دنیـــای سخــــن
حقوق بشر-
کامنت در فیسبوک، تبادل نظر، یا اتهام
Posted on februari 27th, 2012 4 commentsمعروف عثمانی – اوپسالا
iran-emrooz.net | Wed, 18.08.2010, 23:50موضوع موردبحث «همایش ایرانیان خارج از کشور»
دیشب با تعدادی از دوستان روی موضوع همایش ایرانیان خارج از کشور بحث کردیم که سرانجام خوبی نداشت، وتصمیم گرفتم در این مورد یاداشتی بنویسم به این امید اثر مثبتی داشته باشد و حاصل ان این یادداشت گردید که تقدیم میشود.
من فکر میکنم شبکههای اجتماعی محل بسیار مناسبی هستند که ما رادر سراسر جهان به هم مرتبط می کنند و ما میتوانیم با استفاده از آنها تبادل نظر کنیم و از دیدگاهها و برداشتهای همدیگراز مسائل گوناگون آگاهی یابیم خصوصا برای ما ایرانیها که کمتر [اگر نگوئم هرگز] از فضائی بهرمند نبودهایم که بتوانیم بصورت دمکراتیک تبادل نظر کنیم و این وسیلهیی گرانبهاست که ما با استفاده از آن میتوانیم بنوعی جامعهی مدنی یا پلورالیسم را درشبکههای اجتماعی بصورت مجازی تمرین نمائیم و کمکی شایانی است برای ایجاد همدلی، تحمل اراء و پذیرش همدیگر با صلایق مختلف، اگر سبزیم یا سرخ، سلطنت طلب یا جمهورخواه، مسلمان یا کمونیست، اما در یک نقط مشترکیم: «ایرانی»
اما متاسفانه به علت استمرار استبداد حاکم بسیاری از ما تحمل بحث کردن نداریم، نقد را برنمیتابیم و تبادل اندیشه را به قبولاندن نظر خود ترجمه میکنیم و راه برون رفت از اختلاف را در نثار تهمتهای زشت و دوراز شان انسانی که مدتهاست خوره ادبیات سیاسی ماست تبدیل میکنیم.
بسیاری در ظاهر از اعلامیه جهانی حقوق بشر دفاع میکنیم بدون آنکه در مواقع پیش امدن اختلاف سلیقه پشیزی ارزش برایش قائل باشیم. به هیچ قانونی پایبند نمی مانیم و خود را ملاک همه ارزشها میپنداریم و آنگاه کار مامور تحقق و بازجو و بازپرس و قاضی و هیئت منصفه را توامان در یک چشم برهم زدن مانند ساحران انجام میدهیم و حکم محکوم را صادر میکنیم: خائن!
خوشبختانه همه چنیین نیستند با کسانی تبادل کامنت کردهام که با وجود اینکه به هیچ نقطه مشترکی نرسیدهایم اما قبول کرده ایم که مثل هم نمیاندیشیم.
دردناک است که بیاد میآورم زنده یاد سعیدی سیرجانی سالها پیش در خارج ایران سخنرانی میکرد، دشنامهای ولی فقیه شادکن نثارش شد ولی تا حالا هم کسی معذرت خواهی نکرده است و عاقبت جنازه مثله شدهاش (بو سیله وزارت اطلاعات) در بیابانها یافت گردید و مشخص است که دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی جز مثله کردن و سر دار فرستادن کاری نمی کنند و پرونده سازیهای کیهان شریعتمداری هم مدتهاست که مدال افتخار است برای ایرانی و سعیدی سیرجانی از ان بهرمند بود، اماان تهمتها، ناسزا ها و دشنامهای خارج ازکشور، هنوز که هنوزه همچون پارازیت رادیو در گوشم میپیچد، و از هر کسی بپرسی میگوید من نبودم و این کافی نیست.
.. از سخنرانی شاملو در دانشگاه برکلی میگذرم که ننگیاست نابخشودنی، و امروز همه اشعارش را به حق در این مبارزه نفسگیر یاریگر خویش مییابیم. و از کنفراس برلن هم چیزی نمیگویم که با گنجیها چه کردیم.
اما آیا با همایش ایرانیان خارج از کشور هم همان نمیکنیم که بارها به اشتباه آزمودهایم؟ طبل رسوائی، وطن فروشی، جاسوسی و… را برای چی و برای کی به صدا در اوردهایم؟ به حقوق انسانی آنها فکر کردهایم؟
در اینجا چند ماده از بندهای اعلامیه جهانی حقوق بشر را ذکر میکنم:
مادهی ۳:
هر فردی حق زندگی ، آزادی و امنيت شخصی دارد.ماده ی ۶:
هر کس حق دارد که شخصيت حقوقیاش در همه جا به رسميت شناخته شود.مادهی ۱۱:
۱) هر شخصی که به بزه کاری متهم شده باشد، بیگناه محسوب میشود تا هنگامی که در جريان محاکمهای علنی که در آن تمام تضمين های لازم برای دفاع او تأمين شده باشد ، مجرم بودن وی به طور قانونی محرز گردد.مادهی ۱۲
نبايد در زندگی خصوصی ، امور خانوادگی ، اقامت گاه يا مکاتبات هيچ کس مداخله های خودسرانه صورت گيرد يا به شرافت و آبرو و شهرت کسی حمله شود. در برابر چنين مداخله ها و حمله هايی ، برخورداری از حمايت قانون حق هر شخصی است.مادهی ۱۳
۱) هر شخصی حق دارد در داخل هر کشور آزادانه رفت و آمد کند و اقامت گاه خود را برگزيند.
۲) هر شخصی حق دارد هر کشوری، از جمله کشور خود را ترک کند يا به کشور خويش بازگردد.
…این سند جهانی است هیچ کس نمیتواند و حق ندارد آن را رعایت نکند چون اکثر مردم جهان ان را قبول دارند وهر کسی که انرا نقض کند قانونن مجرم است حتی اگر آن را قبول نداشته باشد.
