-
پذیرش پروسە صلح نتیجە شکست پروژەی جنگ ٤٠ سالە ترکیە یا صلح خواهی حزب عدالت و توسعە
Posted on mars 28th, 2013 1 commentمنتشر شدە در رادیو وبسایت کردانە
با این اعتقاد کە برندەی واقعی پروسەی صلح ملتها هستند و پروژەی صلح وآشتی گام بنیادی برای نیل بە دموکراتیزاسیون منطقە است یک روز تاخیر در این پروسە را گناهی نابخشودنی می دانم. مطلب کوتاهی در مورد این پروژە در ذیل می آید.؛پروسە صلح میان ملتهای کورد و تورک در ترکیە نە واقعەی اتفاقی است و نە بخشش و لطف دولت مرکزی بە کوردها و پارت کارگران کوردستان در ترکیە. در واقع گرچە این پروسە با واقع بینی و ارادەی صلح طلبانە دو طرف همراە بود اما بیشتر حاصل و نتیجە تغییر در موازنە قوا در داخل و خارج ترکیە است کە با بازی بدون نقص پ.ک.ک و تلاش و همگامی جامعەی مدنی کوردستان ترکیە و حزب صلح و دمکراسی دست یافتنی گشت.؛
دولت حزب عدالت و توسعە بە رهبری اقای رجب طیب اردوغان بیش از ٨ سال است کە دولت و مجلس را در اختیار دارد و نزدیک بە دو سال است کە جایگاە ریاست جمهوری را هم تصاحب کردە است. بدین معنی کە حزب عدالت و توسعە قدرت کافی را در ترکیە برای انجام پروسەی صلح در اختیار داشت اگر بە اصول دمکراتیک و عدالت گروهی معتقد می بود یا ارادەی برای انجام آن را داشت. باید توجە داشت کە دولت در زمان صدارت آقای اردوغان بە دفعات ادعای نمود کە پ.ک.ک را نابود خواهد کرد و هرگز بە صورت علنی بە شناسائی حقوق ملی کوردها رغبت نشان نداد گرچە بە اصلاحاتی دست زد اما تبعیض را نزدودند وسرکوب مردم کورد را متوقف نکردند تا ترکیە بە بزرگترین زندان روزنامەنگاران در جهان تبدیل شد. حزب عدالت و توسعە بە دفعات فرمان حملە را علیە کوەهای کوردستان با ادعای نابودی تروریستها صادر کرد ودراین جنگ هم مردم ترکیە و هم پ.ک.ک تلفات سنگینی را متحمل گشتند. جای سوال است کە چگونە حکومت ترکیە پیش بینی این موضوع را نمی کرد. ترکیە در این سالهای گذشتە با چە توجیهی این جنگ را ادامە داد و چە کسی باید جوابگوی تلفات انسانی این نبردهای غیر ضروری باشد. بعید نیست کە در دراز مدت حزب عدالت و توسعە تاوان این اشتباهات را بپردازد و مورد این پرسش قرار گیرد کە چرا و با چە توجیهی در این ٨ سال بر طبل جنگ کوبیدەاند در حالی کە نتنها بە هیچ یک از ادعاها و اهداف خود دست نیافتند بلکە وقایع بر خلاف وعدەهای آنها هم پیش رفت.؛
پ.ک.ک در دورەی کە هیچ گروە رقیبی را در کوردستان ترکیە تحمل نمی کرد با تغییر در تاکتیک گامهای ارزش مندی را برای ارتباط با کلیە شخصیتها، گروەها و احزاب مدنی کورد در داخل ترکیە برداشت ( تاکتیک متفاوت برای دستیابی بە هدف مشترک). ثمرە این ارتباطات و همکاریها شکل گیری و گرە خوردن مبارزە مدنی و مسلحانە و گامهای مشترک کوهستان و خیابان بود. زمانی کە ارتش بە گریلا حملە میکرد اعتراضات خیابانی منطقەی کوردستان را فرا می گرفت. حکومت ترکیە بیش از دە سال تلاش کرد کە میان کوهستان و خیابان گسست ایجاد کند اما موفق نگشت. سازمان امنیت ترکیە (میت) کوشش بسیار بخرج داد تا میان پ.ک.ک و رهبر زندانی این حزب آقای عبداللە اوجلان و احزاب قانونی کوردها مانند حزب صلح و دمکراسی اختلاف و انشقاق ایجاد نماید اما رە بجائی نبرد. بنظر من این مهم بدست نمی آمد اگر پ.ک.ک تلاش می کرد کە ارادەی خود را بە جامعە و احزاب مدنی تحمیل کند.؛
بدون شک وقایع کوردستان سوریە تیر خلاصی بر پروسەی ترویست خوانی پ.ک.ک و ایزولە کردن و محاصرەی این حزب شلیک نمود. پ.ک.ک بە صورت عینی بە عنوان یک قدرت غیر رسمی اما واقعی منطقەای در مقابل ترکیە قد علم کرد. ترکیە بە نیکی میداند در صورت حل نشدن این معضل، هیچ بعید نیست کە دولتهای خارجی در صورتی کە منافع آنها ایجاد کند بە صورت پنهانی یا علنی با پ.ک.ک وارد مراودات سیاسی یا حتی اقتصادی و نظامی شوند. علاوە بر آنکە در داخل ترکیە هم پ.ک.ک و متحدان آن حزب دومین گروە پرنفوذ مردمی بعد از حزب عدالت و توسعە بە حساب می آیند
با وجود اینکە هنوز سرانجام این مذاکرات معلوم نیست اما مشخص است کە ترکیە نمی تواند توازون قوا را بە وضعیت سابق برگرداند و مصلحتی دیگری بە جز پذیرش حقوق ملی کوردها ندارد و اگر این پروژە شکست بخورد ترکیە در دراز مدت بهائی بیش از آنچە تاکنون پرداختە است، خواهد پرداخت وبعید نیست کە در صورت شکست پروسە صلح در این مرحلە، پ.ک.ک در مذاکرات آتی بیش از آنچە امروز می طلبد. طلب نماید.؛
-
اصلاحطلبی و کاندیداتوری محمد خاتمی
Posted on mars 26th, 2013 No commentsقبلا در دو مقالهی جداگانه در مورد ناکار آمدی تحریم انتخابات و ضرورت استفاده از موقعیت انتخابات نوشتهام، و لزومی به تکرار آن دلایل نبود.؛
اصلاحات نه مختص ایران بوده و نه در ایران محدود به تفکری است که اصلاحطلبان حکومتی- مذهبی خوانده میشوند. اصلاحطلبی تاکتیک، شیوه یا منشی است که یک انسان، یک گروه یا چندین جمع در اجتماع برای تاثیر گذاری روی وقایع در پیش میگیرند و نقطهی مشترک همهی اصلاحطلبان در راهکارهای آنها است نه در اهداف متفاوتشان. در واقع اصلاحطلبان با ایجاد نهادهای مدنی، صنفی و سیاسی و رهبری این جریانات اجتماعی، امیدوارند که با تغییر در “توازون قوا” بر قدرت سایسی جهت پذیرش دگرگونی فشار وارد کنند و نهاد قدرت را وادار به پذیرش اصلاح سازند. طیف های اصلاحطلب اهداف خود را بدون توسل به خشونت دنبال میکنند و لزوما هم خواهان ابقا یا بقای قدرت سیاسی موجود نیستند بلکه آنها برای دستیابی به قدرت دست به خشونت نمی زنند ولی اگر نهاد قدرت نسبت به اصلاح امور از خود مقاومت نشان دهد در میان جریانات اصلاحطلب گروههای برخوردار از این خصلت هستند که با بسیج تودهای نهاد حکومت را از اریکهی قدرت به زیر بکشند اگر از این توان مردمی برخوردار باشند. همچنانکه در رومانی و اوکراین شاهد اتفاق این امر بودهایم.؛
