود دست بکشند؟ یا مناسبتر آن بود کە با تئوریزە کردن اصول مبارزە و ابداع و آموزش شیوەهای نوین، مردم سوریە را جهت نیل بە ارادەی خود با هزینە کمتر و شیوەی مناسبتری یاری نمود؟
حقوق انسانی منجملە «حق تعیین سرنوشت» در دنیای امروز اصلی بدیهی و پذیرفتە شدە در گفتمان دموکراسیخواهی و مطالبات حقوق بشری است وعدم تمکین و نپذیرفتن حقوق انسانی، نهتنها هیچ مشکلی را در کوتاە مدت حل نمیکند بلکە شکافهای اجتماعی را ولوغیر فعال، بزرگتر و بە نسلهای بعدی منتقل میکند. شایستە است نخبگان، روشنفکران و مدافعان حقوق بشر در پی شناخت این نیازها و رفع این ستمها با همدلی و در گفتمان برابر با ملیتها، راهکار منطقی و اصولی برای این چالشها ارائە نمایند. سکوت یا ایدەی انتقال این چالشها اجتماعی بە آیندە غیر قابل اطمینان و بسیار خطرناک است و در خوشبینانەترین حالت همچون میراثی شوم برای نسلهای بعدی بە یادگار میماند
رک باشیم! اعلامیە جهانی حقوق بشر برای نخبە ایرانی تا زمانی معنا و مفهوم و کاربرد دارد کە در مقابل حاکمیت بە منظور رسیدن بە خواستەهایش بدان تمسک میجوید! کمتر گروه و حتا شخصیت سیاسی تاحال بە حقوق مندرج در اعلامیەی جهانی حقوق بشر جهت رفع ستم از ملیتها و اقوام ایرانی بها دادە و آن را راهکاری جهت نیل بە یک توافق ملی قلمداد کردە است. زمانی کە بە چالشهای بین حاکمیت و دموکراسیخواهان اشارە میشود، بند بند اعلامیە جهانی حقوق بشر بە میان میآید و گروهها و شخصیتها بە حق از ان سخن میگویند. اما زمانی کە بحث اقوام و فرهنگهای مختلف پیش میآید، یا همین قانون قرون وسطائی جمهوری اسلامی بهعنوان راهکار پیشنهاد میگردد یا از قوانین ایالتی و ولایتی عصر قاجار بهدلیل ریشەدار بودن در فرهنگ و سنن – لابد این هویتی کە صحبتش رفت – سخن بە میان میآید. جای خوشحالی است کە این دوستان برای مجازات مخالفان هم، شیوەی آقامحمد قاجاری را بدلیل ریشەهای فرهنگی پیشنهاد نمیدهند و بە اعلامیە جهانی حقوق بشر متوسل میگردند.
آقای گنجی در مقالاتشان رفع ستمهای قومی و ملی را مقید بە رسیدن کشور بە دموکراسی و رعایت حقوق بشر میکند در حالی کە اعلامیە جهانی حقوق بشر فرمولی است جهت نیل بە دموکراسی و عدالت. اعتقاد و خواست اجرائی شدن اعلامیە جهانی حقوق بشر نباید مشروط باشد و روشنفکران لازم است کە از همە مفاد آن بە یکسان دفاع کنند و برای تحقق آن تلاش نمایند، از جملە حق تعیین سرنوشت. باید بر ترسها غلبە کرد، با شهامت و عدالتمحوری از همە حقوق انسانی مردمان رنگارنگ این مرز و بوم سخن راند و با گفتمانی مساواتطلبانە و حقوق بشری گروههای اجتماعی را بە تعامل و زندگی دموکراتیک چند ملیتی آشنا نمود و آموزش داد. با تبیین راهکارها و ترسیم نحوە تقسیم قدرت سیاسی، گروههای متفاوت اجتماعی را بە تعامل و مدارا دعوت نمود و گفتمان حقوق بشری را از هم اکنون شروع نمود و آنگاە پیشنهاد داد کە در این وادی مصلحتی هم هست
”کانادائی شدن ایران”
کسی نیست کە ا زوسعت هجمەی اخیر بە فدرالیسم آگاه نباشد و ازچند و چون اتهامات ناروا بە فدرال خواهان بیخبر باشد. غوغای عربستیزی را در جریان جزایرە سە گانە شاهد بودیم و مطمئنا واکنش بە آن در مقایسە با دفاع از جزایر سە گانە بسیار اندک بود. مسائل انسانی و قومی و حرمت انسانی بکنار، چهار میلیون نفرهموطن ما عرب هستند. منصفانە قضاوت کنیم این موضوع اختلافات فرهنگی و بقول شما قومی را برجستە میسازد و تولید چالش میکند یا دفاع از هویتهای کە وجود دارند و با وجود نادیدە گرفتن آنها هیچ چیز تغییر ننمودە است و حکایت همچنان باقی است؟