واگرهم کسی آن را قبول ندارد حداقل جایگزین آن را ذکر کند تا همه بدانیم که ما باید برمبنای کدام اصول گام برداریم و حق و حقوق همدیگر را چگونه مراعات کنیم.ما مجبوریم مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشررا رعایت کنیم و مانند جمهوری اسلامی آنها را با فرهنگ خود بیگانه ندانیم با این بهانه که مثلا نیت ما خیر است، و امیدوارم که خیر باشد.
از خود پرسیدهایم که اگر مخالفیم که من در مخالف حاکمیت بودن بسیاری از آنهائی که بدین کار(افشای اسامی همایش ایرانیان خارج از کشور) دست زدهاند شکی ندارم، سود و ضرر جنبش دمکراسی خواهی مردم ایران چیست؟
من هم مانند بسیاری از دوستان، مخالف اجابت پذیرش این همایش از طرف شرکت کنندگان بودم و هنوز هم هستم اما با توجه به دلایل بالا پذیرفتن دعوت را حق مسلم آنها میدانم و چه بسا بیشتر انها شرکت دراین همایش را به نفع جنبش دمکراسی خواهی مردم ایران تحلیل کردهاند و بعید نیست که ایده انها برای تاثیرگذاری مثبت بر شرایط، درست تر و صحیح تر از استدلال ما باشد.
همه میدانیم حاکمیت جمهوری اسلامی در دوران حیات خویش به اثبات رسانده که با تخصص، نخبه، دانشگاه، دانشجو وعلوم انسانی سرستیز دارد و نخبگان و دانشگاهیان درون ایران را هرکدام به چوبی و به بهانهای میراند و در این همایش هم هدف جذب دعوت شدگان یا سرمایه گذاری آنها را نداشته است، بلکه من فکر می کنم این همه خرج نمود تا به دو هدف برسد.
۱- مشروعیت طلبی که اکنون شدیدن بدان محتاج است.
۲- ایجاد اختلاف در بین ایرانیان خارج از کشور.در زمینه استفاده تبلیغاتی چنان گسترده همایش را پوشش داد و برنامه هائی را به اجرا گذاشت که شرکت کنندگان را بیش از دیگران مات و مبهوت نمود.
در نامه های که بعدن به نام تعدادی از این مسافران منتشر شد انها گفتهاند که فریبشان دادند و برنامهای که اجرا شد قبلن در لیست برنامه ها نبود و افرادی که در حضور احمدی نژاد چنیین عمل کردند جزو دعوت شدگان خارج نبودند بلکه جزو افرادی بودند که از داخل به همایش آورده شده بودند، که بعیدهم نیست.
حالا همایش انجام شده و مسافران برگشتهاند ارگانهای جموری اسلامی هم انواع و اقسام عکس و فیلم همراه با نام شرکت کنندگان در همایش را پخش نمودهاند، من نمیدانم اصرار برای این افشای برای چیست؟ که خود جمهوری اسلامی به آن دست زده بود و از طرف مدعیان مخالف حاکمیت چه دستاوردی غیر از ایجاد بدبینی و دلسردی حداقل این بخش از شرکت کنندگان در همایش میشود، خواهد داشت؟
بنظر من این افشاگریها بنام جنبش و به کام حاکمان است.
بدون شک همه مردم نه به یک اندازه وطن پرست هستند و نه تعریفی واحدی از وطن پرستی دارند و هر کسی با هرسابقهای حق ندارد که کسی را به وطن فرشی متهم کند مگر در دادگاهی آن را به اثبات رساند یا حداقل مدارک غیر قابل انکار ان را ارائه نماید.
همه قبول داریم که جمهوری اسلامی با چه قصاوت و شدتی به سرکوب آزادی بیان مشغول است و چه ناجوانمردانه فضا را مسموم نموده است و چگونه علیه مخالفین خود پرونده سازی میکند، افترا میزند، اتهام میسازد و محکوم مینماید و میمیراند.
اما ما چه؟ ما به کدامین ملاکها و قوانین پایبندیم؟ اگر میثاقهای بینالمللی دست و پاگیرند [که نیستند] برای ماکه در حال مباره هستیم حداقل رعایت اصول اولیه اخلاقی و وجدانی ضروری نیست؟ هرچند انهم کافی نیست.
چرا ولایت فقیه غیر انسانی است؟ مگر نه اینست که اتهام میزند، محبوس میکند، شکنجه میکند و بردار میآویزد، چون همچون او نمی اندیشند؟ آیا کسی از ما میپذیرد که بگوئیم بعد از پیروزی تنوع فکری (پلورالیسم) را حاکم میکنیم؟
ادبیات سیاسی ما پر است از اتهامات غیر انسانی و ناجوانمردانه بدون دلیل و سند، همچون «وطن فروش، جاسوس، خود فروش، کاسه لیس، خائن، مزدور و… متاسفانه تعدادی از احزاب و شخصیتهای که ید طولانی در مبارزه دارند در فرهنگ سازی اتهام و ناسزا کارهای تکنیکی خوبی را از خود به نمایش گذاشتهاند و روزانه چندین کلمه جدید به فرهنگ لغات نامیمون دشنام میافزایند.
مشخص است که حکومتهای ما قبح بکار بردن این کلمات را شکستهاند و صد البته همه ما در این وادی مسئولیم اکنون این ناسزاها به چیزی شبیه به تکیه کلام تبدیل شدهاند. اما آیا راضی هستیم کسی این کلمات را در مورد ما بکار ببرد؟
پس شایسته است انچه برای خود نمیپسندیم بار دیگرانش نکنیم و قواعد بازی را رعایت کنیم و بیش از این مصداق اپوزسیون هزار پاره نباشیم.