به باور من، جفای بزرگی بر همه طرفهای اصلاحطلب است که بسیاری از کوشندگان حقوق بشر، مدافعان حقوق زنان، فعالان حقوق ملیتها و دمکراسی خواهانی مانند خانم نسرین ستوده، محمد سیفزاده، عبدالفتاح سلطانی، مهندس حشمتالله طبرزدی، محمدصدیق کبودوند، دکتر شعلهسعدی، مجید توکلی، وو… را اصلاحطلب حکومتی یا وابسته به آنها بنامیم و با انتقاد از اصلاحطلبان حکومتی شناخته شده پدیدهی اصلاحطلبی یا اهداف اصلاحطلبان دیگر را هم نفی کنیم یا ادعا کنیم که همهی آنها معتقدان به بقای حکومت ولایت فقیه هستند، البته شاید بتوان ادعا کرد که به دلیل موانع و مشکلات عدیدهای که از جانب حکومت وجود دارد ، عدم اعتقاد اصلاحطلبان حکومتی یابخش بزرگی از آنها را به ولایت فقیه عینی قلمداد نمود. چنانکه پوست اندازی بسیاری از آنها خصوصاً در خارج از کشور که منتقد هرگونه حکومت مذهبی هستند و به صورتی شفاف از قواعد دمکراسی دفاع میکنند، تائید کننده صدق این مدعا است.؛
انتخابات و اصلاح طلبان؛
با قوت گرفتن احتمال نامزدی محمد خاتمی برای انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ماه سال آینده، بار دیگر پروژهی اصلاحطلبی و اصلاحطلبان مورد هجوم تبلیغاتی دو جبههی به ظاهر متناقض اما در عمل هم آوا قرار گرفت. تعدادی از مخالفان اصلاحطلبان در درون حکومت ادعا میکنند که بقا، آرامش، استقلال و منافع کشور به بقا و استمرار نظام به شکل کنونی حکومت بستگی دارد و جبههی اصلاحطلبان را به دورویی متهم میکنند و میگویند که اصلاحطلبان مهرههای امریکا، انگلیس و اسرائیل هستند که میخواهند از ظرفیتهای قانونی برای سرنگونی نظام استفاده کنند.؛
تعداد زیادی از گروههای سرنگونیطلب هم بر عکس حکومت اما همآوا با جمهوری اسلامی، نقشی بیش از مهرههای بازی برای اصلاحطلبان قائل نیست و ادعا میکنند که منافع، آزادی و دمکراسی تنها در صورتی ممکن خواهد بود که حکومت جمهوری اسلامی به وسیلهی انقلاب از بنیاد سرنگون و دگرگون گردد و اصلاحطلبی را پروژهی حاکمیت برای عوام فریبی، بازارگرمی انتخابات، خالی کردن پتانسیل مخالفان حکومت برای اعتراض و در مجموع پروژهی اصلاح طلبی را حربهی حکومت برای بقا به حساب میآورند. اگر این ادعا در ١٠ سال قبل میتوانست هوادارانی داشته باشد، بنظر نمی رسد که بعد از قلع و قم اصلاحطلبان و هزینهی سنگین آنها بعد از انتخابات سال ٨٨ خریدار داشته باشد و اگر مردم از اصلاحطلبان در صورت داشتن کاندید حمایت نکنند این میتواند دلایل دیگری داشته باشد نه قبول این ادعا.؛
تعدادی دیگر از منتقدان ، اصلاحطلبان را بیبرنامه یا برنامههای آنها را در مواجه با مشکلات پیش رو بی تأثیر و حتی آنها را خیال باف و غیر واقع بین میانگارند و میگویند: “آقای خاتمي بايد توضيح دهد ايشان نسبت به شانزده سال پيش چه تغييرى كرده كه فكر میکند ایدهها و برنامههاى او اين بار موفق خواهند بود و به درستی اشاره میکنند که مشکل در جمهوری اسلامی ساختاری است نه نقص در مدیریت”. اما مشکل این گروه این است که برای گذر از فضای موجود هیچ برنامهای ارائه نمیدهند و توضیح هم نمیدهند که به چه دلایلی اصلاحطلبان سد راه اصلاحات ساختاری هستند یا بر اساس کدام مستندات ادعا می کنند که اصلاحطلبان در صورت داشتن قدرت کافی به اصلاحات بنیادی دست نخواهند زد؟ با وجود اینکه آقای تاج زاده ، ابوالفضل قدیانی و بسیاری دیگر از نزدیکان اصلاحطلبان از درون زندان، ساختار فعلی جمهوری اسلامی را به چالش کشیدهاند. البته چنانکه گفته شد همهی گروههای اصلاحطلب هم از یک جنس نیستند اما در مرحلهی کنونی و شرایط فعلی کلیهی گروههای اصلاحطلب برای موثر واقع شدن چارهای جز همگامی و اتحاد ندارند گرچه هنوز اجماع حداکثری بین آنها حاصل نشده است.؛
نقد اصلاحطلبان یا مخالفت با پروژهی اصلاحطلبی امری غیر دمکراتیکی نیست اما همچنانکه در بالا این نوشته بیان گشت نه همهی اصلاحطلبان هم هدف هستند و نه حتی همهی آنها اکنون شرکت در انتخابات را امری مثبت ارزیابی کردهاند با این وجود اتهام «مهرههای حکومت یا عوامل آمریکا و اسرائیل پنداری» آنها به محض تحرک آنها در فضای سیاسی اجتماعی نه ادعای منصفانه است و نه انتقادی از روی صداقت، با استناد به اینکه که نزدیک به ١٦ سال است که اصلاحطلبان تاوان مخالفت یا نقد حاکمیت را میپردازند و زندانها مملو از اصلاحطلبانی است که بازار گرمکن انتخابات خوانده می شوند و سران نزدیک به آنها یا در حصرند یا به شدت تحت فشار.؛
البته خود اصلاحطلبان در نقد تاکتیکها و بررسی کم و کاستیها، اشتباهات و علل عدم موفقیت دولت اصلاحات زیاد نوشتهاند. مشخص است که اصلاحطلبان در زمان در اختیار داشتن قوهی مجریه و قوهی مقننه دچار اشتباها بزرگی شدند و از فضا و پتانسیل موجود در سطح اجتماع بدرستی استفاده نکردند و حتی خاتمی به تعدادی از اشتباهات دولت اصلاحات اقرار کرده است. اما غیرقابلکتمان است که در کار سیاسی اشتباه کردن اگر اجتناب ناپذیر نباشد، بسیار محتمل است.؛نقد اصلاحطلبان غیرمنصفانه نیست اگر همراه با برشمردن نقاط ضعف آنها به نکات برجسته آنها هم اشاره شود. اگر سیاستهای غلط آنها به چالش کشیده میشود سیاست و اعمال درست آنها هم مورد تایید قرار گیرد. کدام انسان منصف می تواند نقش روشنگرانه نمایندگان مجلس ششم را بر علیه استبداد نادیده بگیرد، یا منکر پرداخت هزینهی بسیار بالای آنها در مخالفت با دیکتاتوری شود؟ چگونه میتوان سیاستهای اقتصادی دولت اصلاحات را با وجود قیمت پایین نفت (بشکهای ٩ دلار) و علیرغم مشکلات عدیدهی دیگر در مقایسه با دولت حاضر نادیده گرفت؟ چه عدالتی حکم میکند که منش حکومتداری خاتمی و فضای مطبوعاتی که در ابتدای دورهی نخست وی وجود داشت، را ندید و دفاع نسبی دولت را از دگراندیشی در آن دوره نشنید و دوران اصلاحطلبان را سیاه و در خدمت دیکتاتوری تحلیل نمود؟
