• ٧٤ کوڵبەری کە زیر بار ماندند

    Posted on april 28th, 2012 maaroufosmani No comments

    من کە از نزدیک همە انها را میشناختم! یعنی شاید چهرشون را ندیدە باشم و اسم و رسمشون را ندونم!                                                         اصلن دونستن اسمشون چە چیز را تغییر میدهد؟ محمد، احمد، توفیق، قادر و هرنامی دیگر… من زندگیشون ، شرایط زیستشون و احتیاجشون را میشناسم.                                                                                                                                                                             میدانم کە همە انها تمام سرمایەاشان، هست و نیستشان و روزی زن و بچەاشان در بودن بار بر کوڵشان بود… انها کە نان و دفتر مشق بچەهایشان را میبایست ازدهلیزهای مرگ عبور میدادند تا حیات را در رگان بچەهایشان تداوم بخشند و قلم را در دست فرزندانشان بچرخانند… شاید روزی این قلمها بنویسند از تحقیرهای زندگی، از بارهای بر کوڵ و کوڵ های زیر بار
    من همەی انها را میشناختم نە با اسم و رسم ، با نشانەها از تحقیرشدنهایشان ، از روی امیدهایشان در یاس مفرط انگاە کە سربهای داغ در سمت راست
    چپ ،جلو و عقب زمین میخورد و نسیب انها  یک بار دیگر هستی برکوڵ در سکوت شب بە خلوت کلبە بازگشتن بود
    افسوس کە اینبار  نشانەگیری، مرزبانان و پاسداران ولایت حکایتی دیگر دارد و  ٧٤ کلبە در انتظار کوڵهای زیر بار بە عبث هنوز چشم انتظار تداوم حیاتند
    یاد بچەهای می افتم کە شاید کم کمکی ریاضی اموختە باشند ودر هنگامە هایی کە  در سکوت و امید چشم بە در، منتظر کوڵهای زیر بار هستند بە ذهنشان
    …خطور کند کە سه هزار میلیارد تومان را اگر بار پشت کرد، ایا ٧٤ نفر میتونند انرا حمل کنند؟
    …………………………………….
  • ایران تجزیە نمیشود اگر تقسیم قدرت عادلانە باشد

    Posted on april 21st, 2012 maaroufosmani No comments
    اقای گنجی در مقالات متعدد منجملە مقالە بنام ‘پیامدهای تجزیە طلبی در ایران’ بە خطر’تجزیە’ ایران اشارە میکنند و پیشنهاد میکند کە برای جلو گیری از این رویداد تنها باید بە گذار بە دمکراسی بە صورت مسالمت امیزروی اورد… بگذریم از اینکە چە فاجعەای روی میدهد زمانی کە یک فعال حقوق بشر و روشنگر عرصە عمومی، همچون یک ناسیونالیست سخن میگوید و برای اثبات گفتەهایش بە ناسیونالیزم متوسل می شود. البتە این بخود ایشان مربوط است. برای من مایە تاسف و تاسف بارتر اینست کە اقای گنجی در این مقالە حتا کلمەای  در ضرورت رفع ستم و تبعیض زدائی سخن نمیگویند وچە بسا بە ان معتقد نباشد و دست یابی بە حکومت اکثریت(پلورالیسم) را کافی بدانند. در حالی کە درحکومتهای دمکرات و برمبنای انتخابات ازاد هم محتمل است کە گروهی زبانی یا دینی کە در اقلیت هستند از تمام امکانات زندگی محروم کرد یا همە را قتل و عام نمود. همچناکە این فرضیە در مورد بهائیان اکنون اجرا میشود و دست کمی از پاکسازی مذهبی ندارد، یا انچە در ترکیە روی میدهد، نقض کامل حقوق بشر است در حالی کە دولت اکثریت بر مسند قدرت است

    در این مقالە اقای گنجی مشخص میکنند کەمهمترین دلیل ایشان برای انتخاب شیوەی مسالمت امیز جهت گذار بە دمکراسی، خطر تجزیە کشور است. یعنی رضایت بە بقای نظام ولایت فقیە بر کوشش برای دمکراسی ارجع است اگر خطر تجزیە کشور وجود داشتە باشد