منبع اعلاميه جهانی حقوق بشر
http://www.komitedefa.org/sidor/majhb.htm
معروف عثمانی – اوپسالا
-
جنگ پدیدەی زشتی است و انصاف شرط عدالت
Posted on februari 27th, 2012 No comments«نقدی بر دو نوشتەی اخیر اکبر گنجی»
معروف عثمانی
iran-emrooz.net | Tue, 06.12.2011, 20:14
سخنی با منتقدان آقای اکبر گنجی
اکبر گنجی، یکی از نمادهای تغیان و عصیان از درون سیستم بستەای (سپاه.پ.ا) بود کە کادرهای ردە بالای آن بدلیل اختیاراتی و امکاناتی کە داشتند و دارند دروازە مال اندوزی برایشان گشودە بودە وهست واز طریق باند بازی واعمال فشار، بدست گرفتن ردەهای بالای قدرت را تقریبن در چنگال خود دارند. اما گنجی بە همە اینها پشت پا زد. در پی اندیشەاش از سلولهای تنگ و تاریک زندان اوین سردرآورد و اگر منصفانە بگوئیم از معدود افرادی بود کە قدرت و توان اعتراف گیری وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران را در هم شکست و بارها تا دهلیزهای مرگ رفت. اکنون هم با نوشتارهای انبوه و روشنگرانەاش جزو افراد تاثیرگذار برجنبش اعتراضی خارج و داخل کشور بە حساب میآید و یکی از خصلتهای بارز ایشان شهامت در نوشتن و بیان بیملاحظە نظراتش میباشد کە باعث گشتە تعدادی از منتقدان ایشان پا را از جادە انصاف و ادب خارج کردە و بە تهمت و افتراهای بدون سند روی آورند و عضویت اولیە اش را در سپاه پاسداران ملاک قرار دادە و سیل اتهامات را متوجەاش نمایند. این بە معنی این نیست کە همە منتقدین گنجی چنینند بلکە تعدادی از انها در کمال متانت بە نقد ایشان پرداختەاند.تهمت بە گنجی بە خاطر گذشتەای کە در سپاه پاسداران داشتە بدون شک هم دوراز انصاف و مروت است و هم بیدلیل و غیر مستند، شاید تنها انگیزە سیاسی و گروهی عامل آن باشد. مطمئنن اگر حاکمیت از اکبر گنجی کوچکترین سند جرمی داشت تا حالا آن را بە شیوەهای پیدا و پنهان ارایە کردە بود. در ثانی اگر ایشان احتمالن مرتکب جرمی هم شدە و سندی از آن در دست مدعیان وجود دارد، چرا ارایە نمیکنند؟ با فرض صحت ادعای آنها هم آقای گنجی بیگناه شناختە میشود تا زمانی کە در یک دادگاه عادلانە محاکمە و مجرم شناختە شود. این صراحت بند یک مادە یازدە اعلامیە جهانی حقوق بشر است. «مادهء یازدە- ١- هر شخصی که به بزهکاری متهم شده باشد، بی گناه محسوب میشود تا هنگامی که در جريان محاکمهای علنی که در آن تمام تضمينهای لازم برای دفاع او تامين شده باشد، مجرم بودن وی به طور قانونی محرز گردد».
و از طرف دیگر تهمت بە آقای گنجی و افراد مانند ایشان ازنظر تاکتیک مبارزاتی هم زیانبار و خسران ناپذیراست. اگر عضویت پنج سالەی ایشان در اوایل تشکیل سپاه پاسداران ا.ا از هم اکنون جرم تلقی شود در فردای پیروزی فرضی این مدعیان، اعضاء و هواداران آن تشکلها با کسانی کە عضو نیروهای مسلح بودەاند چکار میکنند؟ با چە منطق و استدلالی اعضا و هواداران خود را را توجیە میکنند کە بە اعمال خشونت بار علیە افراد نیروهای مسلح دست نزنند؟
و از طرف دیگر بدینوسیلە ازهم اکنون بە نیروهای مسلح آگاهانە یا ناآگاهانە پیام میفرستند کە شماها (نیروهای مسلح) در صورت فروپاشی ج.ا. ایران مجرم تلقی و مجازات خواهید شد و بنابر این گزینەای غیراز مقاومت ندارید.
مطلقا منظور من تبرئە کسی یا مجرم دانستن دیگری نیست، بلکە کە اگر دنبال دمکراسی و حقوق بشر هستیم از اعمال تنفر برانگیز تهمت و افترا بر علیە منتقدان و رقیبان خود دست برداریم و اگر برای راه و مسیرمان استدلال و منطقی وجود دارد بە شیوەای مستند و مستدل جواب دهیم وگر نە بجای ترور شخصیت دیگران بە جبران نقصان راه و روش خویش بپردازیم. اگر حقیقتا خواست ما دمکراسی و مردم سالاریست نە چارەای غیر از توسل بە اعلامیە جهانی حقوق بشر داریم و نە مصلحتی بالاتر از آن، و ضروریست کە از هم اکنون از دروغ، تهمت و شانتاژ کە میراث شوم ولی فقیە و نظام فقاهتی است دست بکشیم.
نقدی بر سخنان آقای گنجی
بعد از پیروزی مخالفان حکومت معمر قذافی با کمک ناتو در لیبی خانم کلینتون وزیر امور خارجە امریکا در مصاحبەای با شبکە بی بی سی فارسی گفتند: «دلیل عدم حمایت کافی دولت آمریکا از ”جنبش سبز” این بوده که در زمان آغاز اعتراضات دو سال پیش در ایران، درخواستی از سوی رهبران این جنبش برای اعلام حمایت آمریکا از جنبش دریافت نشد». این گفتە خانم کلینتون تقریبن همە اپوزسیون ایران را بە واکنش واداشت. و دیری نپائید کە طرح ترور سفیر عربستان سعودی بە ادعای ایالات متحدە امریکا از جانب ایران افشا شد و آقای احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل در همین اثنا گزارش تکان دهندە نقض حقوق بشر بوسیلە ج.ا ایران را ارایە کرد و گزارش مدیرکل آژانس انرژی اتمی آقای آمانو فضای پر تنش میان ایران و امریکا و شرکا را متشنجتر کرد و بحث حملە غافلگیرانە اسرائیل بە تاسیسات هستەای ایران بحث داغ رسانهای بینالمللی گشت. طبیعی بود کە میان اپوزسیون ایرانی هم بحث و گفتگوی ایرانی در جریان باشد و هنوز هم ادامە دارد. و در این میان آقای اکبر گنجی از همە فعالتر بودە و هنوز هم در مخالفت با حملە بە ایران مینویسد.مخالفت آقای گنجی با حملە بە ایران مخالفتی درست و امری بدیهی است و طبیعی است کە گنجی در مخالفت با جنگ سخن بگوید و جز این از ایشان انتظار نمیرود. اما این دلیلی نمیشود کە استدلالهای متفاوت و جهات گوناگون بحث ایشان درست است و تمام اصولی را کە او تئوریزە کردە و میکند مورد قبول واقع شود و بە احتمال بسیار خود ایشان هم از قبول چشم بستە آن استقبال نمیکنند. و با این مقدمە من در این نوشتە تنها بە دو مقالە ایشان میپردازم.