تغییر رفتار و البته ناکافی وزارت اطلاعات و ماموران اطلاعاتی در برخورد با مردم، اصلاح رفتار بخش مهمی از نیروی سرکوب حکومت بود که در زمان اصلاحات رقم خورد و دم و دستگاه ولایت فقیه را وادار نمود تا به ایجاد دستگاههای سرکوب دیگری دست بزند. فاش شدن قتل دگر اندیشان بدست وزارت اطلاعات پیروزی بزرگی برای جامعه مدنی بود گر چه اصلاحطلبان در مذاکرات ناموجه پشت پرده با قدرت سیاسی تاثیر آن را محدود و به روشن شدن حقایق و اجرای عدالت ضربه زدند.؛
اصلاحات شکست خورد و دولت ولایت مدار احمدی نژاد (دوره نخست) سر کار آمد. چنانکه تعدادی ادعا میکنند، مسبب “شکست دولت اصلاحات تنها خود اصلاحطلبان بودند”. این تحلیل برای دو نیروی مقابل اصلاحطلبان نقش صفر و برای اصلاحطلبان نقش صد قائل است و این نقش صفر و صد نه پذیرفتنی است و نه واقعی. در واقع شکست اصلاحطلبان نتیجهی نقصهای آنها و تلاش مشترک حاکمیت و گروههای بسیاری در اپوزیسیون بود تا عاقبت به پیروزی باند آقای خامنهای انجامید و باید از اپوزسیون پرسید که دستاورد آنها در شکست اصلاحات چه بود که اکنون چنین پرتلاش مخالف “گفتمان انتخاباتی اصلاحطلبان” هستند؟
مخالفان و منتقدان اصلاحطلبان در اپوزسیون اگر روش و منش اصلاحطلبان را به دلیل عدم دستیابی به دمکراسی بعد از ٢ خرداد ٧٦ و تداوم استبداد مورد تهاجم قرار میدهند و بر این اساس حکم صادر میکنند که زمان اصلاحطلبی گذشته است، چرا به شکستهای منش و روش خود اشاره نمی کنند یا از برنامههای خود برای عبور از فضای موجود و شکست دیکتاتوری سخن نمیگویند؟ تا بقول آنها مردم فریب اصلاحطلبان را نخورند. بسیاری ادعا میکنند که اصلاحطلبان حکومتی گروههای دمکرات نیستند و پیروزی آنها بر گروههای حاکم عملا به گذر به دمکراسی منجر نخواهد شد. باز میتوان پرسید که گروههای مخالف اصلاحطلبان در اپوزیسیون، در فعالیتهای درون گروهی خود تا چه اندازه شفاف بودهاند و به چه مقدار توانستهاند در درون حزب و گروه خود به مبانی دمکراتیک پایبند باشند تا در فردای پیروزی فرضی آنها امیدوار بود که گذر به دمکراسی به وقوع بپیوندد؟
مشخص است که جامعهی ایران، جامعه سال ٨٤ نیست، هیئت حاکمه دچار دگرگونیهای بسیاری شده، اپوزیسیون با تغییرات اساسی در شکل و محتوا روبرو گشته است و طبیعی است که اصلاحطلبان و خاتمی را هم باید متحول شده بپنداریم. و قبول کنیم که گذار به دمکراسی، تدریجی و با رشد فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جوامع و شکل گیری گروههای مختلف سیاسی، صنفی و مدنی پیوند ناگسستنی دارد. باید پذیرفت که جریان اصلاحطلب که از تغییرات اجتماعی تاثیر می پذیرند و متقابلا بر این تحولات اثر میگذارند، از درون همین اجتماع جوشیدهاند و از مهمترین و موثرترین جریاناتی هستند که می تواند برای ایجاد تغییرات دمکراتیک بستر سازی کنند و گذار به دمکراسی را تسهیل و کم هزینهتر نمایند.؛
میتوان گفت که تفکر و اعتقاد اصلاح طلبانی مانند آقای خاتمی نه به طور کامل بر مبانی اصول دمکراتیک و شناخته شدهی جوامع دمکرات استوار است و نه منش ۸ سال سیطره آنها بر قوه مقننه و قوهی مجریه نشان دهندهی اعتقاد آنها بهاصول حقوق بشری است. اما نباید تردید کرد که همین اصلاحطلبان حکومتی اگر مجال یابند، اگر در مقابله با استبداد تقویت شوند و به نیرو و توان خود در مقابله با نیروهای منسجم دیکتاتوری باور کنند، به رشد و ارتقای دمکراسی و حقوق بشر کمک شایانی خواهند کرد و به جامعهی مدنی یاری خواهند رساند تا به رشد، بالندگی و بلوغ سیاسی برسد و نهادهای مدنی به عنوان پیش زمینههای دمکراسی جوانه بزنند.؛
به گمان من، حمایت از کاندیداتوری آقای خاتمی در انتخابات آتی ریاست جمهوری میتواند گامی موثر برای تغییر در شرایط سیاسی کنونی کشور قلمداد گردد، اگر تغییر و تحول مثبت برای گذار به دمکراسی مد نظر است نه چگونگی این تحول و فاعلان این تغییر.؛
معروف عثمانی اوپسالا
۲۰۱۳- ۰۳- ۲۵ -
در مورد گفتگوی سە تن از اصلاح طلبان با آقای خامنەای
Posted on februari 18th, 2013 No commentsسیاستهای ”مرد انقلابی” (آقای خامنەای) در چند سال اخیر در بیشتر محورها بە شکست انجامیدە است. ایران با رهبری ایشان بە صورت مستقیم درگیر جنگ سوریە گشتە است و علاوە بر هزینەهای هنگفت این جنگ ، انزوای بیشتر بین المللی، منطقەای نسیب جمهوری اسلامی گشتە است. پیش از بهار عربی جمهوری اسلامی با پشتیبانی از حماس و حزب اللە لبنان دو نیروی درگیر با اسرائیل بە محبوبیت نسبی در میان مردمان عرب و مسلمان دست یافتە بود. اما آیت اللە خامنەای با پستیبانی تمام عیار از بشار اسد بە صورت عینی این محبوبیت را از دست دادە است یا بە حداقل رساندە است. روابط حماس و ایران خود گویای بارز این مدعا است.؛آقای خامنەای با عناد و بدور از تعقل مذاکرات هستەای را با گروە ٥ + ١ بە نقطەای رساندە است کە نە راە پیش دارد و نە راە بازگشت. برای نمونە چند روز پیش امریکائیان از سر لطف اعلام کردند کە اگر ایران سایت فردو را تعطیل کند تحریم مبادلات طلا با تهران را مورد تجدید نظر قرار خواهند داد بدون اینکە حاضر بە تخفیف در تحریم نفت، گاز و بانک مرکزی ایران باشند. در حالی کە قبلا آمادە بودند کە امتیازات منطقەای زیادی در ازای تعطیلی فردو برای ایران در نظر بگیرند و این در حالی بود کە نفت و گاز و بانک مرکزی هنوز تحریم نشدە بودند.؛وقایع بعد از انتخابات سال ٨٨ نظام جمهوری اسلامی را بیش از پیش از مردم ایران برید و پایگاە مردمیش را بە حداقل ممکن در ٣٤ سال گذشتە کاهش داد و مشروعیت نظام ترک جدی برداشت. نظام با رهبری آقای خامنەای در صدد دفع اصلاح طلبان و پشتیبانان آقایان میرحسین موسوی و کروبی، سرکوب شدید را بە مدت چهار سال با قدرت و جباریت بە پیش برد و بسیار در این عرصە جان خود را از دست دادند و زندانها مملو از زنان و مردانی گشت کە منتقد بعضی از اعمال حاکمیت بودند.؛آقای خامنەای در اندیشەی مطلقە کردن قدرت بیت خود، با پشتیبانی سپاە پاسداران محمود احمدینژاد را در انتخابات سال ٨٨ بار دگر بە ریاست جمهوری منصوب نمود بە این امید کە محمود احمدی نژاد هرگز نمی تواند ادعای در حکومت داشتە باشد یا حاکمیت مطلق وی را بە چالش بکشد. اما آقای احمدی نژاد بە تدریج نزاعی را شروع کرد کە پایان این نزاع، یا پایان حکومت مطلقەی آقای خامنەای خواهد بود و یا با شکست کامل احمدی نژاد، تدبیر رهبر جمهوری اسلامی شکست خواهد خورد، بە عبارت دیگر دو سر باخت این بازی بە حساب آقای خامنەای ثبت خواهد شد. بدون شک در دو سە ماە آیندە شاهد اخباری خواهیم بود کە حدس آنها در حال حاضر مشکل بنظر می رسد. ؛
