• « عدم تقابل اصلاحطلبان و سرنگون خواهان شرایط گذاررا آسانتر میکند»

    Posted on november 28th, 2012 maaroufosmani No comments

    ما درعرصە سیاسی ایران چهار گروە عمدە داریم. هواخواهان نظام اسلامی، اصلاح طلبان، تحولخواهان و سرنگونی طلبان.اصلاح طلبان حداقل در شعار با شروط خاص حاضر بە همکاری و همگامی با گروەهای دیگر هستند البتە اگر سروری آنها پذیرفتە شود ولی تحولخواهان گرچە هیچ انسجام ارگانیکی با همدیگر ندارند اما در بسیاری از عڕصەها هم از اصلاح تلبان حمایت کردەاند و هم با سرنگونی طلبان همدلی نمودەاند. اما هواخواهان نظام اسلامی و جریانهای مختلف سرنگونی طلب در بسیاری از جهات شباهتهای غیر قابل انکاری دارند.

    گرچە در میان گروەهای مختلف سرنگونی طلب اختلافاتی بە عمق اختلاف با جمهوری اسلامی وجود دارد با این وجود در این نوشتە در یک گروە بررسی می شوند؛
    ١- اصلاح طلب

    ٢- سرنگونی خواە
    اتفاقا وجود این دودستە می‌تواند برای تفکرات گوناگون و سلایق مختلف حسن و نقطە قوت تلقی شود. ولی مشکل آنجا خود را عیان می‌کند کە اصلاح طلبان می‌گویند ما با سرنگونی طلبان مرز بندی داریم. تا انجای کە من می‌فهمم، این یعنی ما در پروسەای شرکت نمی‌کنیم کە سرنگونی طلبان در آن مشارکت داشتە باشند!؛

    اما سرنگونی طلبان کە فشار حکومت روی هستەی مرکزی ان‌ها وجود ندارد،‌‌ همان سخن و‌‌ همان گفتە را در ادبیاتی متفاوت بکار می‌برند. گروهی می‌گویند «مرگ بر جمهوری اسلامی چە راست و چە چپ»! و گروهی دیگر می‌گویند: «شرط گفتگو (دقت کنید شرط گفتگو، نە همگامی یا همکاری حول اهداف مشترک) با گروە‌ها، اعتقاد عملی آن‌ها بە گذر از جمهوری اسلامی است!؛
    اصلاح طلبان می‌گویند ما بە نظام جمهوری اسلامی وفاداریم و قصد اصلاح رفتار سران جمهوری اسلامی را داریم! لابد انتظار دارند کە سران حکومت حماقت کنند و دست از رانت قدرت بردارند و برای رستگار شدن بە  سخن ناصحانەی آن‌ها گوش فرادهند.؛                                                                                                                                                                                                                                                       در مقابل سرنگونی طلبان هیچ پروسەای را جز برکندن جمهوری اسلامی از بنیاد قبول ندارند! لابد ارتش میلیونی این گروە‌ها منتظر فرمان آتش است.؛

      تحقق «سرنگونی جمهوری اسلامی» حتی اگر اختلافات جدی تمام گروەهای سرنگونی طلب را بە حساب نیاوریم،  حقیقتاً از توانائی احزاب سرنگونی طلب بە تنهائی خارج است  مگر قدرتهای خارجی آنها را کمک کنند.   تمرکز روی موضوع سرنگونی و گذاشتن شرط برای گروەهای دیگر،  پتانسیل و قدرت مانور این احزاب و گروەها را درعرصه‌ی عمل سیاسی و اجتماعی بسیار کم می‌کند. منظور اصلاح طلب کردن این احزاب نیست بلکه بررسی تأثیر منفی این مرزبندی، روی بده بستان‌های سیاسی و دشوار کردن انتخاب راه بردهای است که باید با توجە بە حرکت و گامهای احزاب و گروه‌های سیاسی موجود دیگر در اجتماع ترسیم گردند و با توجه به واقعیت‌های موجود تاکتیکها تعیین شوند. جمهوری اسلامی در عرصه‌ی عمل ثابت نموده‌است که حتی قادر به تحمل و مدارا با رئیس جمهوران ١۶ سال قبلی خود آقایان هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی نیست، و انتظار هم نمی‌رود که در چنین وضعیتی گشایشی در فضای سیاسی ایران پیش بیاید و حکومت به رفرم دست بزند. اما فرموله کردن و تخمین «عدم نرمش حاکمیت در آینده» در علوم سیاسی امری منطقی و پذیرفتنی به نظر نمی رسد.                                                                                                                                                                                                                                   شاید بتوان این سخن  اصلاح طلبان ”ما بە نظام علاقە مندیم و خواهان تغییر رفتار سران نظام هستیم ”را برای کم کردن فشار حاکمیت  روی اعضا و هوادارانشان تفسیر نمود، هرچند بیان این سخن هیچ فشاری را از روی آنها بر نداشتە است اما  باعث عدم اعتماد مردم بسیاری بە اصلاح طلبان گشتە است کە هیچ علاقەای بە بقای جمهوری اسلامی ندارند.؛

    یکی از مهم‌ترین اقدامات احزاب و گروه‌های سیاسی برای موفقیت، شناخت درست گسل‌های اجتماعی، شکافها درون حکومت و برآورد درست نیروها، یا همان کشف فرمول ایجاد ”توازون قوا” است. انتخاب تاکتیک مناسب جهت فشار و تضعیف هسته‌ی قدرت سیاسی زمانی میسر می گردد که شناخت علمی و درستی ازچگونگی  بە حرکت در آوردن نیروهای اجتماعی وجود داشته باشد. اگر سیاست راعلم  چگونگی ایجاد رابطه معقول سود و زیان برای «کنش‌ یا واکنش‌ » مناسب، درقبال پیشامدها در نظر بگیریم که در آن امر محال و گزینه‌ی ایده‌ال وجود ندارد آنگاه ناچاریم که  برای فشار بر حکومت مجبور بە همکاری با گروەهای دیگری هستیم کە با ما اختلاف دیدگاە دارند.؛

