-
« عدم تقابل اصلاحطلبان و سرنگون خواهان شرایط گذاررا آسانتر میکند»
Posted on november 28th, 2012 No commentsما درعرصە سیاسی ایران چهار گروە عمدە داریم. هواخواهان نظام اسلامی، اصلاح طلبان، تحولخواهان و سرنگونی طلبان.اصلاح طلبان حداقل در شعار با شروط خاص حاضر بە همکاری و همگامی با گروەهای دیگر هستند البتە اگر سروری آنها پذیرفتە شود ولی تحولخواهان گرچە هیچ انسجام ارگانیکی با همدیگر ندارند اما در بسیاری از عڕصەها هم از اصلاح تلبان حمایت کردەاند و هم با سرنگونی طلبان همدلی نمودەاند. اما هواخواهان نظام اسلامی و جریانهای مختلف سرنگونی طلب در بسیاری از جهات شباهتهای غیر قابل انکاری دارند.
گرچە در میان گروەهای مختلف سرنگونی طلب اختلافاتی بە عمق اختلاف با جمهوری اسلامی وجود دارد با این وجود در این نوشتە در یک گروە بررسی می شوند؛
١- اصلاح طلب٢- سرنگونی خواە
اتفاقا وجود این دودستە میتواند برای تفکرات گوناگون و سلایق مختلف حسن و نقطە قوت تلقی شود. ولی مشکل آنجا خود را عیان میکند کە اصلاح طلبان میگویند ما با سرنگونی طلبان مرز بندی داریم. تا انجای کە من میفهمم، این یعنی ما در پروسەای شرکت نمیکنیم کە سرنگونی طلبان در آن مشارکت داشتە باشند!؛اما سرنگونی طلبان کە فشار حکومت روی هستەی مرکزی انها وجود ندارد، همان سخن و همان گفتە را در ادبیاتی متفاوت بکار میبرند. گروهی میگویند «مرگ بر جمهوری اسلامی چە راست و چە چپ»! و گروهی دیگر میگویند: «شرط گفتگو (دقت کنید شرط گفتگو، نە همگامی یا همکاری حول اهداف مشترک) با گروەها، اعتقاد عملی آنها بە گذر از جمهوری اسلامی است!؛
اصلاح طلبان میگویند ما بە نظام جمهوری اسلامی وفاداریم و قصد اصلاح رفتار سران جمهوری اسلامی را داریم! لابد انتظار دارند کە سران حکومت حماقت کنند و دست از رانت قدرت بردارند و برای رستگار شدن بە سخن ناصحانەی آنها گوش فرادهند.؛ در مقابل سرنگونی طلبان هیچ پروسەای را جز برکندن جمهوری اسلامی از بنیاد قبول ندارند! لابد ارتش میلیونی این گروەها منتظر فرمان آتش است.؛تحقق «سرنگونی جمهوری اسلامی» حتی اگر اختلافات جدی تمام گروەهای سرنگونی طلب را بە حساب نیاوریم، حقیقتاً از توانائی احزاب سرنگونی طلب بە تنهائی خارج است مگر قدرتهای خارجی آنها را کمک کنند. تمرکز روی موضوع سرنگونی و گذاشتن شرط برای گروەهای دیگر، پتانسیل و قدرت مانور این احزاب و گروەها را درعرصهی عمل سیاسی و اجتماعی بسیار کم میکند. منظور اصلاح طلب کردن این احزاب نیست بلکه بررسی تأثیر منفی این مرزبندی، روی بده بستانهای سیاسی و دشوار کردن انتخاب راه بردهای است که باید با توجە بە حرکت و گامهای احزاب و گروههای سیاسی موجود دیگر در اجتماع ترسیم گردند و با توجه به واقعیتهای موجود تاکتیکها تعیین شوند. جمهوری اسلامی در عرصهی عمل ثابت نمودهاست که حتی قادر به تحمل و مدارا با رئیس جمهوران ١۶ سال قبلی خود آقایان هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی نیست، و انتظار هم نمیرود که در چنین وضعیتی گشایشی در فضای سیاسی ایران پیش بیاید و حکومت به رفرم دست بزند. اما فرموله کردن و تخمین «عدم نرمش حاکمیت در آینده» در علوم سیاسی امری منطقی و پذیرفتنی به نظر نمی رسد. شاید بتوان این سخن اصلاح طلبان ”ما بە نظام علاقە مندیم و خواهان تغییر رفتار سران نظام هستیم ”را برای کم کردن فشار حاکمیت روی اعضا و هوادارانشان تفسیر نمود، هرچند بیان این سخن هیچ فشاری را از روی آنها بر نداشتە است اما باعث عدم اعتماد مردم بسیاری بە اصلاح طلبان گشتە است کە هیچ علاقەای بە بقای جمهوری اسلامی ندارند.