    در اینکە بهترین روش گذار بە دمکراسی، مبارزە بدون خشونت است، شکی وجود ندارد.(هرچند شیوەی مسالمت امیز گذار یکی از شیوەهای عدم خشونت است.) اما انتخاب مبارزە بدون خشونت بعنوان تاکتیکی جهت جلوگیری از رسیدن ملیتها / اقوام بە خواستەهایشان، انهم با رای بە بقا حاکمیت فعلی، بە مثابە برنامە ریزی برای تداوم نقض حقوق بشر قلمداد میگردد. منظور من درستی حملە خارجی نیست،  بلکە نقد شیوەی استدلالی ایشان در مخالفت با این احتمال است. البتە بدون ارائە این منطق اشتباه، بە هزاران دلیل دیگر هم میتوان حملە هرکشوری را زیانبار و بی منطق نشان داد و با ان مخالفت نمود. اما من فکر میکنم کەایشان با این استدلال، در نظر دارداحساسات مردم راتحریک کندو بە گروههای سیاسی هشدار دهد کە چە خطری در کمین است.  پیشنهاد تاکتیکی میکند کە ملیتهای ایرانی نتوانند خواستەهای خود را مطرح نمایند و تبعیض و نابرابری  همچنان تداوم داشتە باشد. اگر غیر  از این بود ، جملەای در ضرورت تبعیض زدائی مرقوم میفرمودند.  بنابر این خواستە یا ناخواستە نتایج این هشدارها، ایجاد سٶظن بین گروههای مردم است

    در این مقالە، اقای گنجی یک راست رفتەاند سر اصل مطلب واز دغدغەها و منافع احتمالی گروە قومی خویش سخن گفتە اند. (این شفافیت جای تشکر دارد.) شیوەی استدلالی ایشان در این مقالە بە سخنان گنجی شبیە نیست،  هیچکس در این گیتی و در هیچ مقطعی بە این شیویە استدلالی روی نیاوردە است، مگر دارودستە احسان قانعی فرد کە معتقدند هرکسی راضی نیست پاسپورت بگیرد و خاک کشور را ترک کند                                                                                                                                                                                            گنجی برای مرزها خطهای میکشد و برای ان تاریخی متصور میگردد و انرا ارزش قلمداد میکند، بدون انکە بررسی کند وبگوید کە در درون این مرزها و در گذر این تاریخ چە  فجایعی روی دادە است .مشخص نمیکند چرا حفظ این مرزها ، این بافت و این باهم زیستن باید ارزش قلمداد گردد. نمیدانم این ملیتها / قومیتها از قدرت سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی چە بهرەای بردەاند و چرا و با کدام منطق و طبق کدام محاسبە سود و زیان باید بە تداوم این نوع زیستن رضایت بدهند؟

    بە یک مورد از استدلالهای اقای گنجی توجە کنید: ”یکم- وقتی فردی تابعیت کشوری را ترک گفته و شهروند کشور دیگری می شود،”چیزی” با خود نمی برد (به جز هزینه هایی که صرف آموزش و پرورش او شده و وی را به سرمایه تبدیل کرده است)، اما وقتی اقلیتی تابعیت سیاسی کشوری را ترک گفته و کشور را تجزیه می کنند، بخشی از خاک آن کشور را با خود می برد. پ.ن قول