                         حکومت هم مانند هر پدیده‌ی اجتماعی دیگر عنصری نیست که تغییر و تحولی درکم و کیفش روی ندهد، گرچە جمهوری اسلامی در وضعیت فعلی از حداقل این پتانسیل برخوردار است. اماباید بە آیندە اندیشید وتاکتیک ها را متناسب با وقایع انتخاب کرد، نه اینکه از قبل با قیدی انعطاف پذیری تاکتیک ها را ناممکن کرد و در آیندە این دو نیرو را در مقابل هم قرار داد. فشار جنبش‌های اجتماعی، گروه‌های سیاسی، اجتماعی و نظام بین‌المللی به شدت قدرت سیاسی را متأثر می‌کنند و بر روی توازن قوا مدام تأثیرمی گذارند. این تغییر و تحولات گاهی شرایط گذار را همچون شیلی، آفریقای جنوبی، مصر، تونس و در این اواخر برمه بدون سرنگونی حکومت میسر می‌کنند و گاهی نیروهای اجتماعی را مانند سوریە  در مقابل هم قرار میدهند. بر این اساس شایستە نیست کە با انتخاب شروط برای خویش، خود را محصور و قدرت مانور خود را محدود نمود و از هم اکنون نیروهای موجود اجتماعی را در آیندە آشتی ناپذیر ساخت. ؛

    درست است کە مردمان بسیاری مخالف حاکمیتند ولی این مردمان لزوما نە اصلاح طلبند و نە سرنگونی طلب، آن‌ها «تغییر خواە یا تحول طلب» هستند، حالا «تغییر» بە هر وسیلەای یا «تحول» بدست هر کسی صورت گیرد، اگر بە دمکراسی و مردم سالاری ختم گردد، برای ان‌ها فرق چندانی  ندارد.؛
    بە اعتقاد من این سخنان بیشتر از هرکسی بە نفع جمهوری اسلامی است و روی  ارادەی مردم تحول خواە و تغییر طلب تاثیر می‌گذارد و آن‌ها را در گام عملی برای تغییر و تحول مردد می‌کند. این مردم تمام این حرکات را زیر نظر دارند و قطعا نمی‌خواهند کە کوشش و مبارزە آن‌ها راە تصفیە حسابهای آیندە را هموار کند و نتیجەی عمل آن‌ها، بە هم خوردن آسایش زندگیشان و در خطر قرار گرفتن جان فرزندانشان باشد.؛

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    منظور این نیست کە اصلاح طلب سرنگونی خواە شود و سر نگونی خواە اصلاح طلب.  هدف برداشتن این مرزبندیها برای گفتگو است گروەەهای سیاسی باید بتوانند در شرایط خاص با هم مراودە داشتە باشند و آیندەی روشن  را برای مردم ترسیم کنند.  آنچە اصلاح طلبان یا سرنگونی خواهان می گویند، این سوال را ایجاد می کند ؛ اگر یکی از آنها فردا قدرت را  بدست گیرد تکلیف دیگری چە خواهد بود؟ ایا تصفیە خواهند شد؟  این مسائل نگران کنندە است، بنظر من. ؛

     این ستاتوس را برای  صفحەی فیسبوکم نوشتم، اما دور و دراز شد و اینجا گذاشتم،. نوا‌قص بسیاری دارد و از دوستان معذرت میخواهم، در آیندە اگر وقت شد تکمیل میشود

  • ”پروژە اهریمنی ساخت انسانهای بی مغز و دستگاە سرکوب نظام”

    Posted on november 27th, 2012 maaroufosmani No comments

    Photo: ‎"پروژە اهریمنی ساخت انسانهای بی مغز"می گفتند زمانی خواهد امد کە حکام با استفادە از علم و تکنولوژی بە ساخت انسان یا آدمهای انسان نما نائل میشوند. در این مورد فیلمهای هم ساختە شد.  اصل فرضیە چنین بود کە یک انسان یا چندین انسان عالم ولی  قدرت طلب و اهریمنی در جزایری دور دست یا در کشتی های بزرگ شناور یا در کشوری تحت سیطرەی خود،  پروژەی تولید آدمهای بی مغز (بدون قدرت تجزیە و تحلیل)  بسازند. آن قدرت اهریمنی با استفادە از دستگاەهای مدرن، ژن انسانها را دست کاری کردە و از انها ادمهای با "ارادەی تعریف شدە" ولی بسیار قوی ساختە و در خدمت این تبهکاران قرار بگیرد. خصلت این ادمها می بایست "عدم دلبستگی"، "عدم وجود احساس" و "عدم قضاوت بر درستی یا انسانی بودن عمل خود" ولی حساس بودن نسبت بە دنبال کردن دستور و اوامر صادر شدە از طرف سیستم مرکزی باشد. زمانی کە  آن قدرت اهریمنی بتواند مثلا دە هزار نفر از این ادمها را در اختیار بگیرد، برای کنترل یک اجتماع کافی بنظر می رسد و بدین نحو برای تصرف یک اجتماع بشری دست بکار خواهد شد. حال فرض کنید کە چنین نیروئی بە وجود آمدە و یک اجتماع بشری را تصرف کردە است. چە اتفاقی خواهد افتاد؟ خصلت جوامع بشری از ابتدا بر این اصل استوار بودە است کە انسانها در مقابل زیادە خواهی قدرت بە واکنشهای اجتماعی، انقلاب و یا شورش روی آوردەاند و عاقبت قدرت سیاسی یا هر دستگاە اهریمنی را بە زیر کشیدەاند. شاید بتوان ادعا کرد کە بسیاری از سیستمهای سرنگون شدە، فرو نمی ریختند اگر دستگاە سرکوب و نیروهای حافظ سیستم بە خواست قدرت برای قلع و قم و کشتار  بی حد و حصر مخالفان گردن می نهاد. (در مواردی خود سیستم از کشتار بیش از حد پرهیز نمودەاست)ولی در سیستمهای اهریمنی از هزار شکنجە گر، اوباش، نیروی نظامی و دستگاە سرکوب حداقل ٥٠٠ نفر از آنها ارزشهای برای خود داشتەاند و حاضر نبودەاند کە برای منافع خود روی آن ارزشها پا بگذارند و در چنین مواقعی سیستم و نظام را فدای هنجارهای خود کردەاند و در چنین حالاتی حکومت فرو ریختە است. اما با تولید ادمهای بی مغز قدرت مصونیت پیدا میکند. همەی آن ادمها طبق فرمول ارائە شدە عمل میکنند و هیچ ارزش و هنجاری جز فرمول تعیین شدە از جانب سیستم مرکزی ندارند. بنابر این فرمول، هیچ عملی غیر انسانی، احساس انها را نمی آزارد و هیچ شقاوتی وجدان آنها را جریحە دار نمی کند.  اگر حالا خوشحالید کە این طرح عملی نشدە است و این اتفاق روی ندادەاست، کمی شک کنید! بە سلولی کە زهر کاظمی در آن جان سپرد، یا ستار بهشتی بدان پا گذاشت یا شوانە قادری را در آن تکە تکە کردند یا بە زندان اوین، قزل حصار، دریای ارومیە و.... نظری بیفکنید! چە کسانی در این محیطها کار میکنند؟ کدام انسان می تواند خانم هالە صحابی را زیر مشت و لگد لت و پار کند و هدا صابر را با آن وضعیت وحشتناک سربە نیست نماید؟از همە اینها بگذرید و  چشمانتان را ببندید و در خیال سری بە سلول نسرین ستودە بزنید... کدام انسان نما می تواند در چنین محیطی کار کند و نان فرزندان خویش را بە این اشکها و بە این رنجها بیالاید؟ مگر خواست نسرین ستودە چیست؟  باور کنید پروژە THE ISLAND موفق شدە است.‎می گفتند زمانی خواهد امد کە  انسانهای شروریا حکام اهریمنی با استفادە از علم و تکنولوژی بە ساخت انسان یا آدمهای انسان نما نائل میشود. در این مورد فیلمهای هم ساختە شد، از جملە, جزیرە .؛