رهبر جمهوری اسلامی بار دگر در صدد چارە جوئی احتمالا بە اصلاح طلبان روی آوردە است و در همین راستا امروز سە تن از شخصیتهای اصلاح طلب میانی را بعد از ٤ سال فشار مداوم برای توبە و اقرار بە اشتباە و طرد اقایان موسوی، کروبی و خاتمی، بە حضور فراخواند تا احتمالا از شرایط خطیر کنونی برای انها سخن بگوید و وظایف میهنی و اسلامی را بە آنها گوشزد نماید. ؛
متاسفانە آقایان مجید انصاری، موسوی لاری و اسحاق جهانگیری از گفتەها و سخنان مطرح شدە در این جلسە سخنی نگفتەاند… البتە این عدم شفافیت و رازداری در مذاکرات، خصلتی است کە از بدو تولد این جناح همراە انها بودە و با وجود نقد آن از جانب نزدیکان بە این جناح، هر دفعە بە بهانەای ان را فراموش نمودەاند البتە در بسیاری از مواقع از آن ضربە خوردەاند. برای نمونە مذاکرات اقایان خاتمی و کروبی هنگام اعتصاب مجلس ششم با آقای خامنەای.؛
مشخص است کە مذاکرە با هر گروە و مقامی از جانب هرکسی بە خودی خود امری منفی قلمداد نمی گردد اما نباید فراموش کرد کە رسیدن بە این نقطە، برای مردم داخل و خارج کشور، فعالان سیاسی، اجتماعی و حقوق بشری کم هزینە در بر نداشتە است. دەها نفر اعدام، صداها نفر زندانی و بیش از ٧٠ نفر بە قتل رسیدەاند و ایران در سالهای کە از بیشترین درآمد نفتی برخوردار بودە با وضعیت فاجعەبار اقتصادی دست بە گریبان است و این هزینەای است کە مردمان کشور از بی تدبیریهای رهبر جمهوری اسلامی متحمل ان گشتەاند.؛
بنابر این، شایستە است کە اصلاح طلبان یکە و تنها بە دریا نزنند و شرایط خطیر همەی مردمان کشور را در نظر بگیرند. اگر قرار بر مذاکرە است، باید از حکومت بخواهند کە برای اثبات حسن نیت خود، نخست زندانیان سیاسی را آزاد و بە حصر رهبران جنبش سبز پایان دهد. آشتی ملی هدف نهائی و گام نخست آن انتخابات آزاد بدون نظارت استصوابی قلمداد گردد.؛
هر مذاکرەای بدون شفایت و آگاهی افکار عمومی و بدون در نظر گرفتن خواستەی انتخابات آزاد باعث خواهد شد کە اعتبار اصلاح طلبان بە شدت آسیب ببیند و فوقش انها خواهند توانست کە چند صد نفر را بە آنطرف خاکریز ببرند.؛ -
” آقای خامنەای، رطب خوردە كی کند منع رطب ”
Posted on februari 16th, 2013 No commentsآقای خامنەای زبان باز نمود و بە سخن درآمد و رئیس جمهور، رئیس و نمایندگان مجلس را مورد انتقاد شدید قرار داد. آقای خامنەای در انتقاد شدید از محمود احمدی نژاد گفتند:”"رئيس يک قوه به استناد اتهام ثابت نشدهای در دادگاه، دو قوه ديگر را متهم کرد که کار بد، نامناسب، تضييع حقوق اساسی مردم و خلاف شرع و اخلاق و خلاف قانون بود.” پ.ن.قاین سخن آقای خامنەای را چگونە می توان ترجمە کرد یا پذیرفت، در حالی کە رسانەهای جمعی مانند روزنامەی کیهان و رادیو تلویزیون کە زیر نظر مستقیم ایشان هستند در طول زمامداری وی همە روزە و در برنامەهای گوناگون شخصیتهای منتقد و مخالف آقای خامنەای را بدون محاکمە و حتی بازجوئی، نتنها متهم کردەاند بلکە با این اتهامات مورد آزار و اذیت هم قرار دادەاند و از این گذشتە گاهی این اتهامات واهی دلیل جان باختن بسیاری از متهمان گشتە است.؛
روزنامەی کیهان هزاران افشاگری واهی، همراە با اسنادی جعلی و ساختگی را علیە اندیشمندان ایرانی و حتی علیە مقامات کشور از جملە محمد خاتمی رئیس جمهور دو دورە جمهوری اسلامی منتشر نمودە است، و آیت اللە خامنەای با سکوتشان آن را تایید نمودە یا با اعطای لقب تک تیرانداز بە حسین شریعتمداری، مستقیما آن را تایید کردە است.؛
با مرور وقایع قتلهای زنجیرەای بە سادگی میتوان دریافت کە منتقدان داخلی نظام آقای خامنەای در بسیاری از مواقع جان خود را حتی بدون دادگاە تشریفاتی هم از دست دادەاند.؛بە حصر آقای میرحسین موسوی و حجت الاسلام مهدی کروبی و خانم زهر رهنورد توجە کنید. حکم کدام دادگاە دلیل این همە فشار و توهین بە آنها و خانوادە آنها است؟
دوسال زندان آنها بر اساس حکم کدام حاکم شرع غیر از خود آقای خامنەای صادر گشتە است؟ بگذریم از اینکە بازجویان آقای خامنەای وقاحت را بدانجا رساندە اند کە دلیل از هم پاشیدگی خانوادەها هم میگردند، همان مطلبی کە خانم نرگس موسوی بدان اشارە کردە اند یا نامەی آقای ابوالفظل قدیانی از داخل زندان, از فشار بر خانم آقای علیرضا رجائی پردە برداشتند. ؛بە صورت خلاصە می توان پرسید کە کدام شخصیت منتقد آیت اللە خامنەای وجود دارد کە علیە وی سندسازی، تهمت و افترا در رسانەهای جمعی زیر نظر آقای خامنەای انجام نپذیرفتە باشد؟ یک مورد را نمی توان یافت!؛
البتە مشخص است کە آنچە در مجلس بە وقوع پیوست عادی و قانونی و در شان مسئولان ردەبالای یک کشور نیست. اما آنچە اتفاق افتاد و ادامە خواهد داشت عملی است کە رهبر جمهوری اسلامی مستمر بدان دست زدە است و همانند ارث و خصلت رذالت باری است کە از وی بە مقامات سبک شان نظام رسیدە است. می توان نتیجە گرفت و گفت کە، ”آقای خامنەای، رطب خوردە كی کند منع رطب”؛
-
”توسل جمهوری اسلامی بە میمون برای حل معضلات اقتصادی”
Posted on februari 2nd, 2013 No commentsخصلت جمهوری اسلامی بیش از آنکە بە بنیانگذار یا رهبر فعلیش شبیە باشد بە عادتهای جواد لاریجانی شباهت دارد.؛
اگر دقت کردە باشید هرگاە، سخن از تصاحب زمینهای غصبی اطراف تهران آقا جواد پیش می اید یا پروندەاش در دادگاە مطرح میشود این آقا مثل برق و باد یک مصاحبە ترتیب می دهد و منکر وجود زندانی سیاسی در جمهوری اسلامی می گردد یا ناعادلانە بودن محاکمات در جمهوری اسلامی را رد می کند.؛