    این شیوە نگارش  هم بسیار جالب است. اقای گنجی ، بدون استثنا از کلمە نگاتیو، تجزیە استفادە میکند و جملات را بنوعی میپیچاند کە  کلمە ‘استقلال’ را بکار نبرد، همانند نظریە گذار مسالمت امیز بە دمکراسی برایش نقشە میکشد و تا اخر مقالە این کلمە را سانسور میکند. بە یک نمونە  بالا توجە کنید؛ مثلن حق بود کە میگفت، اگر اقلیتی یا ملیتی( البتە با کلمە ملیت هم دشمنی دارند) در بخشی از خاک کشور اعلام استقلال کنند…. اما جملە را میچرخاند کە بە کلمە ‘استقلال’ نرسد و کلمە نگاتیو انرا بکار میبرد.  البتە اخرش من نفهمیدم ، چرابخشی از خاک کشور را میبرند؟ نمیگوید بخشهای دیگراز خاک کشور را واگذار میکنند. در صورت درست بودن گزینەی وی گزینەی دومی هم صحیح است، هرچند من هردو را اشتباە میدانم
    بگذریم. اقای گنجی عزیز! استقلال طلبی و بقول شما تجزیە طلبی نە پدیدەی امروزی است و نە مختص ایران، نە ارزش است و نە ضد ارزش. در اقصا نقاط جهان روی دادە و متاسفانە با این نوع تدبیرهای شما هم از این پدیدە جلو گیری نمیشود هیچ، بلکە برتعداد تجزیە طلبان/ استقلالخواهان افزودە می شود. یک روشنگر عرصە عمومی لازم است از تئوری رفع   تبعیض وستم و عدالت پروری سخن بگوید . از ارزش جهانی اعلامیە حقوق بشر سخن براند نە تعصبات کور ناسیونالیستی را دستاویز قرار دهد و گروههای مردم را نسبت بە نیات هم بد بین کند

    نکتەای دیگر کە باید بە ان اشارە نمود اینست کە، اصل گذار بە دمکراسی واقع نمیشود مگر ملیتهای ایرانی همصدا و همدل در راه دست یابی بە مدل دلخواه خود تلاش کنند و نتیجە این تلاش رفع همە تبعیضها و بنا نهادن ازادانە اجتماعی عادلانە بر مبنای تقسیم  قدرت سیاسی بین مشترکین باشد و هیچ اکثریت و اقلیتی  ارزشهای خود بر دیگری تحمیل نکند.  گذار بە دمکراسی زمانی صورت میگیرد کە ملیتها در سنجش سود وزیان وهزینەها احساس کنند، بە خواستەهایشان میرسند و زمانی کە شما برای خنثا سازی خواستهای احتمالی انها تاکیک   مشخصی را انتخاب میکنید، مطمئنن در میان انها تبدیل بە واکنشی منفی خواهد شد و در هیچ پروسەای همگام شما نخواهند بود و این گذار مسالمت امیز رخ نخواهد داد و خطر تجزیە طلبی هم از بین نخواهد رفت
    گوئی عمدی در کار است کە قومیتها را برنجانند و انانی را کە خواهان زندگی مسالمت امیز اما بدون تبعیض ملیتهای ایرانی هستند را در میان قومیتها و ملیتها غیر واقع بین نشان دهند و خواستگاه استقلال طلبان را در میان تودەهای مردم ستم دیدەی قومی و ملیتی بگسترانند
    البتە اقای گنجی در این مقالە همان سخنان قبلی را تکرار کردەاند کە من دو مقالە ایشان را نقد کردەام در این ادرس
    http://politic.iran-emrooz.net/index.php?%2Fpolitic%2Fmore%2F33525%2F،
    مقالە اقای گنجی در لینک پائین
    http://www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/2012/04/post-113.html
  • !نبرد با فدرالیســــــــــــــــــم!١٤٢ وبلاگ نویس در رد فدرالیسم

    Posted on april 15th, 2012 maaroufosmani No comments

    تعدادی از هموطنان، سازمان دهی شدە یا فی البداهە بە نبرد با فدرالیسم برخواستەاند و بصورت هماهنگ  بە نقد فدرالیسم پرداختەاند و در بالاترین بە  نمایش گداشتەاند یا بالاترین بە نمایش گذاشت

    بدهی است کە هرکسی میتواند در مورد کشور، اجتماع، منطقە ومحیط زیست و قوانین ،مقررات و شیوە ناظر بر انها نظر دهد، موافق باشد یا مخالفت کند. اما این دوستان یک موضوع را فراموش کردەاند و هرگز بدان اشارە نمیکنند انهم ‘خواست و ارادە ملیتهای ایرانی است