    اصل فرضیە چنین بود کە یک انسان یا چندین انسان عالم  ولی قدرت طلب و اهریمنی در جزایری دور دست یا در کشتی های بزرگ شناور یا در کشوری تحت سیطرەی خود، پروژەی تولید آدمهای بی مغز (بدون قدرت تجزیە و تحلیل) بسازند.؛
    آن قدرت اهریمنی با استفادە از دستگاەهای مدرن، ژن انسانها را دست کاری کردە و از انها ادمهای با ”ارادەی تعریف شدە” ولی بسیار قوی ساختە و بە خدمت خود  برای مقاصد شیطانی در می آورد. خصلت این ادمها می بایست ”عدم دلبستگی”، ”عدم وجود احساس” و ”عدم قضاوت بر درستی یا انسانی بودن عمل خود” ولی حساس بودن نسبت بە دنبال کردن دستور و اوامر صادر شدە از طرف سیستم مرکزی باشد. ؛

    زمانی کە آن قدرت اهریمنی بتواند مثلا دە هزار نفر از این ادمها را در اختیار بگیرد، برای کنترل یک اجتماع کافی بنظر می رسید و بدین نحو برای تصرف یک اجتماع بشری دست بکار می شد.؛

    حال فرض کنید کە چنین نیروئی بە وجود آمدە و یک اجتماع بشری را تصرف کردە است. چە اتفاقی خواهد افتاد؟

    خصلت جوامع بشری از ابتدا بر این اصل استوار بودە است کە انسانها در مقابل زیادە خواهی قدرت بە واکنشهای اجتماعی، انقلاب و یا شورش روی آوردەاند و عاقبت قدرت سیاسی یا هر دستگاە اهریمنی را بە زیر کشیدەاند. شاید بتوان ادعا کرد کە بسیاری از سیستمهای سرنگون شدە، فرو نمی ریختند اگر دستگاە سرکوب و نیروهای حافظ سیستم بە خواست قدرت برای قلع و قم و کشتار بی حد و حصر مخالفان گردن می نهاد. (در مواردی خود سیستم از کشتار بیش از حد پرهیز نمودەاست)؛
    ولی در سیستمهای اهریمنی از هزار شکنجە گر، اوباش، نیروی نظامی و دستگاە سرکوب حداقل ٥٠٠ نفر از آنها ارزشهای برای خود داشتەاند و حاضر نبودەاند کە برای منافع خود روی آن ارزشها پا بگذارند و در چنین مواقعی سیستم و نظام را فدای هنجارهای خود کردەاند و در چنین حالاتی حکومت فرو ریختە است.؛

    اما با تولید ادمهای بی مغز قدرت مصونیت پیدا میکند. همەی آن ادمها طبق فرمول ارائە شدە عمل میکنند و هیچ ارزش و هنجاری جز فرمول تعیین شدە از جانب سیستم مرکزی ندارند. بنابر این فرمول، هیچ عملی غیر انسانی، احساس انها را نمی آزارد و هیچ شقاوتی وجدان آنها را جریحە دار نمی کند.؛

    اگر حالا خوشحالید کە این طرح عملی نشدە است و این اتفاق روی ندادەاست، کمی شک کنید! ؛
    بە سلولی کە زهر کاظمی در آن جان سپرد، یا ستار بهشتی بدان پا گذاشت یا شوانە قادری را در آن تکە تکە کردند یا بە زندان اوین، قزل حصار، دریای ارومیە و…. نظری بیفکنید! چە کسانی در این محیطها کار میکنند؟  کدام انسان می تواند خانم هالە صحابی را زیر مشت و لگد لت و پار کند و هدا صابر را با آن وضعیت وحشتناک سربە نیست نماید؟                                                                                                                           بە پروژەی قتلهای زنجیرەای یا اعترافات اجباری نظر بیندازید. ؛

    از همە اینها بگذرید و چشمانتان را ببندید و در خیال سری بە سلول نسرین ستودە بزنید… کدام انسان نما می تواند در چنین محیطی کار کند و نان فرزندان خویش را بە این اشکها و بە این رنجها بیالاید؟ مگر خواست نسرین ستودە چیست؟

     THE ISLAND  باور کنید پروژە  موفق شدە است

  • حملە از دولت، گل بە سود برادران لاریجانی در جام قدرت

    Posted on november 19th, 2012 maaroufosmani No comments

    حملە از احمدی‌نژاد، گل  برای برادارن لاریجانی ماحصل «بازی رفت» در رقابتهای جام قدرت سیاسی ایران بود.؛
    طبق شواهد و قرائن داور مسابقە یعنی آقای خامنەای کاملا بە نفع تیم حریف سوت زدە و انتظار می‌رود کە در بازی برگشت هم هرگاە تیم دولت قصد حملە کند با سوت داور متوقف شود.؛

    بعضی از ناظران قبلا پیش بینی کردە بودند کە ادعا‌ها و تهدید‌ها مربی تیم دولت کە خود بە عنوان فوروارد تیم هم بازی می‌کند، هارت و هورتی بیش نیست و باتوجە بە اینکە تیم مقابل در تمام دوران ٣۵ سالەی خود و در همەی عرصە‌ها از تاکتیک هارت و هورت بخوبی سود بردە است، بە ادعا‌ها و هارت و هورتهای احمدینژاد «مربی تیم حریف» آگاە بودە و بە همین منظور بە بازی تدافعی تن نداد و با یک بازی تهاجمی و حساب شدە و با بهرە گیری عالی از توان داور پشت تیم حریف را بە خاک مالید.؛