- یک «نگاهی دیگر؛ تلفات و خسارات تهاجم نظامی احتمالی به ایران» بی بی سی
- دو «اپوزیسیون همسو و لیبیائیزه کردن ایران» روز انلاینآقای گنجی در نوشتەهایش دلایل و اهداف کنونی حملە اسرائیل یا کشورهای متحد امریکا بە ایران را مبنای هر جنگ احتمالی دور و نزدیک قرار دادە و با بررسی انگیزەها و عملکرد فاجعەبار اسرائیل در منطقە وعواقب حملە بە ایران، برای آیندە هم نسخە میپیچد و هیچ عملی را از جانب حاکمیت شایستە دخالت حتی انساندوستانە نمیداند. ایشان مقاصد کنونی کشورهای مانند امریکا و خصوصن اسرائیل را مبنا قرار دادە و بە خوانندە القا میکند کە اگر در ایران جنایت جنگی هم روی دهد اهداف پیشگیرانە جامعە جهانی همان اهداف هشت گانە تبیین شدە از جانب ایشان خواهد بود. و من از نوشتە ایشان چنین برداشت کردم کە تئوری ایشان نە مختص زمان خاصی است و نە معطوف بە موضوع مشخص، حکم حکمی مطلق است در غیر اینصورت میبایست برای آن قیدی ذکر مینموند.
سخن آقای گنجی: «نهم- نفی دخالت بشر دوستانە در ایران: در مقالە ”تلفات وخسارات تهاجم نظامی احتمالی”(بی بی سی)- نشان دادیم که هرگونه تهاجم نظامی به ایران صدها هزار کشته بر جای خواهد نهاد. این فقط یکی از پیامدهای تهاجم نظامی به ایران است. پیامدهای مهلک دیگری هم وجود دارد که در آن مقاله بدان پرداخته شده است. از این رو، به طور مطلق با تهاجم نظامی به
ایران- تحت هر عنوانی- مخالف هستیم».میتوان در اینجا این سوال را مطرح کرد کە اگر فرض کنیم در شرایطی حکومت ایران در گوشەای از ایران مثلن بلوچستان، کردستان، فارس یا خوزستان مرتکب جنایت جنگی شد و وسعت کشتار چنان بزرگ باشد کە وجدان بشری را جریحە دار کند آنگاه اقدام جامعە جهانی محدود و مشخص و تعریف شدە برای حفاظت از قربانیان پسندیدە است یا نە؟ همە میدانیم چنین جنایتی از حکومت ج.ا بعید نیست.
من در بحث نیازها، انگیزەها و کارنامە حکومت اسرائیل با آقای گنجی کوچکترین اختلافی ندارم مگر ادعا کنم کە ایشان آنها را کوچکتر و کمرنگتر کردە است. ولی باید توجە داشت کە نە هرگز اسراییل ادعای کمک و دخالت بشر دوستانە داشتە است و نە اصولا کسی در این گیتی چنین نقشی را برایش قائل یا تعریف نمودە است. بنابراین آقای گنجی هم نباید مخالف جداکردن بحث ‘حملە اسرائیل بە ایران’ و موضوع ‘دخالت بشر’ دوستانە باشد.
اگر آقای گنجی موضوع حملە بە ایران را با توجە بە شرایط کنونی مورد برسی قرار میداد و با آن مخالفت مینمود بحثی بهتر و قابل دفاعتری را ارایە مینمودند و حتی موضوع ‘دخالت بشر دوستانە’ را با حملە متحدین بە افغانستان و بعدن عراق و حملە احتمالی بە ایران قاطی نمیکرد. در صورت نیاز در مقالات جدا بە موضوع ‘دخالت بشر دوستانە’ میپرداخت، برای دوستداران آقای گنجی کاری منظمتری میگشت. در مقالات ایشان تفکیکی بین دخالت بشر دوستانە و حملات بە عراق و افغانستان صورت نگرفتە است. در حالی کە نە کسی حملە بە افغانستان، عراق و حملە احتمالی بە ایران در این مرحلە را، اقدام بشردوستانە میداند و نە از چنین ماهیتی برخوردار میباشند و نە حملە کنندگان ادعای آن را داشتەاند و نە مجوزی بدین نام از طرف شورای امنیت صادر شدە است. بنابر این در هر بخشی کە ایشان با مثالی از حملە بە عراق و افغانستان ‘موضوع دخالت بشر دوستانە’ را مورد تجزیە و تحلیل قرار دادە است، بدلیل عدم انطباق مثال با موضوع، بحث غیر دقیقی است.