    یکی از استدلالهای انها اینست کە این مقدمە تجزیە طلبی است و گروههای خواهان فدرالیسم نیرنگ و حتا دوروی میکنند کە فدرالیسم را مطرح میکنند.  در واقع بنظر انها خواست  فدرال خواهان  تجزیە کشور است و بس
    اولن، این استدلال و برچسب این دوستان، از همان منطقهای جمهوری اسلامیست کە همانا هر مخالف و منتقدی را از جملە همین بالاترین و همین وب نگاران را جاسوس اسرائیل و اجیر شدە سیاو صهیونیست و….مینامند و تعدادی از این دوستان امروز این اتهام را متوجە فدرال خواهان کردەاند . دومن، چیزی کە دوستان مطرح میکنند، تجزیە طلبی نیست و استقلال خواهی است. سومن استقلال خواهی امر مظموم و ضد انسانی نیست و حق طبیعی هرگروە انسانی در یک پروسە دمکراتیک است.
    چهارمن، گروههای و شخصیتهای استقلال خواه در عالم واقعیت خوب یابد، وجود دارند و استدلالهای خود را دارند. پنجمن، اگر کسی استقلال خواه باشد مطرح میکند و با کسی تعارف ندارد و لازم نیست زیر پوست فدرالیسم خود را قایم کند. ششمن، اگر در پس خواست فدرالیستها چیزی دیگری نهان است و ضد انسانی هم نیست، در پس تفکر این دوستان اگر چیزی هم نهان نباشد کە بعید است ، این امر مخالفت با خواست مشروع و برحق ملیتهای ایرانی است، البتەاگر خواست ملیتهای ایرانی بنا نهادن سیستم فدرالی در کشور باشد. و… و

    منطق این وبنگارها اینست کە تعدادی از فدرالخواهان با خارجیها در ارتباطند. ولی مشخص نمیکنند کدامیک از انها و بر اساس کدام مدارک و شواهد، در چە حد و مرزی؟ باید پرسید، ایا فدرالخواهان جاسوسی کردەاند؟ برای چند هزار دلار امریکا سر ودست شکستەاند؟ حق بود کە این دوستان با نام و نشان بگویند کە چە کسانی و کدام گروهها با کیفهای حاوی اسرار کشورو بنام میهن پرستان ناب و در مقام منجیان ایران، این کشور و انکشور میچرخند؟ این  دوستان بگویند ایا فدرال خواهی را میشناسند کە برای دول خارجی دانشمندان کشور را سلاخی کردە باشد؟
    جالب است بدانید، این دوستان وبنگار ظاهرن بە مخالفان حکومت وابستەاند. شما میتوانید روابط این گروههای بە اصطلاح ‘وطن پرست’ را با دول خارجی در اینترنت سرچ کنید و انرا با روابط فدرالخواهان بسنجید، مثلن با روابط همین مدیران بالاترین یا سلطنت طلبان محترم عاشق ملت اریائی و….. خلاصە دوستان اتهامی بزنید کە خود از ان مبرا باشید هرچند باز هم شما مختارید چون عاشق وطنید، البتە بە شیوەیە ی خودتون

    استدلال دیگر انها اینست کە فدرالیسم با ساختار فرهنگی و محیط اجتماعی وجغرافیای ایران سازگار نیست. دقیقن مانند جمهوری اسلامی ، کە در مورد  عمل بە قوانین جهانی حقوق بشر ادعا میکند؛ بنابر فرهنگ و سنت تاریخی مردم ایران حقوق بشر را تعریف و بە ان عمل میکند.  و صد البتە نشانەی پایبندیش هم سنگسار است. اما باز اوکی، دوستان ما نگرانیهای شما را درک میکنیم. فقط اجازە دهید ٢٥٠٠ سال است کە شما انواع حکومتها را امتحان کردەاید و بە گواهی خودتان جواب ندادە. مثلن شاهنشاهی را خودتون بە زبالەدان تاریخ سپردید و مشروطە را سربردید و شاە را بیرون انداختید، و مهربونیتون با بختیار در پاریس گویای مشروعیت اقتدار و حکومت متمرکزتان بود و هست و اکنون ٣٣ است کە نوع نوینی از حکومت ‘ولایت فقیە’ برگرفتە از فرهنگ و ریشە دار در مذهبتان و لابد سازگار با شرایط اقلیمی و جغرافیای کشور را می ازمائید. نمیدانم جواب دادە یا نە ؟ اگر جواب ندادە، استدعا میشود اجازە بدهید بیش از ٦٠ درصد مردم شکل نوع حکومت خود را بیازمایند. البتە چارەای دیگر هم ندارید. مگر شکل حکومتی ماندە کە شما انرا نیازمائید؟ مگر انکە بقول یکی از دوستان دوبارە حکومت قاجاریە ‘ انجمنهای ولایتی و ایالتی ‘ و نظام پادشاهی قجری را بیازمائید. در صورت تصمیم بە ازمون دوبارە، از جانب ما اقای محمود احمدی نژاد برای پست شاهنشاهی پیشنهاد میشود