کسی نمی داند وجود یا عدم وجود زندانی سیاسی چە ربطی بە غصب زمینهای وی دارد و بررسی پروندە وی در دادگاە و وجود زندانی سیاسی کجا مرحبا!؟جمهوری اسلامی هم کە فلسفەی بقایش در وجود بحرانهاست هرگاە بە مشکل و معضل عمدەای روبرو می شود، تمام رسانەها را بسیج میکند و از ”پیشرفت عظیم در عرصەی هستەای سخن میراند یا هنگام کمبود یک کالا سریع و السیر یک موشک پرتاب میکند ”. مثلا در چند روز گذشتە کە قیمت برابری دلار با ریال ایران از مرز ٤٠٠٠٠ هزار ریال گذشت در یک برنامە مضحک اما مهیج برای بینندگان آماتور یک میمون را بە فضا فرستادند، هرچند بعدا ادعا شد کە تصویرهای میمون فرستادە شدە با میمون برگشتە تفاوتهای اساسی دارد و اصل پروژە را برنامەای برای فریب مردم قلمداد کردند، اما کسی نفهمید کە گران شدن قیمت ارزهای خارجی کە نشانەی ازدست دادن قدرت خرید مردم است چە ربطی بە تفریح یک میمون در فضا دارد؟
یا پیشرفت هستەای با تورم شدید، گرانی سرسام آور و بی کاری فزایندە و پرتاب موشک شهاب (کە خود مسئولان جمهوری اسلامی هم بە دلیل تعدد این شهابها اسمهایشان را فراموش کردەاند) با کمبود مرغ در کجا و طبق کدام قاعدە فلسفی یا مذهبی ارتباط دارند؟می توان نتیجە گرفت کە جواد لاریجانی با ”طرح عدم وجود زندانی سیاسی” بە قدرت سیاسی یا بزرگان نظام پیام میدهد کە هیچ بی آبروی حآضر بە این ادعاهای خلاف واقع، پوچ و ذلت بار نیست اگر منافعی همانند تصاحب زمینهای با ارزش اطراف تهران در میان نباشد. پس این عمل آقا جواد حداقل بر اساس استدلال ”کسب منافع و پذیرش ذلت ” یک ارتباط منطقی باهم دارند.؛
اما من هنوز موفق بە کشف ارتباط بین سفر میمون بە فضا و بی ارزشتر شدن پول ایران، کمبود گشت مرغ و پرتاب موشک و ارتباط بین معضلهای اقتصادی و پیشرفت هستەای نشدەام.؛
شاید بتوان با این ضرب المثل این قاعدە را بە یک سر انجامی رساند. می گویند: ” غریق ( انسان در حال غرق شدن) بە دم سگ هم چنگ می زند حتی اگر مسلم باشد”. یعنی دم و دستگاە ولی فقیە برای نهان کردن عدم لیاقت
و ناکار آمدی نظامشان بە میمون هم متوسل میگردد”؛دوستان برای دیدن اسناد زمین خواری محمد جواد لاریجانی و آیت اللە لاریجانی کە صحت آنها بە صورت غیر مستقیم از طرف سایت الف تاید و آن را کار یک نهاد ” ریاست جمهوری ” نامیدە است اینـــــــــــــجا کلید کنند -
”رەخنەیەک لە نەزەراتی کاک هێمن سێدی ،”سەبارەت بە بارودوخی کوردوستانی سوریە
Posted on februari 1st, 2013 1 commentئەمە گفتگۆی کاک هێمنی سەیدی خوشەویست لە گەڵ رادیو دەنگی ئەمریکا ییە، سەبارەت بە کردەوەکانی تورکیە لە ناوچەو و بە تایبەت لە سوریە.؛
ئەسلی گفتگویە کە لێرە دا ببینندیارە من لێرەدا وتەکانی کاک هێمن بە چاوێکی رەخنەگرانە چاو لێ دەکەم و پیشم وایە وتەکانی ئەوەندە بەنرخن کە بو ئەوەی ئەبن بخرێنە بەر سرنج و حەتا رەخنەیان لێ بگێری. ؛
کاک هێمن زور بە دروستی گەماروی ئابوری کوردستانی سوریە لە گەڵ ئابلوقەی ئابوری غەزە کە تورکیە بە نائینسانی ئەزانی هەل دەسەنگێنێ و رونی ئەکاتەوە کە دڵ سوزی تورکیە بۆ خەلکی غەزە بنەمایکی ئینسانی نەبووە، بەلکو سیاسەتی دەسەلاتدارنی تورکیە دەم سەردەم دا، وای بە قازانج زانێوە. گەر واش نەبا یا نەبێ، بە پێ کام حوکمی ئینسانی ئەتوانی خەلکێ کی تر بخاتە ژیر گوشاری گەماروی ئابوری کە رەنگە هیچ ریگایەکی تریان نەبێ. ؛
پاشان کاک هێمن ئاماژە بە وە دەکا کە گویا تورکیە گروپەکانی توندرو یا تورەی ئیسلامی دژ بە کورد بە هیز ئەکا. ؛
ئەکرێ لێرەدا بلێم، پیـم وایە تەحلیلەکەی لێرەدا ساکارە . وجودی گروپە ئیسلامێکانی تورەی ئیسلامی دژ بە حکومەتی بەشار ئەسەد بە کەس رەد ناکرێتەوە. یانی ئەم گروپانە وەکو واقعیەتێک هەن و نەقشێکی بەرچاویشیان لە جوڵانەوەی دژ بە نیزامی بەشار ئەسەد هەێە. جا ئەوە گەر بە ویستی تورکیە دابندرێ، من گومانم لێ هەیە و پیشم وانێ کەس مەدرەکی ئەوەی لە دەست دابێ.؛
هەر وەک ئەزانین تورکیە تەنیا وڵاتی یاریکەر لە ناو سوریەدا نێ، عەرەبستانی سعودی، قەتەر و میسر یا مصر رولێکی بەرچاویان لە سازدانی گروپە ئیسلامێکان لە ناوچو و لە سوریەدا هەیە، رەنگێشە ئەوە بە پێجەوانەی خواستی تورکیە بێ. ئەوەی گرینگە تورکیە لە جیاتی دوژمن کاری، ئیدارەکردن یا بە قەولی کاک هێمن دوستایەتی لە گەڵ ئەوان هەڵ بژاردوە و گەر ئەوە بە پیچەوانی مەنافیعی کوردیش بێ، لە دروستی ”سیاسەتی بە پێ مەنافعی تورکیە” کەم ناکاتەوە. دیارە منیش هەر وەک یەک ئینسان ئاواتە خواز بووم هەلو مەرەجی سوریە بە ئەمرو نەگا. و هەر وەک کوردیکش خوازیار بوم و هەم کە هەلو مەرجی کوردەکان زیاتر لەوە نەشیوی و لە گەڵ کاک هێمنیش تەواو کوکم کە گەماروی ئابوری تورکیە لە سەر کوردوستای روژ ئاوا ئەو پەری نامرڤایەتێ. بەڵام زور باش ئەزانین کەس بە ئارەزو با ئاواتەکانی ناگا و دونیا دونیای یاری کردنە… ؛
هەلبەت با ئیشارە بە وەش بکەم کە یارمەتی تورکیە بە گروپە ئیسلامیکان ئەتوانێ بەو چاوەروانێ بێ ١- ئەم گروپە ئیسلامیانە نە کەونە بەر دەستی ئەلقاعیدە و گروپەکانی تری توند رو. ٢- شورای نەتەوی سوریە لەناو سوریەش رەخنەیەکی زوری لە سەرە و خەلکێ کی زور پشتیان تی کردووە، واتە سازبونی گروپە ئیسلام گەرایەکان، بە ویست یا بی ویستی تورکیە هەر روی ئەدا و تورکیەش دروست یا خەلەت لە گەڵ بەشار ئەسەد تازە ناگونجی و چارەیەکی غیری یارمەتی بە وان نێ…. دە دوا روژیش دا لە دوژمن کاری ئەم گرپانە دژ بە تورکیە کەم ئەکاتەوە. ؛کاک هیمن، باس لە وە ئەکا کە گەر گروپە ئیسلامێ کانی سوریە، لە گەڵ کوردەکان توشی شەر بن، چونکە کوردەکان بە ئیمانەوە بەشەر دین و ئەوانی تر بو پول، هیچ دەسکەوتێکیان نابێ.؛