    اکنون با توجە بە اینکە تیم دولت بە کمیتەی انضباطی فدراسیون، کە برادر دیگر لاریجانی «علی آقا» ریاست آن را برعهدە دارد فراخواندە شدە است، اگر این تیم در‌‌ همان جلسەی کمیتەی انظباطی سە بر صفر بازندە اعلام نشود، بار دیگر باید در بازی برگشت در یک جنگ سخت و نفس گیر با تیم مقابل و خود داور بە رویارویی بپردازد.؛

    مفسران ورزشی اذعان دارند کە تیم آقای محمود احمدی نژاد در بازی برگشت، باتوجە بە اینکە دفاع آخراین تیم  (حیدر مصلحی ) در یک عمل غیر اخلاقی داور، با زور در این تیم ابقا گشتە و عملا همانند  مهاجم  تیم مقابل عمل می کند ، باید بی‌پروا بە تهاجم بپردازند و چنانکە چند روز پیش از دستیار مربی این تیم، آقای مشایی نقل شد «بهترین بازی حملە است» باید این تیم  از‌‌ همان دقایق ابتدائی تیم حریف را باحملات برق آسا بە لاک دفاعی فرو برد. و اگر این تیم برای داور بازی هم تدبیری بیندیشد احتمالا بتواند تیم رقیب را در خانە شکست دهد، گرچە این امر بعید بنظر می‌رسد، اما در بازی فوتبال «حادثە‌ها غیر قابل پیش بینی و تاریخ سازند».؛

    معروف عثمانی اوپسالا

  • امروز، ستاربهشتی آینەی مظلومیت همەی جانباختگان است

    Posted on november 14th, 2012 maaroufosmani No comments

    یک ستاتوس عامیانە

    بابا، بخدا این حکومت هم گاو نیست، میفهمد. واللە شعور دارە اقلن اونی کە اون بالا بالا نشستە، حساب و کتاب بلدە، چیزی سرش میشە، یە ذرە مخ دارە…؛

    همین مسئلەی شکنجە، زندون و اعدامو اینا منظورمە. اگە مخالفین اجمعین با هم، با اعمال زشت و نامردمیش مخالفت کنند، اگە همە با هم بە مرگ انسانها اعتراض نمایند، شکنجە و رسوائیها را جار بزنند، یک حساب سر انگشتی میکنە، یە دو دوتا چهارتا میکنە و مثل همون شاە، (محمد رضا را میگم) رئیس رواسای ساواک را می چپونە تو حلف دونی. شاید مردم آروم بشن، بە این امید کە اعتراضات تمام بشە، آخە اون تاج و تختش را خیلی بیشتر از فلاحیانها، مرتضویها، مصلحیها و لاریجانیها وو.. دوست دارە…. مگە شاە روی نصیریها و ساواکیها پا نگذاشت کە مردم یقەاش را ول کنند.؛

    بابا بخدا هزاران ستار در زیر شکنجە جون باختند، هزاران ندا در خیابون پرپر شدند، هزاران فرزاد بە جوخەهای مرگ سپردە شدند، اما دستهای مخالف و منتقد با هم نبود، هرکسی گفت کاری از دست ما بر نمی یاد. اما ایندفعە این نبود، همە کمک کردند، صدا مصاحبە انجام گرفت، هزاران مقالە نوشتە شد، سخن از مظلومیت ستار بود و ترس از نوبت ستارهای دیگر….؛
    اولش فکر کردند آرە مثل سابقە، کسانی دو کلمە میگن و کسی نمی شنوە، اما نشد، اما این نبود، بد حساب کردند، اول لال لال بودند، هیچی نمی گفتند مثل سابق می خواستند نشنیدە بگیرنش، کر و لال بودند، میخواستند براش اهمیت یک جواب هم قائل نشوند…. ولی بعدا دیدند نە بابا اوضاع تغییر کرد، مردم حساس شدند، همە صدای مظلومیت ستار را شنیدەاند…. حالا میخواهند دو باز جو ، سە مامور را فدا کنند، میگن ما کە مامور زیاد داریم، بگذار آب از آسیاب بیفتە. …؛
    نباید آروم شد، بدجوری دارند میسوزند، بدجوری خون ستار بە خرمن جباریتشون آتش زدە، بی گناهی ستار، آب تو سوراخشون کردە. همەاش در فکر یە حقە هستند، همەاش در پی یک حلیە هستن … اما نباید یقەاشون را ول کرد، مجری و مامور بدون اجازە بزرگترها جنایت نمی کند، آمران قتلها را باید بە زیر کشید، آمران شکنجە را باید هدف گرفت… اما مرحلە بە مرحلە ، پلە بە پلە؛

    نگاە کنید توکشورهای دیگر، تلفن یک نفر کنترل میشە، زودی وزیر اطلاعاتش استعفا میدە، یکی از قضات نروژی ستاتوسی در فیس بوک در مورد یک زندانی جنایتکار کە ٧٧ نفر از بچەی بی گناە مردم  را کشتە ، می نویسە زودی برکنارش میکنند. وزیر دفاع آمریکا با خانمی رابطە داشتە، رسواش میکنند…چگونە تا حالا رئیس پلیس را نگرفتەاند؟ قاضی پروندە را تو زندون نکردەاند؟  چرا در کشور ما نباید لاریجانیها مسئولیت اعمال خودشون را بپذیرند؟ مگە همین برادرشون آق جواد نمی آید تو کنفرانسهای حقوق بشری  دروغ های شاخ دار را تحویل جهان بدە ؟ واللە آدم از اینهمە دغلبازی واق میمونە، گوئی اینا برای دروغ گفتن خلق شدەاند، مسئولیت این رسوائی  قبل از هر کسی بە عهدە قاضی القضات است ، باید استعفا بدە.  چرا رئیس جمهور نباید در مورد مرگ یک شهروند کشورش چیزی بگە ، دستور تحقیق صادر کنە، در حالی کە دو روز بعد از دستگیری رفیقش اون حرفا را میزنە؟ …. چرا رهبرشون در مورد همە عالم و آدم حرف دارە،  اما اکنون لالە، کرە ، اصلا چرا نباید بگە ببخشید از بی غیرتی منە، از کم توجهی منە، از نفهمی منە، کە مامور   ظلم میکنە، مامور جنایت میکنە؟

    والا بخدا نباید یقە شون را ول کرد. باید عاملان مرگ همەی ستارها را بە محاکمەی عادلانە سپرد…. حالا دەها هزار جون بی گناه این مرزو بوم منتظرند… میبینند…. خوشحالند… بە ستار رشک نمی بردند… خود را در ستار و ستار را در خود میبینند و ستار را آینەی بی گناهی و مظلومیتهای خود میدانند… بە آینەی همە آنانی کە بی هیچ گناهی پرپرشون کردند، بیندیشیم؛