    استدلال میکنند کە فدرالیسم برای ایران جوابگو نیست. البتە چون هیچ دلیل و استدلالی را ارائە نمیکنند، فکر کردم، شاید این قضاوت بر مبنای فالی باشد کە از چاه جمکران بیرون کشیدەاید هرچند با تمام احترام بە این چاه شگفت انگیز و حقیقت جو ، عجلە نکنید وبگذارید و رخصت بدهید شاید جواب داد و احتمالن چاه مبارک دچار سٶتفاهم شدە باشد. ولی اگر دلیل یا استدلالی داشتید ارائە کنید، ما میشنویم

    سر سطر و مطلب اخر، بعنوان یک کرد بە اطلاعتان میرسانم، ما این سرزمین و اب و خاک را بیشتر از شما دوست داریم و معتقدیم زندگی مشترک و بر پایەی احترام متقابل ما در چهارچوبهای مرزی و جغرافیای ابا و اجدادیمان میسر است، هرچند لزومن ایدەال نیست. اما تنها و تنها با خواست مشترک ما بقا و توانمندی این اب و خاک، ممکن و امکان پذیر است. انچە بە شما و ما گذشتە یا ما در گذر زمان دیدەایم، شایستە انسان نبودە است. فرچە هیچ حکومتی اعتقادی بە حرمت ما نداشتە، ولی حرمت شما را هم نگه نداشتە اند. انچە شما دیدەاید و ما دورە کردەایم تاریخ خون بار و زندگی رقت باری بودە کە بر همە ما ستم نمودە و کام همە مارا تلخ کردەاست.  بیائید نە بە احترام ما، برای پرهیز از تکرار مکررات دیکتاتوری و ستم و بی عداوتی در حق خودتان، ان عینک توهم را بگذارید کنار، یا بهتر بگویم ان عینک توهم را بر چشم مردم این سرزمین نگذارید و فقط خود را بر صندلی میهن پرستی ننشانید و دیگران را در بازار وطن فروشان تصور نکنید

    دوستان محترم، البتە هر کسی میتواند و محق است کە مدینە فاضلە خود را انگونە کە خود میخواهد،تعریف کند. اما دنیای امروز دنیای روشنگری و عصر ارتباطات است، متاسفانە یا خوشبختانە مردم ، گروهها و نخبگان میفهمند و از جهان پیرامونی خبر دارند. انگ زدن و تهمت و افترا و قسم حضرت عباسی دیگر کار ساز نیست. امروز برای زندگی انسانها در چهارچوبهای مشخص قوانین و قواعد جهانی وجود دارند و انسان مدرن و دمکرات نمیتواند

    انها را با بهانەهای بیهودە و غیر واقعی نپذیرد و اگر هم نپدیرد، گردش این چرخ بە انها میقبولاند اما با بهای سنگینتر
    فدرالیسم خواست گروههای مختلف قومی و ملیتی کشور است یا نە، جای بحث است. و اگر این ملیتها خواهان ان نباشد، خواست انها لزومن حکومتی متمرکز نیست و چە بسا انها خواهان استقلال باشند

    فدرالیسم شیوەای است برای تمرکز زدائی  قدرت و ایدەای برای جلو گیری از قطعە قطعە شدن واحد های سرزمینی یا گروههای انسانی کە در طول تاریخ باهم زیستەاند و امروز برای تداوم این زیست و عادلانە کردن روابط انها راهی جز تن دادن بە فدرالیسم نیست

    رد و دشمنی با فدرالیسم یعنی خلع سلاح کردن انهای کە خواستار بقای این کشور هستند و فشار اوردن بە ملیتها، برای تجدید نظر در خواستها و تصمیم برای نیل بە هدفی دیگر کە همانا استقلال طلبی است.