نازانم کاک هێمن چونی ئیمانی هەر دوو لایەنی ئەندازە گرتووە و یەکیان بە ئیماندار دادەنی و ئەوی تریان بە پوڵ؟ بەڵام گەر واش بێ، ئەم ئیدعایە بەداخەوە ئیدعایەکی واقیعی نێ. واقعیەتی قودرەت دە دونیای ئەمرو دا ، ئیمکانات، پول و هیزی پشتیوانە . کامە نیروی نیزامی مودیرنی دونیای ئەمرو لە بەر بیرو و باور، یان بو ئیمانیان شەر ئەکا؟ هەڵبەت بیرو و باوەر تەنیا فاکتورێکی تەئسیر دانەرە.؛
بە بروای من سەرکەوتن یا شکستی گروپ یا حەتا مێلەتیک لە میدانی شەر وەدی نایە. گروپ یا نەتوەیەک ( گەر بتوانین هیزەکانی کوری سوریە بە نمایەندەی هەمو کوردوستانی سوریە دابنین، گەرچی لە وەش گومان هەیە- حەتا دەنگوی ئەمە هەیە گروپی دەسەلات داری ناوخوی کوردوستای سوریە ئیمکانی گەشە کردنی گروپەکانی تری کوردی نادا واتە ریگایان پێ ئەگرێ) ئەتوانێ سەرکەو تو بێت کە هەلەکان بدوزیەتوە و بو بردنە پێشی بەرنامەکانی خوی پلانی هەبێ.؛
پێم وایە نابێ مونکیری یاری کردنی کوردی سوریە لە ناوچەدا بە قازانجی نیزامی بەشار ئەسەد بین جا چ بە پیوەندی، چ بی پەیوەندی، زوری فەرق نێ. گەر بە قازانجیشیان بێ، هیچ جیگای رەخنەی سیاسی نێ. (باسی حقوقی بەشری ناکەم یا سەرکوبەکانی کورد بە دەستی نیزامی بەعسی سوریە) باس باسی هەل قوزتنەوەی لایەنی کورد لە سوریەیە. بە بروای من، کوردەکانی سوریە، خوازیار یا بە پیچەوانی خواستیان گرێدراو بە لایەنگری لە نیزامیکی دوراو و قابیلی نیفرەتن، هەرچەند بو ئەوەش هیچ سەنەدیک نەبی، بەڵام ئێمە لە دادگا نێن. ئێمە لە کوملگا دا دەژین کە ئەفکاری خەلک بەسراوە بە میدیایەکانەویە و میدیایەکانیش لایەنگری کوردەکان یا یاری کوردەکان بە قازانجی ئەسەد زەق ئەکەنەوە.؛
من پێم وایە کوردی سوریە زیرەکی کرد خوی لە شەری ویرانگەر پاراست، بەڵام هیچ زیرەکیک نی کە خو بخاتە بەر پلاماری نەیارانی دەوڵەتی سوریە- گەر لایەنی کورد لە سوریە بە تەعامول، گفتگو و دووان بتوانێ پێشی هەر کێشەیەک بگرێ، واتە هەولی دەوڵەتی تورکیە پوچەڵ کاتەوە، زیرکی کردوە.؛
مەبەستم ئەوەیە، کە میدیای کوردی و رەخنەگری کوردی زور باش ئەبێ، پلانەکانی نەگونجاوی لایەنە کوردیکان زیادتر بدەنە بەر تیری رەخنە. واتە نەزەراتی وان لە سەر ئەفکاری کوردەکان تەئسیر گوزارە. ؛
پێم وایە کاک هێمنیش لە گەلم موافیق بێ کە دەسەلاتی سیاسی ئەبێ رەخنەی ڵی بگیری، جا کورد بێ یان فارس، عەرەب بێ یان ئەجەم. بویە حکومەتێ هەریمی کوردوستانیش هەرچەندی رەخنەی ڵی بگیری کەمە. بەڵام زور سەیرە، زور یەک لە روشەنبیرانی کوردی کوردوستای روژهەلات لە هەر شوینیەک سیاسەتی ناوجەی حکومتی هەریم کوردوستان لە گەڵ پەکەکە دەموقابیلی یەک دابن، ئەوی چەوت ئەروانێتە مەسەلەکە و ریگای خەڵەت ئەروا ”حکومەتی هەریمی کوردوستانە”؟
هەڵبەت ئەم دیرەی ئاخیر، ناروانیەتە گفتگویەکەی کاک هێمن دەو لێ دوانە دا، گەرچی توزیەکش لە رەخنەکانی جەنابی حکومەتی هەریمی ئەگرتەوە و ئە وەی هیچ رەخنەی لێ نەگیرا، ”لایەنیکی کیشەکە بوو ”.؛
لە ئاخیر دا بە پیویستی ئەزانم کە بلێم، یەکیک لەو کەسانەی کە زورتری نوسراوەکانی ئەبینم و بو من جیگای سرنجن، نوسراوەکانی هیمن سەیدیە. ؛ -
” گمانە زنی در مورد بازداشتهای اخیر و اطلاعیەی امروز وزارت اطلاعات ”
Posted on januari 30th, 2013 No commentsشواهد و قرائن نشان می دهد کە جمهوری اسلامی از ترس جان گرفتن و زندە شدن اعتراضات مردمی در آستانە انتخابات ریاست جمهوری زهر ترک شدە است و گرچە هیچ وقت صبور و شکیبا نبودە ولی اکنون بر خلاف گذشتە اعتماد بنفس خود را هم از دست دادە است. ؛
بازداشت جمعی از خبرنگاران در روزهای گذشتە و هشدار امروز وزارت اطلاعات در مورد بازدشتی های بیشتر حاکی از این امر است کە ماموران امنیتی بدون در دست داشتن هیچ اطلاعات و گزارش مستندی بە این بازداشتها دست زدەاند و احتمالا این طرح را بە سە دلیل گسترش خواهند داد.؛
١- طبق تحلیل و بررسی نهادهای امنیتی،دشمنان، مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی برای زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری کە کنترل نیروهای امنیت بر اوضاع بسیار دشوار خواهد بود، طرحهای برای شروع مجدد اعتراضات دارند یا مخالفان و منتقدان در کمین فرصتی هستند کە بتوانند اعتراضات را شروع کنند. نیروهای امنیتی با توجە بە اشراف اطلاعاتی کە دارند سناریوهای احتمالی را بخوبی تجزیە و تحلیل کردەاند و شرایط را بسیار مهیا، برای شروع اعتراضات یافتەاند و در نتیجە انتظار دارند کە با این بازداشتهای کور بە سرنخهای دست یابند کە آنها را بە شبکەهای مخالفان، کە نیروهای امنیتی مظنون بە وجود آنها هستند، برساند. ؛
٢- وزارت اطلاعات و نهادهای دیگر امنیتی لیست مظنونان امنیتی را در اختیار دارند و در صورت بروز هر تنشی یا وجود احتمال هر اعتراضی، بە بازداشت این مظنونان خواهند پرداخت. با بازجوئی از این بازداشتیها، نهادهای امنیتی بە اطلاعات و حتی تحلیلهای هرچند محدود کە از نظر روانشناسی جمعی بسیار حائز اهمیت است دسترسی پیدا میکنند. بعید نیست کە این بازداشتها برای جمع اوری اینگونە اطلاعات و تحلیلها صورت گرفتە باشد کە ممکن است نیروهای امنیتی از آن غافل ماند باشند.؛
٣- نهادهای نظامی، ایجاد فضای رعب و وحشت را برای پیش گیری از شدت یافتن اعتراضات بسیار موثر می دانند و بدینوسیلە و با تشدید این بازداشتها و احتمالا درز فیلم شکنجەها و ددمنشیهای کە خود در زندان انجام دادەاند، ارادەی کسانی را نشانە می روند کە احتمال میدهند بە اعتراض روی خواهند آورند، و با ایجاد فضای ترس و وحشت بر اجتماع، احتمال اعتراض را کاهش یا حداقل آن را محدود می کنند. ؛
اگر غیر از این بود، ارتباط با بی بی سی و دیگر شبکەهای خبری کە تا چند سال پیش آزادانە در ایران گزارش تهیە میکردند، چە ارزشی دارد کە یک حکومت با این هزینەی فراوان کە در جهان برای این بازداشتها پرداخت میکند، دست بزند. هرچند محبوبیت بیش از پیش بی بی سی فارسی در میان اجتماع ایرانی انکار ناپذیر است.؛
-
کدام «فرهنگ ملی» آقای بهنود؟