  • دفاع از حق حیات انسان

    Posted on november 8th, 2012 maaroufosmani No comments

    دفاع از حق حیات انسان، مشروط به هیچ شرطی نیست». ایران امروز « 

    ستار بهشتی چه کسی بود، چند ساله و به کدام حزب و اندیشه متعلق بود، برای ما که او را نمی‌شناختیم اهمیت چندانی ندارد. مهم اینست که او انسان بود و حق داشت هرگونه که بخواهد بیندیشد یا از هر حزب و گروهی که بخواهد حمایت نماید. مهم اینست که نظام جمهوری اسلامی نه تنها این حق را از او سلب نمود بلکه به شیوه‌ای بسیار وحشیانه حق حیات را هم از او گرفت.؛

    ستار بهشتی اولین کسی نیست که در زیر شکنجه کشته می شود، این قصه‌ی تلخ تکراری است که گاهی خبرآن به بیرون درز می‌کند و گاهی هم نه‌، زمانی خانواده‌ای فشار حاکمیت را برای عدم نشر خبر جنایت تحمل و خبر رسانی میکند و گاهی خانواده‌ای دیگر در سکوت داغ مرگ فرزند از دسته رفته را متحمل می‌شود. این قصه هرروز و هر شب تکرار می‌شود و استمرار دارد و گوئی ما خوشحالیم که آن را نمی‌شنویم و شاید هم خود را به نشنیدن می‌زنیم! زهرا کاظمی، هاله سحابی، شوانه قادری، هدا صابر و چندی پیش چند تن از عرب‌های خوزستان، خبرهای آشنائی هستند که ظاهراً همه‌ی ما آن را شنیده‌ایم و از آن باخبریم.؛

    مشکل اساسی اینجاست که چه کسی، چه نیرویی و کدامین مردمان باید برای زدودن مصیبت این بیداد راهکار یا حداقل تلاشی برای جستجوی یک راهکارانجام دهد؟ کدامین نیرو باید به حرکت درآید تا شکستن این استخوان‌ها را متوقف کند؟

    آیا نیروهای خارج از کشور با بسیج نیرو‌ها و رسانه‌‌هایشان توان تأثیر گذاری روی این رویدادهای تلخ را ندارند؟ هر کسی ادعا کند که این نیرو‌ها این توان را ندارند، بی‌گمان حقیقت را کتمان کرده است. به ذکر دو نمونه از بسیج خبری رسانه‌های اپوزیسیون توجه کنید. محمد خاتمی درست یا غلط در انتخابات مجلس ۹ شرکت نمود. چه قیامتی به پا شد! گوئی انسانیت به مسلخ رفته بود، گوئی جنایتی به بزرگی قتل شوانه قادری اتفاق افتاده بود! کمتر وب‌سایتی یافت می‌شد که روزانه چندین مقاله در این مورد منتشر نکند. حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کومله‌ی کردستان ایران یک توافق نامه امضا کردند. اطلاعیه‌های مشترک، افشاگری‌ها، داد و بیداد‌ها، وطن وطن کردن‌ها، مضمون صد‌ها مقاله و یادداشت گردید. ادعا می‌کردند که این اعتراضها به عشق زندگی ستارهای بهشتی به انجام می رسد و هفته‌‌ها موضوع بحث‌های شبکه‌های اجتماعی شد.؛

    سخن گفتن، گفتگو، بحث و حتی اطلاعیه‌های مشترک روی مسائلی که به زندگی همه‌ی ما مربوط می شود کنش یا واکنش‌های خارج از قواعد انسانی نیستند، اما عجیب است که برای ستار بهشتی‌ها، زهر‌ها کاظمی‌ها، شوانه قادری‌ها، عرب‌ها، آذری‌ها و بهائی‌ها هر کداممان به بهانه‌ای و با توجیهی از زیر بار مسئولیت شانه خالی می‌کنیم، هنوز یا عمق فاجعه را درنیافته‌ایم یا به آن عادت کرده‌ایم یا شاید هم شایسته‌ی واکنش ندانسته‌ایم وبا انتشار آن خبر در سایت یا شبکه‌ی اجتماعی برایمان کافی بوده و شانه‌‌ها را بالا انداخته‌ایم که ادای تکلیف نموده‌ایم.؛

    «مرگ ستار بهشتی» درد مشترک است، «فاجعه‌ی مشترک کورد، آذری، فارس، عرب، بهائی، مذهبی و سکولاری است که هر روز و هر شب تکرار می‌شود. «مرگ ستار» استمرار سلاخی کردن شوانه قادری، اکبر محمدی، و زهرا بنی‌یعقوب است، مرگ ستار تداوم له شدن هدا صابر، عربهای اهوازی، بلوچ‌ها، محمد کامرانی، رامین قهرمانی، امیر جوادی‌فر و احمد نجاتی است، و مرگ ستار مرگ همه‌ی آن‌های است که کسی حتی نامشان را نشنیده‌است، قصه‌ی همه زندانیان سیاسی است که تحمل کرده‌اند و جسم ستار‌ها یاری نکرد که تحمل کند.؛

    خلاصه کنم، اگر خواست احزاب ایرانی دمکراسی است، احزاب کورد دنبال حقوق بشر هستند، گروه‌های عرب به عدالت اجتماعی دلبستگی دارند، سازمان‌ها و احزاب آذری به برابری و مساوات می‌اندیشند و اگرکسانی به آزادی می‌اندیشند، «جان ستار» و «حق حیات ستار» بر همه‌ی این‌ها ارزشها ارجعیت دارد، حرمت و کرامت انسانی انسان‌ها مبنا، پایه و اساس همه‌ی این ارزش‌هاست.؛

    کدامین بهانه و کدامین توجیه‌، من کورد را وادار می‌کند که به مرگ ستار در زیر شکنجه واکنش نشان ندهم؟ کدامین نفع یا بهانه‌، یک انسان دمکراسی خواه را بجای می‌رساند که در مقابل مرگ فجیع عرب اهوازی، کورد و ترک در زیر شکنجه سکوت کند؟ به آنچه بربلوچها و بهایان می‌رود بنگرید! به جنایات قرون وسطا شبیه است… اتفاق‌‌ همان اتفاق است و قربانی انسانها هستند با تفاوت درآرمانهایشان. اما واکنش‌ها متفاوت، گوئی رمزهای عقیدتی هستند که وجدان ما را کنترل می‌کنند و تا این کنترل وجود دارد ما تحمل این درد را داریم و تا از این تحمل برخوردار هستیم، نه دمکراتیم، نه مدافع حقوق بشر، نه برابری طلب و نه آزادی خواه‌، قربانیان منفعت طلبی هستیم که مجال نیافته‌ایم تا به متوقف کردن ماشین جنایت بیندیشیده‌ایم.؛