البتە در این مقالە، آقای گنجی بدرستی بە بسیاری از نگرانیها اشارە کردەاند و نسبت بە خطرات اختلافات ملیتی هشدار دادەاند و انسان واقع بین نمیتواند و نباید آنها را نادیدە بگیرد. مانند: ١- خونین و فاجعە بار بودن اختلافات ملیتی و قومی.٢- امکان بە عقب راندە شدن دمکراسیخواهان و مدافعان حقوق بشر درکل کشوردر صورت بروز اختلافات اجتماعی. ٣- حملە خارجی بجز ویرانی و فاجعەی انسانی دستاوردی برای ملیتهای ایرانی نخواهد داشت. ٤- اشارە بە محق بودن احاد جامعە در تعیین سرنوشت . ٥- اهمیت انسان و حرمت بە او، بعنوان اصل و پایە و اساس در هر روی کردی
بند هشتم مقالە(١) از اهمیت خاصی برخوردار است. «…. هرجا وضعیت حقوق بشر بهبود یافته و دموکراسی استقرار یافته است، تبعیضزدایی صورت گرفته و همه به حقوق خود رسیدهاند….» (اکبر گنجی). برای بررسی این جملە اگر دو واژە «حقوق بشر» و «دمئکراسی» را از همدیگر جدا نمود و حقوق بشر را از جملە حذف کرد (ظاهرا گنجی هم انها را باحرف ‘و’ چون دو کلمە مترادف بکار بردەاست) میتوان دلایل متفاوت بر بطلان آن ارائە نمود. برای نمونە، هرچند حکومت کنونی ترکیە با قواعد دموکراتیک و بر پایەی رای اکثریت قدرت سیاسی را قبضە کردە است اما نقض حقوق بشر علیە ملیت کرد همچنان تداوم دارد و تبعیضزدائی به شکل معقول صورت نگرفتە است. هیتلر و حزب نازی در یک پروسە کاملا دموکراتیک قدرت را در دست گرفتند و شاید بتوان ادعا نمود تا آخرین ماههای حکومت هم از پشتیبانی مردمی برخوردار بود.
بند هشتم تا بە جملە «هرجا وضعیت حقوق بشر..» میرسد از اصول بنیادی همزیستی مسالمتآمیز جوامع بشمار میرود و فکر نکنم کسی بجز مدافعان تمرکزگرائی و استقلالطلبان ملیتی با آن مخالفتی داشتە باشد. هرچند با ارائە جملات کلی و زیبا، بدون وجود یک راهکار عملی هیچ معضلی حل نمیشود اما اگر جملەی «کانادائی شدن» ایران را کە در همان بند بدان اشارە میرود راهکار ایشان در نظر بگیریم، آنگاە همراە با پشتیبانی از این پیشنهاد، باید گفتگو حول محور آن را برای دست یافتن بە توافق عمومی ترویج داد و از عموم فعالان سیاسی سراسری و ملیتی انتظار داشت کە با مشارکت در این گفتمان، راهکار دموکراتیک و متمدنانە را برای عبور از این چالش انتخاب کنند.
با ایجاد گفتمانی صادقانە و واقعبینانە میتوان حتا بخشهای از جبهەهای تندرو تمرکزگرا و ملیتگرا را اقنا نمود تا بە گفتمان دموکراتیک بپیوندند. نباید تردید کرد کە چنین گفتمانی از دامنە نفوذ گروههای تندرو در هر دو جبهە میکاهد و گسستها و چالشهای اجتماعی را ترمیم می بخشد. اگر آقای گنجی در صورت تمایل، در مقالەای دیگر، راهکار و نظریە کانادائی شدن ایران را توضیح دهند، مطمئنا آغاز خوبی برای گفتگو خواهد بود
معروف عثمانی – اوپسالا
2012-05-02
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ١- هشتم- چند-فرهنگ گرایی: کثرت گرایی معرفتی، دینی، زبانی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی به سود همگان است. پذیرش تنوع و گفت و گوی فرهنگهای متنوع و متفاوت، ما را به حقیقت نزدیک تر ساخته و زندگی را رنگارنگ می سازد. هرجا وضعیت حقوق بشر بهبود یافته و دموکراسی استقرار یافته است، تبعیض زدایی صورت گرفته و همه به حقوق خود رسیده اند. مسألهی ما گذار از جمهوری اسلامی به نظامی دموکراتیک است، نه نزاعهای قومیتی کاذب به راه انداختن. کانادا بهترین نمونهی نظام دموکراسی ”چند- فرهنگی” Read the rest of this entry »