Posted on december 6th, 2012 No commentsجند روز پیش مقالەی «احسان نراقی؛ آنکه ملامت کشید و خوش ماند» نوشتەی آقای مسعود بهنود را خواندم.؛
صرف نظر از ارزش مقالە، کە بە نیکی و به درستی تلاش دارد تا شخصیت فرهیختەی مرحوم احسان نراقی جامعە شانس و پژوهشگر یا بە قول خود آقای بهنود، شخصیتی عمل گرا، فایده بخش، مصلحت اندیش و یک خیرخواه حرفهای را بە خوانندگان خود بشناساند، اما ایشان در این نوشتە همچون بسیاری دیگر از ادیبان و نویسندگان ایرانی کلماتی همچون «فرهنگ ملی» را بکار بردەاند کە برای من گنگ و ناروشن بود.؛ایشان در همین نوشتەای کە در بیبی سی فارسی منتشر شدە است در چند فراز این کلمە را بە کار بردەاند. برای مثال این جملە، مسعود بهنود: «(احسان نراقی) بلافاصله بعد از بازگشت کوشیدند تا آموختههای خود را با فرهنگ ملی ممزوج کنند و ارتباط دهند، اما در سالهای بعد از جنگ دوم بیاعتنای شدیدی به فرهنگ ملی دیده میشود». ؛ منظور آقای بهنود کدام «فرهنگ ملی» است؟
آیا «فرهنگی ملی» مد نظر ایشان، همان فرهنگی تقلبی و بیگانە با روح اکثر ایرانیان بود کە با شروع سلطنت رضا شاە، بە عنوان «فرهنگ ملی» بە اجتماع تحمیل شد و تلاش گشت کە با توسل بە قوەی قهریە، فرهنگهای متفاوت مردمان ایران نابود و یک نوع هویت ملی جدید ساختە شود؟ البتە همین سیاست در دوران پهلوی دوم هم بە شکلهای دیگری پی گرفتە شد.؛این تلاش موفق نشد و با انقلاب سال ٥٧، لباس بدقوارە و نامأنوسی کە بر فرهنگهای مختلف پوشیدە شدە بود یک سرە جر خورد و فرو افتاد. ؛ بعد از انقلاب، جمهوری اسلامی تلاش کرد کە «فرهنگ فرا ملی» یا همان «فرهنگ اسلامی» بر آمدە از «مکتب اسلام» طبق برداشت سرانش از اسلام را بنیان نهد. زمانی کە در این زمینە دستاورد چندانی کسب نکرد، گروەهای از داخل حکومت سعی نمودند کە با آمیختن «مذهب شیعی ولایی» آغشتە بە عناصر «ملی گرایی ایرانی» نوع جدیدی از فرهنگ ملی را برای بر ساختن «هویتی ملی اسلامی شیعی» بنا نهد کە در داخل گروەهای حاکمیت باعث تنشهای گشت و هنوز هم ادامە دارد، (گروە مشائی و احمدینژاد با ولایت مداران) صرف نظر از هر نتیجەای کە در این جنگ قدرت بدست آید، این نوع فرهنگ سازیها در جهان امروز قابل تحمیل بە ملیت های ایرانی نیستند و شکی در شکست آن هم وجود ندارد. بنابر این، منظور آقای بهنود این هم نیست ؛ پس منظور از «فرهنگ ملی» چیست؟قطعاً مردمان ایران در تعدادی از عناصر فرهنگی همچون «نوروز»، «چهارشنبە سوری» و تا کنون هم «زبان فارسی» بە عنوان زبان رسمی مشترکند. (اکنون زبان فارسی از طرف تعدادی از فعالین ملیتی بە عنوان زبان رسمی با واکنشهای مواجە است). ؛
حال، وقتی ما میگوییم «فرهنگ ملی» منظور ما کدام عناصر فرهنگی مشترک مردمان ایران است؟ مذهب، دین، زبان، تاریخ ، لباس، موسیقی و یا ضرب المثلها ووو…. ؛به نظر میرسد کە مردمان ایران به علت تفاوتهای زبانی، مذهبی، ملیتی، جغرافیایی و رنگارنگی آداب و رسوم، هرگز برخوردار از یک «فرهنگ ملی» نبودەاند. آنچە به عنوان «فرهنگ ملی» قلمداد میگردد یا امری ذهنی است یا منظور فرهنگ مردمانی است کە در مرکز ایران زندگی میکنند. ؛
بە هر حال کلمە «فرهنگ ملی» در این نوع نوشتەها، برای امثال من نامفهوم، نامأنوس و نامعلوم است و اگر کسی یا کسانی تعریف دقیقی از ان ارایە نمایند، مطمئناً راەگشا خواهد بود.؛ -
خلخالی” شخص یا خصلت؟”
Posted on december 2nd, 2012 No commentsاین روزها بە حق نام آقای خلخالی کە با کشتار بیرحمانە و شقاوتهای قابل تنفر در جمهوری اسلامی اجین شدە است، بر سر زبانهاست.؛
مرور وقایع و رویدادهای تلخ بعد از پیروزی انقلاب در سال ٥٧ نشان می دهد کە ”خلخالی” قبل از آنکە یک نام باشد یک ”خصلت” بود. خصلتی همچون بیماری جنون آمیز ”مشروعیت حذف فیزیکی مخالف”. شیوەی قابل تنفری بود کە در ”نازیسیم” بە اوج، در تئوری”دیکتاتوری پرولتاریا” توجیە، در سیستم سرمایەداری جهانی پاستوریزە و در حکومتهای دینی مرسوم گشت.؛
”خلخالی” وسیلەای بود همانند گیوتن، شمشیر یا تفنگی بود کە یک خصلت و یک فرهنگ و یک سابقەی تاریخی پشت سر آن قرار داشت. این خصلت و شیوە تنها مختص حاکمیت و نیروهای پشتیبان آن نبود. نیروها و گروەهای اجتماعی رنگارنگی وجود داشتند کە این ماشین کشتار را تغذیە، یا آن را بە جلو هول می دادند و ….؛جنایت پشت بام مدرسەی رفاە را کدام گروەها در اطلاعیەی خود محکوم نمودند، یا در عمل از تمسک بدان شیوە پرهیز کردند؟ کدام گروەها در اطلاعیەهای خود حکومت را متهم بە مماشات با عوامل ساواک می نمودند و خواهان قاطعیت در تصفیە حساب با آنها بودند؟ قتل عام ”حزب خلق مسلمان”، ”فرقان”، عواملی کە کودتاگر خواندە می شدند” و در نهایت اعدام جوانان ترکمن صحرا و کردستان بە وسیلەی ماشین خلخالی، در اطلاعیەی کدام گروەها جنایت قلمداد و محکوم شد؟ یا کدام گروەها در دوران مبارزە خود از خصلتهای خلخالی سود نبردەاند؟
”خلخالی” ویروس و بیماری است کە اکنون سرتاپای حکومت را فرا گرفتە است گرچە شیوەی عمل آن بە دلایل مختلف تفاوت کردە است.؛
سوال و پرسش اینست؛ ایا هیچ یک از گروەهای مختلف منتقد و مخالف حاکمیت، آلودە بە این ویروس نیستند یا تلاش کردەاند کە حامیان خود را در مقابل این ویروس مصون کنند؟ -
« عدم تقابل اصلاحطلبان و سرنگون خواهان شرایط گذاررا آسانتر میکند»
Posted on november 28th, 2012 No commentsما درعرصە سیاسی ایران چهار گروە عمدە داریم. هواخواهان نظام اسلامی، اصلاح طلبان، تحولخواهان و سرنگونی طلبان.اصلاح طلبان حداقل در شعار با شروط خاص حاضر بە همکاری و همگامی با گروەهای دیگر هستند البتە اگر سروری آنها پذیرفتە شود ولی تحولخواهان گرچە هیچ انسجام ارگانیکی با همدیگر ندارند اما در بسیاری از عڕصەها هم از اصلاح تلبان حمایت کردەاند و هم با سرنگونی طلبان همدلی نمودەاند. اما هواخواهان نظام اسلامی و جریانهای مختلف سرنگونی طلب در بسیاری از جهات شباهتهای غیر قابل انکاری دارند.