    سؤال اینست که آیا واقعاً شخصیت‌ها، احزاب، گروه‌های سیاسی رنگارنگ سراسری، ملیتی، سلطنت طلب، چپ، اصلاح طلب و سبز به حرمت انسان، حقوق بشر، دمکراسی و آزادی اعتقاد دارند؟ اگر دارند، کدامین مانع وجود دارد که نتوانند مشترکاً از حق حیات انسان‌ها دفاع کنند؟ اگر این گروه‌‌ها روی مسائلی مانند «عدالت اجتماعی»، «سیستم حکومتی» یا «نوع حکومت» اختلاف عقیده دارند؟ این نباید دلیلی شود که این اختلاف نظر را به حق حیات انسان‌ها هم تعمیم دهند.؛

    بدون شک تعمیم شروط کار سیاسی به عدم همکاری در اعتراض به پایمال شدن «حق حیات انسان‌ها» و خشونت عریان جمهوری اسلامی، نتایج فاجعه آمیزی در بردارد و در قبال وقوع هر فاجعه‌ای همه‌ی سیاسیون کشور مسئولند. بدهی است که تاکنون سیاسیون ایرانی از همه اندیشه‌‌ها به عمق فاجعه پی برده‌اند. انتظار می‌رود که با تدبیر مشترک و در واکنشی جمعی به مقابله با ماشین جنایت برخیزند.؛

    معروف عثمانی
    اوپسالا ١٨-١١-٢٠١٢

  • اکنون «این بار» روی دوش آقای خامنەای است

    Posted on november 7th, 2012 maaroufosmani No comments

    هنگام اعلام وصول طرح سؤال از احمدی نژاد، تعدادی از مجلسیان استدلال می‌کردند کە این امرمغایر با سخنان چند روز پیش آقای خامنەای است، موضوعی کە از جانب علی لاریجانی رد شد و تلفن‌های حداد عادل ”احتمالاً بە دفتر رهبری” هم عملاً نتوانست این طرح را از دستور مجلس خارج کند و این معنی غیر از تداوم نزاع در رأس نظام جمهوری اسلامی ندارد.؛

    هرچند جنگ قدرت یا ” تصمیمات مهم”  در جمهوری اسلامی در پشت درهای بستە جریان می یابد و تنها درمواقع حاد علنی می شوند، اما با توجە بە عدم دست رسی منابع بی طرف بە این تصمیمات و یا بە شدت تعارضات درونی ، تنها می‌توان تخمین زد کە این گروەها بە توافق یا راهی برای کم کردن تنش رسیدە اند یا نە. انچە درهنگام تصویب  در مجلس روی داد گویای این مطلب است کە رئیس جمهور روی خواستەهای خود مصر است و باتوجە بە اینکە نامەی محمود احمدی‌نژاد بە آیت اللە خامنەای برخلاف برادران لاریجانی نامەی تبعیت بی چون و چرا از رهبری نبود، می‌توان استدلال کرد کە تاکنون ایت اللە خامنەای درمهار وی ناموفق بودە است. موافقت یا عدم مخالفت رهبری با طرح سؤال از رئیس جمهور در این موقعیت را می‌توان در همین راستا ارزیابی نمود.؛

    اما این بدین معنی نیست کە ایشان در مراحل بعد دست مجلس را برای طی مسیربرخورد با دولت باز بگذارد. سکوت ایشان در این مرحلە را باید طرحی برای کنترل یا حتی تهدید احمدی‌نژاد در این یک ماە آیندە کە  برای جواب گوئی بە سؤال مجلس وقت دارند، تفسیر نمود. رهبر نظام اگاە هستند کە برخورد با رئیس جمهوری کە تصمیمات ایشان وی را بە این مقام رساندە است، موجب طرح سوالات متعددی در میان طیفهای پر قدرت در درون نظام خواهد شد. اگر مجلس احمدی نژاد رابرای جواب  بە سوالات بە مجلس بکشاند احتمالا ایشان مطالب و ناگفتەی خود را بیان کند کە برای نظامی کە حقایق را از مردم دریغ میکند، خوشایند نخواهد بود. حساسیت و ترس از گفتەهای رئیس جمهور چنان بالاست کە کمسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس امروزسە شنبە برای بررسی تبعات آن تشکیل جلسە داد تا راەههای مدیریت آن را بررسی کند. نائب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست‌ خارجی مجلس،  منصور حقیقت پورگفت: ” موضوع طرح سوال از رئیس جمهور با درنظر گرفتن تبعات امنیتی در کمیسیون مطرح شد، تصریح کرد: سوال باید سیر طبیعی و قانونی خود را طی کند و از آنجایی که این سوال اقتصادی است باید پاسخ‌های اقتصادی داشته باشد و با حاشیه همراه نشود”. باتوجە بە اینکە طبق قانون باید مشروح مذاکرات از طریق رادیو پخش شود احتمالا نمایندگان تمهیداتی بیندیشند کە در صورت تلاش احمدی نژاد برای بیان ناگفتەها، پخش مذاکرات قطع شود یا جلسە سوال را غیر علنی برگزار کنند..؛

     تدبیرهای رهبری و اطرافیان، مطلبی نیست کە آقای احمدی نژاد و مجموعەی دولت را از تاکتیک های کە از مدت‌ها پیش  اتخاذ شدە است، منصرف نماید. دولت بە زمین و نوع بازی از مدت ها پیش آگاە بودە و راەهای مقابلە با ان را اندیشیدە است. در واقع تاکتیک بیت رهبری و مجلس مقصر جلوە دادن دولت بە تنهایی در پدید آمدن وضعیت نابسامان اقتصادی است. بدین خاطر است کە دولت ادعا می کند کە اگر مسئولین خواهان شفافیت در حوزە تصمیمات دولت هستند، نهادهای زیر نظر رهبری هم باید بە شفاف سازی بپردازند تا بتوان سهم هر گروە را درعملکرد غلط مشخص نمود موضوعی کە در سخنان اخیر آقای احمدی نژاد در انتقاد از قوەی قضائیە نهفتە بود. اطرافیان رئیس جمهور می‌دانند کە با بررسی عملکرد دولت، ضعف‌های بسیاری رو خواهند شد و تمام ضعف‌ها و عملکردهای نظام در همین اعمال دولت خلاصە  و دولت مسبب تمام بحران های این چند سالە معرفی خواهد شد، عملی کە دولت بە آسانی تسلیم آن نخواهد شد. احمدی نژاد بە صورت ضمنی می گوید، یا بە همە تصمیمات و عملکردهای فاجعە بار پرداختە شود یا بە هیچ کدام.؛