    لینک وبلاگهای بالاترین https://balatarin.com/topic/2012/4/13/1010560

  • ‘کامنتی بر برنامە ‘پرگار

    Posted on april 7th, 2012 maaroufosmani No comments

    شاید همە ما بنوعی بین خود و دیگران تبعیض قائل میشویم
    فکر کنم در اینکە تبعیض قائل شدن کاری ناشایست است اکثر قریب بە اتفاق انسانها حتا انهای کە در رفتار و در عمل رفتار تعیض الود دارند، همدل و هم نظر هستند. اما بعضی ها معمولن رفتار خود یا گروە خود را توجیە میکنند و فکر میکنند کە با ‘توجیە’ کردن اب بر اتش ریختەاند. در حالی کە ‘توجیە’ عمل ناپسند رضایت بە ‘در بیماری زیستن’ است و حکم بە بقا و استمرار بیماری
    ….در کمال احترام بە خانم مسیح علینژاد؛ در بهترین حالت قضاوت، نظرات ایشان در این برنامە چیزی بیش از ‘توجیە’ نبودن

    در دقیقەی ٣٠  فیلم اقای دکتر پیوندی میگوید:” ان چیزی کە امروز باید بە ان نگاه کرد اینست کە؛ اقلیت خیلی بزرگی (بیش از دو میلیون نفر) بنام ‘افغانیها’ در ایران وجود دارند. بیاید نگاە کنیم کە در جامعەی امروز ایران این نیرو دارای چە حقوقی است؟ چە نگاهی بە او میشود؟ چە جایگاهی داردو چە گفتمانی در رسانهای جمعی در موردش انجام میگیرد؟
    خانم علینژاد معترضانە رو بە اقای پیــوندی می گوید:” اختلاف من با شما اینە کە، چرا نمیگوئید، این نیرو چە دستاوردی چە سرمایەای چە انرژی مثبتی و واقعن چە کمکی بە خود ایران هم میکند؟
    در ادامە میگوید:” همین کاری کە خود ایرانیها؛ خود اوباما اعلام کرد، کانادا هم اخیرن اعلام کرد و تشکر کرد از نیروهای کە ایران در کانادا دارە. اوباما هم تقدیر کرد از ایرانیهای کە از ایران بە امریکا مهاجرت کردەاند، چە دستاوردی برای ان کشور داستەاند…
    اقای پیوندی :” انها فرهنگ مهاجرتشون فرق میکند…”
    خانم علینژاد خطاب بە دکتر پیوندی :” برای همینە کە من میگویم سوالتون را تصحیح کنید. شما همەاش میگوئید کە ایران دو میلیون افغانی دارد و برای انها چە کردە؟ این یک چیز کاملن دو طرفە است.”

    باید از خانم علینژاد پرسید، چە چیزی کاملن دو طرفە است؟ یعنی ایرانیها چون در امریکا و کانادا موفق بودەاند و دستاوردای داشتەاند و بە اجتماع انجا چیزهای دادەاند قابل تقدیرند، و چون افغانیها (فرضن) چیزی بە ایران ندادەاند، قابل سرزنش؟

    ایا شرایطی کە برای ایرانیهای کانادا و امریکا در غرب فراهم است تا زمینە موفقیت انها فراهم شود، ما در ایران برای افغانیها فراهم کردەایم؟
    این یک واقعیت است  کە از لحظە ورود تا زمان خروج بر تمامی افغانها تبعیض روا داشتە و ستم میشود، چە ما قبول کنیم یا انرا توجیە کنیم

    http://www.bbc.co.uk/persian/tv/2011/04/000001_ptv_pargar.shtml

Skapa din egna professionella hemsida med inbyggd blogg på N.nu