در اینکە ایالات متحدە امریکا و فرانسە و بریتانیا و دیگر کشورهای عضو شورای امنیت عملن از قوانین بینالمللی سواستفادە میکنند و این قوانین را گزینشی اجرا میکنند، شکی نیست. و میتوان پذیرفت کە تاکنون ‘دخالت بشردوستانە’ عملکرد قابل قبول و قابل اعتمادی نداشتە است. ولی دور از واقعیت است اگر بگوئیم تمام دستاوردهای آن منفی و تنها دلیل اجرای آن خصلتهای استعماری و امپریالیستی کشورهای عمل کنندە بودە است. همگان ایجاد محدودە امن در کردستان عراق را در سال ١٩٩١ بیاد دارند. کە درطول دوران اجرای آن کمترین آسیب ممکن بە عراق وارد شد و کردها را در شمال عراق و شیعیان را در جنوب از انتقام جوئیهای صدام حسین حفظ نمود. موردی کە فشار افکارجهانی باعث و بانی آن بود، نە خواست کشورهای عمل کنندە.
بعد از آزادسازی کویت از دست عراق، کردها در شمال و شیعیان در جنوب علیە بیدادها و ستمهای متمادی کە بر آنها روا داشتە شدە بود، بنابر خواست متحدین بپا خواستند و این مناطق را از دست قوای رژیم صدام حسین درآوردند. بعد از تسلیم عراق در جنگ و پذیرش آتشبس از جانب متحدین، نظامیان حکومت عراق بە طرف شمال و جنوب حرکت کردند و بشدت مخالفین را سرکوب نمودند. ترس از انتقام با توجە بە خصلتهای ضد انسانی صدام و حزب بعث باعث گشت کە قریب بە اتفاق مردم کردستان عراق مرزها را در نوردند و شیعیان بە باتلاقها پناه برند ابعاد این فرار بقدری وسیع بود کە اگر ایران و ترکیە مرزهای خود را با سرعت نمیگشودند قطعا فاجعە انسانی عظیمتری از آنچە روی داد بە وقوع میپیوست. بیش از دو ماه طول کشید کە کشورهای متحد (آمریکا و شرکا) تحت فشار افکار عمومی جهانی واکنشی بە این عمل از خودنشان دادند. این عملیات مصداق ‘دخالت بشردوستانە’ است. آیا ما باید با موارد مشابە آن مخالف باشیم؟
بی بی سی فارسی در برنامە پرگار بحث ‘دخالت بشر دوستانە’ را مورد تجزیە و تحلیل کارشناسانە قرار دادە است و تاریخچە انرا بصورت مختصر بازگو نمودە، کە قابل تامل است.
از نوشتەهای آقای گنجی چنین استنباط میگردد کە ایشان با موضوع ‘دخالت بشردوستانە’ بکلی مخالف هستند. اگر در برداشت من اشتباهی وجود دارد این تقصیر بە خود ایشان بر میگردد کە در نوشتەهایشان هیچ گونە قید یا تفکیکی میان ‘دخالت بشر دوستانە’ و حملە بە کشوری تحت نام ‘مبارزە با تروریسم’ یا ‘برچیدن سلاحهای کشتار جمعی’ انجام ندادەاند هرچند لازم و ضروری بود مگر اینکە ایشان همە آنها را از یک جنس بحساب اورند.
چنانکە در سطور بالا هم اشارە نمودم موضوع دخالت بشردوستانە، تاکنون گزینشی، تبعیضآلود و غیردقیق بە اجرا درآمدە است و بر اجرای آن انتقادهای فراوانی وارد است ولی این دلیلی کافی برای رد مطلق آن نیست. اگر بە کیس لیبی توجە کنیم ورود ناتو و ایجاد منطقە پرواز ممنوع بر فراز لیبی در زمان حملە نیروهای قذافی بە شهر بنغازی کاری ضروری و ورودی اجتناب ناپذیر بود. ولی میتوان گسترش بمبارانهای پی درپی نیروهای قذافی در شهرها و مناطق خارج از منطقە درگیری را غیر قانونی و نابخردانە و دور از اهداف بشردوستانە دانست و حتی میتوان این گسترش را دلیل و بانی تحمیل خواستە ناتو یا بخشی از مردم لیبی بر بخشی دیگر ارزیابی نمود ولی اگر ورود ناتو را تنها دلیل وسعت فاجعە انسانی بدانیم منصفانە قضاوت نکردەایم. کسی نمیتواند حدس بزند در صورت عدم دخالت جامعە جهانی چە اتفاقی در لیبی روی میداد و وسعت این فاجعە تا کجا میرفت.
اصلاح شکل و ماهیت تصمیم گیرندەگان اقدام ‘دخالت بشردوستانە’ بجای رد مطلق آن کاری ضروری بنظر میرسد کە نهادهای حقوق بشری برای نیل بە آن باید تلاششان را گسترش دهند. میتوان از طریق بسیج افکار عمومی جهانی فشار اورد کە تصمیم بە ‘دخالت بشردوستانە’ و اهداف و حدود این دخالت بوسیلە نهادهای مدنی و حقوق بشری گرفتە شود و یا مورد مشورت واقعی قرار گیرند. تکرار فجایع بشری امری محتمل است و کشور ما هم کاملن از این امرمصون نیست. جهان امروز نباید و شایستە نیست کە شاهد جنایتهای چون انفال کردهای عراق بوسیلە حکومت بعث کە در آن نزدیک بە ۱۸۲ هزار نفر قتل عام شدند، باشد. اگر در حلبچە ۵۰۰۰ نفر و بە روایتی ۴۰۰۰ نفر در یک شب نوروزی، هدیە بە جهان خاموش در قبال منافعش بود اگر نسل کشی در رواندا کە در آن بشکل فاجعە بار در عرض ١٠٠روز ۸۰۰ هزار نفر قتل عام شدند و جهان در قبال آن منفعلانە عمل نمود اگر جمهوری اسلامی بیش از ۴۰۰۰ نفر زندانی سیاسی را سلاخی کرد چرا نباید نگران تکرارانها باشیم و راههای جلوگیری از آن بجوئیم؟ هیچ دلیلی برای تکرار آنها وجود ندارد.