    البتە دولت نەتنها خواهان مسکوت ماندن طرح اتهامات علیە خود است بلکە نظام جمهوری اسلامی را مدیون عملکرد خود در حذف اصلاح طلبان و شکست سبزها در سالهای گذشتە می‌داند و بیش ازدیگران خود را محق مشارکت در قدرت می پندارد و بە آسانی حاضر بە  دست کشیدن از قدرت نیست و خواهان ادامە بقای خود بە شکلی دیگر در دولت آیندە است .؛

    این تنش‌ها و اختلافات در ماەهای آیندە بە کجا ختم می شود بە عوامل زیر بستگی دارد.                                                                                                                                                                                                   ٠ آمادگی مجموعەی دولت بە اطاعت ازرئیس جمهوراز فرمانداریها گرفتە تا وزرا درمقابلە با تهاجمات رهبری. بە عبارت دیگر ، آیا مجموعە دولت برای روبرو شدن با موقعیت های تحت فشارسازماندهی شدەاست؟                                      کمتررئیس دولتی بعد از انقلاب بە اندازە رئیس جمهور کنونی بە انسجام دولت در اطاعت از دستورات رئیس جمهور اهتمام ورزیدە است. تعویض و حتی اخراج مقاماتی کە بە نوعی با دولت هماهنگی نداشتەاند در طول ٧ سال گذشتە از استاندارگرفتە تا وزرا، بی وقفە ادامە داشتە است و گاهی مانند اخراج حیدر مصلحی دلیل تنش گشتە و زمانی مانند برکناری متکی بهت وحیرت آفریدە است. می توان نتیجە گرفت کە این دولت  منسجم و از رئیس جمهور حرف شنویی دارد و درزمان ضروری واکنش نشان خواهد داد.                                                                                                                                                                                                   ٠ داشتەهای احمدی نژاد ازپروندەهای فوق سری نظام و امکان نشر آنها در زمان دلخواە.                                                                                                                                                                                                                                                  بعد ازاخراج حیدر مصلحی بە وسیلەی رئیس جمهور از وزارت اطلاعات و سرپرستی این وزارتخانە بە وسیلەی احمدی نژاد، خبرهای در مورد مطالعە و کپی برداری از پروندەهای حساس بە وسیلەی رئیس جمهور بە بیرون درز نمود و گویا همین موضوع دلیل اصلی ابقای مصلحی بە وسیلەی خامنەای دروزارت اطلاعات گشت. البتە نباید فراموش نمود کە احمدی نژاد بە عنوان رئیس جمهور بە پروندەهای بسیار حساسی مانند پروندەی هستەای، هزینەهای  دفتر رهبری و پولهای کە بدستور رهبری بە گروەهای تندرو در جهان اختصاص می یابد، دسترسی دارد کە افشای هر کدام از انها دیوارحفاظتی  جمهوری اسلامی را ترک خواهد داد و در داخل و در خارج کشوردشمنیهای جدیدی را برای نظام خواهد آفرید، و این امری نیست کە آیت اللە خامنەای از ان  نا آگاە باشد. پناهندگی فیلمبردار همراە هیئت ١٦٠ نفرە رئیس جمهور در نیویورک حسین گلخندان، میتواند بە این گمان دامن بزند کە پروندەهای حساسی را بە مکان مورد نظر رئیس جمهور منتقل نمودە است کە درصورت صلاح دید رئیس جمهوری، قابل انتشار خواهند شد.                                                                                                             ٠ نوع کنش یا واکنش طیف اصلاح طلب، سبزها و نزدیکان آیت اللە رفسنجانی بە این منازعات، یکی ازمهمترین عوامل تردید آیت اللە خامنەای در برخورد با دولت بخاطر عدم تمکین بە رهنمودهای ایشان است. او بە عواقب کنار گذاشتە شدن هاشمی رفسنجانی و زندانی کردن اصلاح طلبان آگاە است. گرچە هاشمی هرگز میانە خوبی با محمود احمدی نژاد نداشتە است اما شکی نیست کە آقای خامنەای نگران بهرەبرداری وی از وضعیت موجود است. برای کنترل گامهای هاشمی رفسنجانی در بحران برخورد با دولت، دو فرزند وی بە گروگان گرفتە شدەاند، هرچند بنظر نمی رسد این موانع هاشمی را در مواقعیتها و فرصت های مناسب منفعل کند، اما باید پذیرفت کە خامنەای بشدت راەهای تاثیرگذاری رفسنجانی را مسدود نمودە است.                                                                                                                                                                                                              تشدید بازداشت اصلاح طلبان همزمان با اعلام آمادگی محمدرضا عارف معاون اول آقای خاتمی  برای کاندیداتوری ریاست جمهوری در خردادماە، نشانەی بازی دوگانەای است کە حاکمیت با اصلاح طلبان در این موقعیت انجام میدهد. حاکمیت از طرفی نگران تجدید حیات و سازماندهی دوبارە اصلاح طلبان است و از طرف دیگر برای تشویق آنها بە عدم حمایت از دولت، بە انها وعدە داشتن کاندید ریاست جمهوری میدهد. اصلاح طلبان تا کنون بە ظاهر نشان دادەاند کە در این موضوع بە صورتی ورود پیدا نخواهند کرد کە بە رهبری آقای خامنەای لطمەای وارد شود. اما قطعا آنها بە این امر واقفند کە مسبب بحرانهای کنونی تصمیمات غلط آقای خامنەای است و دولت محمود احمدی نژاد هم معلولی از این تصمیمات اشتباە بودە است موضوعی کە در نامەی اخیر مصطفی تاجزادە بە خامنەایاز زندان هویدا است. هرچند مشکل اساسی آنها برای اتخاذ تصمیم مشترک و بهرە برداری از موقعیت کنونی، پراکندگی وعدم وجود نیروهای سازماندهی شدە است بە صورتی کە آنها اکنون دراین مقطع نظارە گری بیش نیستند، هرچند تعدادی از نزدیکان اصلاح طلب نسبت بە سخنان احمدی نژاد واکنش مثبت نشان دادند.؛