؛یکی از مهمترین اقدامات احزاب و گروههای سیاسی برای موفقیت، شناخت درست گسلهای اجتماعی، شکافها درون حکومت و برآورد درست نیروها، یا همان کشف فرمول ایجاد ”توازون قوا” است. انتخاب تاکتیک مناسب جهت فشار و تضعیف هستهی قدرت سیاسی زمانی میسر می گردد که شناخت علمی و درستی ازچگونگی بە حرکت در آوردن نیروهای اجتماعی وجود داشته باشد. اگر سیاست راعلم چگونگی ایجاد رابطه معقول سود و زیان برای «کنش یا واکنش » مناسب، درقبال پیشامدها در نظر بگیریم که در آن امر محال و گزینهی ایدهال وجود ندارد آنگاه ناچاریم که برای فشار بر حکومت مجبور بە همکاری با گروەهای دیگری هستیم کە با ما اختلاف دیدگاە دارند.؛
حکومت هم مانند هر پدیدهی اجتماعی دیگر عنصری نیست که تغییر و تحولی درکم و کیفش روی ندهد، گرچە جمهوری اسلامی در وضعیت فعلی از حداقل این پتانسیل برخوردار است. اماباید بە آیندە اندیشید وتاکتیک ها را متناسب با وقایع انتخاب کرد، نه اینکه از قبل با قیدی انعطاف پذیری تاکتیک ها را ناممکن کرد و در آیندە این دو نیرو را در مقابل هم قرار داد. فشار جنبشهای اجتماعی، گروههای سیاسی، اجتماعی و نظام بینالمللی به شدت قدرت سیاسی را متأثر میکنند و بر روی توازن قوا مدام تأثیرمی گذارند. این تغییر و تحولات گاهی شرایط گذار را همچون شیلی، آفریقای جنوبی، مصر، تونس و در این اواخر برمه بدون سرنگونی حکومت میسر میکنند و گاهی نیروهای اجتماعی را مانند سوریە در مقابل هم قرار میدهند. بر این اساس شایستە نیست کە با انتخاب شروط برای خویش، خود را محصور و قدرت مانور خود را محدود نمود و از هم اکنون نیروهای موجود اجتماعی را در آیندە آشتی ناپذیر ساخت. ؛
درست است کە مردمان بسیاری مخالف حاکمیتند ولی این مردمان لزوما نە اصلاح طلبند و نە سرنگونی طلب، آنها «تغییر خواە یا تحول طلب» هستند، حالا «تغییر» بە هر وسیلەای یا «تحول» بدست هر کسی صورت گیرد، اگر بە دمکراسی و مردم سالاری ختم گردد، برای انها فرق چندانی ندارد.؛
بە اعتقاد من این سخنان بیشتر از هرکسی بە نفع جمهوری اسلامی است و روی ارادەی مردم تحول خواە و تغییر طلب تاثیر میگذارد و آنها را در گام عملی برای تغییر و تحول مردد میکند. این مردم تمام این حرکات را زیر نظر دارند و قطعا نمیخواهند کە کوشش و مبارزە آنها راە تصفیە حسابهای آیندە را هموار کند و نتیجەی عمل آنها، بە هم خوردن آسایش زندگیشان و در خطر قرار گرفتن جان فرزندانشان باشد.؛ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منظور این نیست کە اصلاح طلب سرنگونی خواە شود و سر نگونی خواە اصلاح طلب. هدف برداشتن این مرزبندیها برای گفتگو است گروەەهای سیاسی باید بتوانند در شرایط خاص با هم مراودە داشتە باشند و آیندەی روشن را برای مردم ترسیم کنند. آنچە اصلاح طلبان یا سرنگونی خواهان می گویند، این سوال را ایجاد می کند ؛ اگر یکی از آنها فردا قدرت را بدست گیرد تکلیف دیگری چە خواهد بود؟ ایا تصفیە خواهند شد؟ این مسائل نگران کنندە است، بنظر من. ؛
این ستاتوس را برای صفحەی فیسبوکم نوشتم، اما دور و دراز شد و اینجا گذاشتم،. نواقص بسیاری دارد و از دوستان معذرت میخواهم، در آیندە اگر وقت شد تکمیل میشود
Leave a reply