آقای گنجی در مقالە ‘نگاهی دیگر؛ تلفات و خسارات تهاجم نظامی احتمالی به ایران’ با ارائە هشت پیامد قطعی جنگ احتمال علیە ایران، باجنگ مخالفت میکند. پیامدهای هر جنگی بدون شک برای هر اجتماعی ویرانگر است. خصلت جنگ، ویرانی و نابودی است و هیچ دلیل منطقی برای وقوع یک جنگ احتمالی علیە ایران دراین برحە از زمان وجود ندارد. اما برای رد هر پدیدە زشتی حتی جنگ نباید بە دلایل کور ناسیونالیستی و تفرقە افکنانە و ناعادلانە روی آورد و آنها را تئوریزە نمود. آقای گنجی در ششمین پیامد جنگ ‘خطر تجزیە’ کشور را گوشزد میکند و با انتخاب بخشی از اطلاعیە حزب دمکرات کردستان در مورد خطر تجزیە هشدار میدهد. آقای گنجی نوشتەاند «حکومتهای ایران، قبل و بعد از انقلاب، ستمهای زیادی در حق اقلیتهای قومی روا داشتهاند. به همین دلیل در مناطق مرزی با مسائل و مشکلات عدیدهای روبرو هستند. هیچ کس نمیتواند منکر وجود نیروهای تجزیهطلب شود. ممکن است تعداد این گونه افراد زیاد نباشد، اما برخی گروهها به صراحت از کشور کردستان، مرکب از کردستان ایران، عراق، سوریه و ترکیه سخن گفتهاند».
باید کلمە بە کلمە این بند را مورد نقد و پرسش قرار داد. معنی ”اقلیت قومی” چیست؟ آیا منظور ایشان اقلیتی از یک قوم است؟ کە فکر نکنم چنین چیزی مد نظرشان بودە باشد، بنابر این بدان نمیپردازم. بە احتمال زیاد این کلمە ‘غلط ترکیبی’ را بدین منظور’ قومی در داخل ملت ایران کە از نظر تعداد نفوس در اقلیت میباشد’ بکار بردە است. بعضی مواقع افراد شوینیست بە عمد کلمەسازی میکنند کە گروه، جمع، قوم یا ملتی را کوچک و خوار بشمارند کە مطمئنم آقای گنجی از این اتهام بریست و امیدوارم بە اشتباه این کلمە را بکار بردە باشند. تنها لازم میدانم این نکتە را اضافە کنم کە اگر کرد قومی در داخل ملت ایران، لابد منظور ‘پارس’ است، پس تکلیف بقیە کردهای عراق، ترکیە و سوریە چیست؟ قوم کدام ملتند؟ ملت عرب یا ترک؟ یا آنها هم جزو ملت ایرانند؟ آنگاه بنابر این استدلال غلط ”اقلیت قومی” ما باید آذریهای ایران را هم جزو قومی از ملت ایران بحساب آوریم؟ قومی کە اگر هزار متر آن طرفتر بروی بە یک ملت دیگر تبدیل میشود کە لابد هیچ نسبتی با این قوم ندارد؟
بە بند ششم برگردیم، ”خطر تجزیە”. شکی نیست کە آقای گنجی محقق و پژوهشگر قهاری هستند. حزب و گروە و دستەهای سیاسی را هم بخوبی میشناسند و اگرهم شناختی هم از حزبی نداشتە باشند رە یک سالە دیگران را برای کشف واقعیتها یک شبە میروند اما من متعجبم کە ایشان بخشی از اطلاعیە یک حزب را تفسیر کردە و حکم بر «تجزیەطلبی» آن حزب میدهند بدون آنکە بە برنامە و اساسنامە آن حزب مراجعە کنند.
در برنامە و اساسنامە حزب دمکرات کردستان، فصل اول، اهداف کلی چنین تبیین و تعیین شدەاند.
مادە نخست آرمانها و پرنسیپهای اساسی
١- آرمان حزب دمکرات کردستان تحقق حق تعیین سرﻧﻮﺷت ملت کرد در ﺷرق کردستان (کردستان ایران) میباﺷد.
٢- ﺷﻌار استراتژیک حزب دمکرات کردستان تاسیس ﺟمهوری کردستان درﭼارﭼﻮب یک ایران دمکراتیک ﻓﺪرال میباﺷﺪ.
٣- حزب دمکرات کردستان اتحاد داوﻃلباﻧﻪ و ﻋادلانە میان ملیتهای ایران را مبنای تاسیس یک ایران دمکراتیک فدرال میداند.
مطمئنم آقای اکبر گنجی هم جایگاه قانونی و رسمی وهم اهمیت برنامە و اساسنامە یک حزب را میدانند و هم آگاهند کە یک اطلاعیە از طرف دفترسیاسی حزبی به نمایندگی کمیتە مرکزی صادر میشود. نە کمیتە مرکزی حزب و نە دفتر سیاسی حق تخطی از تصمیمات کنگرە را ندارند. برنامە و اساسنامە مصوب کنگرە، بە مثابە نقشە راه حزب و دفتر سیاسی تلقی میگردد. حال ایشان چگونە و بر مبنای چە اطلاعاتی این حزب قدیمی را تجزیە طلب معرفی کردەاند در صورتی کە کنگرە آن حزب بر اتحاد و زیستن در چارچوب ایران تاکید کردە است، برای من قابل فهم نیست.
امیدوارم کینە و نفرت از جنگ باعث قصور ایشان شدە باشد و در این صورت بدون فوت وقت باید از این حزب بصورت رسمی معذرت خواهی کنند. برداشت ایشان از اطلاعیە حزب و خواست لیبیائی کردن ایران ‘بە زعم آقای گنجی’، اتهامیست کە دفتر سیاسی آن حزب باید بدان پاسخ گوید.
- ”تجزیە طلبی”، از آقای گنجی کە خود را فعال حقوق بشر مینامد باید پرسید لابد تجزیەطلبی امرکریهیست در قامت ‘صدها هزار کشتە’، کە ایشان آن را بعنوان پیامد منفی جنگ در بند ششم برمیشمارند. مطمئنن آقای گنجی به عنوان ‘فعال حقوق بشر’ تنها از تلفات انسانی چنین واقعەای واهمە ندارند درغیر اینصورت ایشان لازم بود کە بعنوان یک ‘روشنگر عرصە عمومی’ و فعال حقوق بشر در تئوریزە کردن ‘حقوق حقە انسانی’ کە جزو لاینفک اعلامیە جهانی حقوق بشراست، بکوشند. تا در آیندە محتمل، از تلفات انسانی و جنگ داخلی جلوگیری نمایند.