    از مسائل مطرح شدە می توان نتیجە گرفت کە تصمیم نهایی دولت بر عدم تسلیم و مقاومت در برابر فشارهاست و ارادەی  آقای خامنەای بر پاکسازی نظام از دولتیان کنونی و حتی شکستن کاسە کوزەهای این دورە روی سر محمود احمدی نژاد است.  نتایج این نزاع و بگو مگوها چە خواهد بود یا این تنشها منجر بە چە تغییراتی درعمق قدرت سیاسی خواهند شد، قابل بحث است اما مشخص است کە این اولین بار است کە ولایت فقیە از درون  نظام نشانە گرفتە شدە است و مجموعە دولت در حد توان برای موفقیت در این زمینە سازمان دادە شدە است، هرچند احتمال موفقیت دولتیان زیاد نیست اما سنگینی این بار اکنون روی شانەهای شخص آقای خامنەای است و حمل آن بە مقصد بە سادگی محتمل نیست. تشدید این وقایع و بزرگتر گشتن این شکاف زایندەی وضعیتی خواهند بود کە می تواند بهار دمکراسی خواهان ایران نام بگیرد، اگرمنتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی بتوانند از این فرصتها بدرستی استفادە کنند.؛

    معروف عثمانی اوپسالا
    ٢٠١٢/١١/٠٧

  • «سازش در قاموس الهەی جنگ خودکشی است»

    Posted on november 3rd, 2012 maaroufosmani No comments

    انتظار از آرس یا اَریز «الهەی جنگ» برای تن دادن بە سازش در داخل و صلح  با خارج امری منطقی و حتی معقول بنظر نمی‌رسد در واقع آرسیان، در فضای صلح  و سازش نمی‌توانند نفس بکشند، جنگ وسیلەی بقای انهاست و کسی روی عامل بقایش مصالحە نمی‌کند.(١)؛

    جمهوری اسلامی اختلافات خود را باجهان پیرامونی چنان گستردە و عمیق کردەاست، اگر بخواهد هم نمی‌تواند با آن‌ها بە یک همزیستی مسالمت آمیز برسد. خصوصا بعد از قدرت گیری آقای خامنەای «جنگ طلبی»، برای اکثر قریب بە اتفاق گروەهای بانفوذ در داخل هیئت حاکمە ایران وسیلەی کسب قدرت بودە و هر کسی در این هیئت حاکمە از «مدارا، تفاهم، تعامل و همزیستی» دفاع نمودە، کنار گذاشتە شدە است. ؛
    غلظت وفاداری و اصالت پایبندی شخصیت‌ها و گروەهای بە قدرت سیاسی «ولایت فقیە» بە شدت جنگ طلبی آن‌ها بستگی دارد. واژەگانی مانند «سازش و صلح» بە تسلیم طلبی تعبییر و «سازش ناپذیری» بە هویت سران حکومت تبدیل گشتەاست. می‌توان ادعا کرد کە سران جمهوری اسلامی و دستگاەهای تبلیغی آن بە گویش و زبان خشونت آمیز و ناسازگاری با جهان پیرامونی معتاد گشتە‌اند. ؛
    اکنون معرف ابهت ولی فقیە در بین هواخواهانش در همەی گیتی «سازش ناپذیری» او در مقابل دشمنان است. وسایل ارتباطی جمعی حکومت سالهاست کە «سازش را خیانت، صلح را بیهودە و تفاهم را ناممکن» می‌شمارند. اگر بپذیریم کە «جنگ طلبی» بە خصلت حکومت تبدیل نشدە و تنها وسیلەی تبلیغی وی است از دست دادن این سلاح برای جمهوری اسلامی، بە معنی از دست دادن تمام داشتهائی است کە هویت، جوهر و فلسفەی وجودی خود را بە وسیلەی ان تعریف نمودە است. بنابر این دور از ذهن است کە از آن دست بردارد.؛

    ١-  منظور این نوشتە، سازش یا صلح شفاف در مذاکرات مشخص و علنی است و سازشهای پشت پردە یا حتی تسلیمهای  نهانی را رد نمی کند، چنانکە در قبل از حملە بە افغانستان و عراق مذاکرات نهانی و توافق هم اتفاق افتادە بود.؛

  • ‎” ٣٣ سال دشمن، دشمن کردن آقای خامنەای ”

    Posted on november 1st, 2012 maaroufosmani 1 comment

    ٣٣ سال است کە مسئولین جمهوری اسلامی پشت سرهم فریاد می زنند کە وضعیت خیلی حساس است و دشمن پشت در منتظر اختلافات  است. انگار این دشمن  نە زندگی دارد و نە کاسبی، شفافیت و خبرهای داخل ایران برایش آب و نان شدە است!؛

    مردم اعتراض کنند دشمن خوشحال شدە است، مسئولین بە همدیگر نامە بنویسند، دشمن خوشحال شدەاست، مطالب روزنامەها دشمن را خوشحال میکند، افشای فسادهای مالی دشمن را خوشحال میکند، تبلیغات کاندیداهای مجلس و ریاست جمهوری، دشمن را خوشحال می کند، کسی بە سلطان جمهوری اسلامی نامە سرگشادە بنویسد دشمن خوشحال میشود، دشمن خوشحال می شود، دشـمن،دشمن ،دشم..دش…د…..؛

    اما آقای خامنەای هرکاری بکند، هر سخنی بگوید، هر جنایتی انجام دهد، هر قانونی و ارزشی را زیر پا لگد کوب کند، لابد دشمن نارحت میشود! طرفداران و قدارە بندهایش بە هر جنایتی دست بزنند، مردم را مانند قتلهای زنجیرەای تکە تکە کنند، بە حریم خصوصی هر انسانی تجاوز کنند، در هر جمعی علیە انسانهای مانند آقایان کروبی و موسوی شعار بدهند، خیابان و کوچە را بر هرکسی ببندند، و صدها نفر بدون رعایت ابتدائی قوانین  بازداشت و شکنجە شوند، بە هر انسانی تهمت ناروا بزنند، دشمن نارحت می شود! ؛٣٣ سال است، دشمن، دشمن، دشمن، زندگی و قانون را در این کشور تعطیل کردەاست. ٣٣ سال است کە دشمن، دشمن کردنها، شریانها و پویائی حیات را در ایران مسدود نمودە است، بس نیست آقای خامنەای، کافی نیست خداوند نیرنگ و دروغ…؛اطلاع رسانی، مبارزە با فساد، شفافیت و خبر رسانی از آنچە در کشور و بر احاد ملت میگذرد جزو بدهی ترین حقوق ملت ایران است و دشمن، دشمن کردن آقای خامنەای نیرنگی جهت تداوم جباریت و فرعونیت دار و دستەی قدارە بند اوست. در واقع دشمن در تاریک خانەهای قدرت، شبیە بە دالانهای تاریکی کە
    آقای خامنەای در نظام جمهوری اسلامی پدید آوردە است، رخنە می کند نە در جائی  کە نظارت مردم وجود داشتە باشد؛
Skapa din egna professionella hemsida med inbyggd blogg på N.nu