گرچە در میان گروەهای مختلف سرنگونی طلب اختلافاتی بە عمق اختلاف با جمهوری اسلامی وجود دارد با این وجود در این نوشتە در یک گروە بررسی می شوند؛
١- اصلاح طلب٢- سرنگونی خواە
اتفاقا وجود این دودستە میتواند برای تفکرات گوناگون و سلایق مختلف حسن و نقطە قوت تلقی شود. ولی مشکل آنجا خود را عیان میکند کە اصلاح طلبان میگویند ما با سرنگونی طلبان مرز بندی داریم. تا انجای کە من میفهمم، این یعنی ما در پروسەای شرکت نمیکنیم کە سرنگونی طلبان در آن مشارکت داشتە باشند!؛اما سرنگونی طلبان کە فشار حکومت روی هستەی مرکزی انها وجود ندارد، همان سخن و همان گفتە را در ادبیاتی متفاوت بکار میبرند. گروهی میگویند «مرگ بر جمهوری اسلامی چە راست و چە چپ»! و گروهی دیگر میگویند: «شرط گفتگو (دقت کنید شرط گفتگو، نە همگامی یا همکاری حول اهداف مشترک) با گروەها، اعتقاد عملی آنها بە گذر از جمهوری اسلامی است!؛
اصلاح طلبان میگویند ما بە نظام جمهوری اسلامی وفاداریم و قصد اصلاح رفتار سران جمهوری اسلامی را داریم! لابد انتظار دارند کە سران حکومت حماقت کنند و دست از رانت قدرت بردارند و برای رستگار شدن بە سخن ناصحانەی آنها گوش فرادهند.؛ در مقابل سرنگونی طلبان هیچ پروسەای را جز برکندن جمهوری اسلامی از بنیاد قبول ندارند! لابد ارتش میلیونی این گروەها منتظر فرمان آتش است.؛تحقق «سرنگونی جمهوری اسلامی» حتی اگر اختلافات جدی تمام گروەهای سرنگونی طلب را بە حساب نیاوریم، حقیقتاً از توانائی احزاب سرنگونی طلب بە تنهائی خارج است مگر قدرتهای خارجی آنها را کمک کنند. تمرکز روی موضوع سرنگونی و گذاشتن شرط برای گروەهای دیگر، پتانسیل و قدرت مانور این احزاب و گروەها را درعرصهی عمل سیاسی و اجتماعی بسیار کم میکند. منظور اصلاح طلب کردن این احزاب نیست بلکه بررسی تأثیر منفی این مرزبندی، روی بده بستانهای سیاسی و دشوار کردن انتخاب راه بردهای است که باید با توجە بە حرکت و گامهای احزاب و گروههای سیاسی موجود دیگر در اجتماع ترسیم گردند و با توجه به واقعیتهای موجود تاکتیکها تعیین شوند. جمهوری اسلامی در عرصهی عمل ثابت نمودهاست که حتی قادر به تحمل و مدارا با رئیس جمهوران ١۶ سال قبلی خود آقایان هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی نیست، و انتظار هم نمیرود که در چنین وضعیتی گشایشی در فضای سیاسی ایران پیش بیاید و حکومت به رفرم دست بزند. اما فرموله کردن و تخمین «عدم نرمش حاکمیت در آینده» در علوم سیاسی امری منطقی و پذیرفتنی به نظر نمی رسد. شاید بتوان این سخن اصلاح طلبان ”ما بە نظام علاقە مندیم و خواهان تغییر رفتار سران نظام هستیم ”را برای کم کردن فشار حاکمیت روی اعضا و هوادارانشان تفسیر نمود، هرچند بیان این سخن هیچ فشاری را از روی آنها بر نداشتە است اما باعث عدم اعتماد مردم بسیاری بە اصلاح طلبان گشتە است کە هیچ علاقەای بە بقای جمهوری اسلامی ندارند.؛یکی از مهمترین اقدامات احزاب و گروههای سیاسی برای موفقیت، شناخت درست گسلهای اجتماعی، شکافها درون حکومت و برآورد درست نیروها، یا همان کشف فرمول ایجاد ”توازون قوا” است. انتخاب تاکتیک مناسب جهت فشار و تضعیف هستهی قدرت سیاسی زمانی میسر می گردد که شناخت علمی و درستی ازچگونگی بە حرکت در آوردن نیروهای اجتماعی وجود داشته باشد. اگر سیاست راعلم چگونگی ایجاد رابطه معقول سود و زیان برای «کنش یا واکنش » مناسب، درقبال پیشامدها در نظر بگیریم که در آن امر محال و گزینهی ایدهال وجود ندارد آنگاه ناچاریم که برای فشار بر حکومت مجبور بە همکاری با گروەهای دیگری هستیم کە با ما اختلاف دیدگاە دارند.؛
حکومت هم مانند هر پدیدهی اجتماعی دیگر عنصری نیست که تغییر و تحولی درکم و کیفش روی ندهد، گرچە جمهوری اسلامی در وضعیت فعلی از حداقل این پتانسیل برخوردار است. اماباید بە آیندە اندیشید وتاکتیک ها را متناسب با وقایع انتخاب کرد، نه اینکه از قبل با قیدی انعطاف پذیری تاکتیک ها را ناممکن کرد و در آیندە این دو نیرو را در مقابل هم قرار داد. فشار جنبشهای اجتماعی، گروههای سیاسی، اجتماعی و نظام بینالمللی به شدت قدرت سیاسی را متأثر میکنند و بر روی توازن قوا مدام تأثیرمی گذارند. این تغییر و تحولات گاهی شرایط گذار را همچون شیلی، آفریقای جنوبی، مصر، تونس و در این اواخر برمه بدون سرنگونی حکومت میسر میکنند و گاهی نیروهای اجتماعی را مانند سوریە در مقابل هم قرار میدهند. بر این اساس شایستە نیست کە با انتخاب شروط برای خویش، خود را محصور و قدرت مانور خود را محدود نمود و از هم اکنون نیروهای موجود اجتماعی را در آیندە آشتی ناپذیر ساخت. ؛
درست است کە مردمان بسیاری مخالف حاکمیتند ولی این مردمان لزوما نە اصلاح طلبند و نە سرنگونی طلب، آنها «تغییر خواە یا تحول طلب» هستند، حالا «تغییر» بە هر وسیلەای یا «تحول» بدست هر کسی صورت گیرد، اگر بە دمکراسی و مردم سالاری ختم گردد، برای انها فرق چندانی ندارد.؛
بە اعتقاد من این سخنان بیشتر از هرکسی بە نفع جمهوری اسلامی است و روی ارادەی مردم تحول خواە و تغییر طلب تاثیر میگذارد و آنها را در گام عملی برای تغییر و تحول مردد میکند. این مردم تمام این حرکات را زیر نظر دارند و قطعا نمیخواهند کە کوشش و مبارزە آنها راە تصفیە حسابهای آیندە را هموار کند و نتیجەی عمل آنها، بە هم خوردن آسایش زندگیشان و در خطر قرار گرفتن جان فرزندانشان باشد.؛ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منظور این نیست کە اصلاح طلب سرنگونی خواە شود و سر نگونی خواە اصلاح طلب. هدف برداشتن این مرزبندیها برای گفتگو است گروەەهای سیاسی باید بتوانند در شرایط خاص با هم مراودە داشتە باشند و آیندەی روشن را برای مردم ترسیم کنند. آنچە اصلاح طلبان یا سرنگونی خواهان می گویند، این سوال را ایجاد می کند ؛ اگر یکی از آنها فردا قدرت را بدست گیرد تکلیف دیگری چە خواهد بود؟ ایا تصفیە خواهند شد؟ این مسائل نگران کنندە است، بنظر من. ؛
این ستاتوس را برای صفحەی فیسبوکم نوشتم، اما دور و دراز شد و اینجا گذاشتم،. نواقص بسیاری دارد و از دوستان معذرت میخواهم، در آیندە اگر وقت شد تکمیل میشود