متن اعلامیە جهانی حقوق بشر لازم است کە برای کلیە فعالین حقوق بشر منجملە آقای گنجی ملاک داوری و تشخیص حقوق انسانی آحاد جامعە بدور از هرگونە تعصبی باشد. تجزیەطلبی یا جرمی محرز و عملی غیرانسانی (مانند جنگ) قلمداد میگردد کە همە فعالین حقوق بشربرای پاسداری از آزادگی و کرامت انسانی لازم است در نکوهش آن بکوشند. یا حق مسلم گروههای انسانیست کە مردمان یک قلمرو جغرافیای با رعایت اصول دمکراتیک و حقوق دیگران، حق برخورداری از آن را دارند. نمیتوان با بهانەهای واهی یا حتی واقعی، گروه یا ملتی را برخلاف میلشان بە زندگی در چارچوبی تحمیلی نگە داشت کە دهەهاست تبعیض بر آنها روا داشتە میشود و کوچکترین دخالتی در ادارە سرنوشت خویش ندارند. برنامەریزی برای عدم تحقق حق گروههای انسانی فاجعەای است بە کراهت جنگ. از روشنگران عرصە اجتماعی انتظار میرود بجای این سخنان، با مطالعە دقیق کاستیها و خواستهای ملیتها با شهامت و نگاه بە آیندە، شکلی از حکومت را تئوریزە کنند کە کفە منافع ملیتها در همزیستی و با هم بودن سنگینتر شود، اگر خواهان زیستن همە ملیتهای ایرانی در چارچوب کشوری بنام ایران هستند.
- منافع و فساد ناشی از بازسازی – دراین زمینە ادعای آقای گنجی کاملن واقعی است و مطمئنن فساد اداری و اختلاس قابل تایید هیچ انسان عدالتخواهی نیست. ولی آیا این پولها در صورت وجود معمر قذافی یا صدام حسین در قدرت، برای توسعە کشورهایشان خرج میشد؟ یا برای وسایل سرکوب و مجالس بزم و عیش و نوش فرزندان و متصدیان امورکشور؟ آیا ج.ا ایران حالا برای رفاه مردم ایران این پولها را خرج میکند، یا متصدیان ولایت مدار بە جیب میزنند و خرج تحکیم پایەهای ضد انسانی حکومت و آموزش خرافات و عملیات فاجعەبار تروریستی در جهانش میکنند؟
- ”خیانت” نوشتە آقای گنجی چنین است «مطابق قانون اساسی و قوانین عرفی همهی جوامع- اعم از دموکراتیک یا غیر دموکراتیک- دعوت دولتی خارجی به تهاجم نظامی به کشور، یا همکاری با متجاوزان، ”خیانت” به شمار میرود».
قانون اساسی در کشورهای دمکرات یک قرارداد اجتماعی است، کە افراد آن اجتماع در یک دورە مشخص زمانی طبق قرارداد شهروندی متعهد بە رعایت آن هستند و این دلیل آرمانی بودن آن نیست. در قوانین بسیاری از کشورها منجملە ایالات متحدە امریکا حکم اعدام وجود دارد. آقای گنجی در کراهت و زشتی اعدام مطلبها نوشتەاند و نیک میدانند کە اعدام را نمیتوان بە استناد بە قوانین امریکا تایید نمود. و بە نیکی میدانند کە بلایی بنام ولایت فقیە بوسیلە همین قانون اساسی موجود ایران قانونی و تئوریزە گشتە است. تمسک ایشان بە قانون اساسی کشورهای دیگر برای متهم کردن مخالفان عقیدتی و سیاسی خود تکرار همان عمل زشتی است کە تعدادی از مخالفان او بدان دست میزنند. هم اکنون هم حکومت ایران ایشان را در وقیحانە ‘خیانت کار’ میداند.
قانون اساسی کشوری برای کسی کە شهروند آن اجتماع نیست نە حقی ایجاد میکند و نە حقی از او ضایع، نە برای درستی عملی بدان استناد میکنند و نە برای اشتباه بودن عملی. اعلامیە جهانی حقوق بشر یا قوانین دیوان بینالمللی کیفری میتواند مبنای خوبی برای استناد بە اتهام باشد. اما آقای گنجی مطمئنن در این منشور و قوانین چیزی نیافتە تا بر علیە مخالفانش بکار برد اگر وجود داشت، شکی نیست کە بدان استناد میکرد.
حال از آقای گنجی باید پرسید همکاری مخالفان نازیسم در آلمان، با کشورهای استعماری چون بریتانیا و امریکا، و کشور نهچندان خوشنام اتحاد جماهیر شوروی و گزارش دقیق نقاط نظامی و محرمانە امری منفی بودە یا مثبت؟ خیانت بودە یا خدمت؟
چە بخواهیم یا نە، درست یا غلط، حاکمیت ملی هر کشوری بوسیلە دولت مستقر آن کشور اعمال میشود و طبق تعریف آقای گنجی هر کسی کە اطلاعات نظامی کشور را بە دشمنان تحویل دهد یا در حملە با آنها همکاری نماید، ‘خیانت کار’ است. پس کسی کە مجری اعمال حاکمیت ملی ‘دولت’ را هم تضعیف کند، بە کشور خیانت کردە است. حال سوال اینجاست کە چە اپوزیسیونی بە اندازە شما بە عامل مجری حاکمیت ملی یعنی دولت مستقر ضربە زدە است؟ کدام افشاگری بە اندازە افشای دستهای پشت پردە قتلهای زنجیرەای، کە شاهکار و مایە افتخار هر روشنگری است، حاکمیت ج.ا.ایران را بە چالش کشیدە است؟
طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی هم هر کسی بیگناه شناختە میشود مگر اینکە در دادگاهی مجرم شناختە شود. اما آقای گنجی متهم نمیکنند بلکە حکم قطعی مجرمیت ”خیانت” صادر میکنند. ایشان چنین مینویسند: «امثال چلبی و کنعان مکیه که دولت آمریکا را به تهاجم نظامی به عراق تشویق کردند، مرتکب ‘خیانت’ شدند».
هر بزرگی ممکن است دچار خطا شود و هیچ نقدی سد راه بزرگانی چون گنجی نیست. من از نوشتەهای آقای گنجی سخنها آموختەام و خواهم آموخت.
جنگ پدیدە زشتی است
باید بە دو گروه نە گفت، هم بە آنهائی کە در صورت حملە خارجی میخواهند در زیر رکاب ج.ا.ایران از وطن دفاع کنند، همە بە آنهائی کە میخواهند با پشتیبانی خارجی بە ایران حملە کردە و وطن را ویران و دوبارە آن را بسازند. جایگاە یک فعال حقوق بشر نە در این طرف خاکریز است و نە انطرف خاکریز.یک فعال حقوق بشر عرصە فعالیتش نباید در قامت هیچ مرزی محدود شود. اگر محقانە نگران مردمان ایرانیم، باید بە همان اندازە هم نگران مردم اسرائیل یا کشورهای دیگری کە در جنگ احتمالی متضرر خواهند شد، باشیم. در واقع مدافعین حقوق بشر و دمکراسی خواه باید نگران بروز جنگ باشند. مهم نیست کە این جنگ را دست راستیهای اسرائیل تحمیل میکنند یا منافع برادران قاچاقچی ایجاب میکند. جنگ جنگ است و در جنگ حقوق انسانی قربانی و عزت و کرامت انسانی لگدمال میگردد. صلح و دمکراسی و حقوق بشر یک پدیدە جهانیند و برای دست یافتن بە انها یک مبارزە و کارزار مدنی جهانی لازمست، نە توسل بە خشونت و همراهی با حملە بە کشوری بدون دلیل موجە. جنگ و اقدام بە خشونت غیر ضروری علیرغم آنکه راه حل هیچ مشکلی نیست و هیچ دستاورد برای جامعە ایران بە همراه ندارد، موجب بروز چالشها و آشوبها در اقصا نقاط کشور و کشورهای پیرامونی میگردد و زندگی انسانها را با خطر و تهدید مواجه میسازد و موجب آوارگیها، دربدریها، بیماریها، فقر و گرسنگی خواهد شد.
معروف عثمانی
٠٦-١٢-٢٠١١ -
چە ضرورتی است کە با این سرعت بە سخنان خانم کلینتون واکنش نشان داد
Posted on februari 23rd, 2012 No commentsنباید چنین قاطعانە یاری جهانی را رد کرد
معروف عثمانی
iran-emrooz.net | Sat, 29.10.2011, 17:48بعد از مصاحبە خانم کلینتون و اظهار این مطلب کە «درصورت بروز اعتراضات مردمی در ایران» معترضان بهتر است از جامعە جهانی کمک بخواهند» تعدادی از فعالین سیاسی و جنبش سبز بسیار زود و بە صورت قاطع آن را رد نمودند. و اقای اکبر گنجی در دو مطلب جداگانە آن را رد کردند و آقای داریوش امیرارجمند گفتند «ما هرگز به امریکا اجازه نخواهیم داد تا در امور داخلی ایران دخالت کند.»بهنظر من چنین زود تصمیم گیری و اعلام مخالفت نە لازم بود و نە شایستە، رد سریع و صریح این موضوع بدون درنظر گرفتن افکار و آرای گروههای همسو میتواند تکروی وعدم توجە بە افکار دیگران قلمداد شود و نفع چنین رویکردی قوت قلب برای نیروهای سرکوب است.
منظور من این نیست کە از این گفتە خانم کلینتون استقبال کنند، اما چە ضرورتی دارد کە مخالفین ج.ا ایران از حالا اعلام کنند کە این کار را نخواهند کرد و یا فعالین سیاسی آن را بە عنوان رسوایی و خیانت معرفی کنند، و موقعیتی ایجاد نمایند کە حتا در صورت اجبار هم نتوانند ان را انجام دهند.
من فکر میکنم کە دخالت کوتاه و محدود جامعە جهانی در امور داخلی کشورهای کە حکومتهای دیکتاتور آنها، برای بقاء خویش از هیچ جنایتی دریغ نمیکنند، در صورت درخواست یک اپوزسیون قوی و محبوب و نظارت جامعە جهانی، دیگر آن قباحت گذشتە را ندارد. منظور من این نیست کە امری کاملن مثبت است ولی در زمانی کە حاکمان با خیرە سری و جنایت پیشگی برای تداوم قدرت خویش از هیچ جنایتی دریغ نمیکنند، و در مواردی کە احتمال یک فاجعە انسانی وجود دارد، چارە و گریزی غیر ازتقاضای یاری از جامعە جهانی نیست، اگر در سال ١٩٩١جامعە جهانی بە یاری مردم عراق نمیشتافت و منطقە پرواز ممنوع را ایجاد نمیکرد، ایا قابل تصور است کە چە فاجعەای رخ میداد؟ یا دخالتهای ناتو در جنگهای قومی و مذهبی یوگوسلاوی سابق و بوسنی وهرزە گویین را میتوان به عنوان یک نقطە عطف بشمار آورد یا ان را نکوهش کرد؟
قضیەی لیبی یک هفتە پیش بە پایان رسید و امروز ناتو اعلام نمود کە بە عملیات خود در لیبی پایان میدهد، علی رغم تمام نقایص آن، اگر ناتو دخالت نمیکرد، قابل تصور هست کە معمر قذافی با بنغازی چکار میکرد؟
مردم ایران حق دارند کە قدرت را خود بدست گیرند و هرگونە کە خود میخواهند مملکت را ادارە کنند، ولی تا حالا این بە لطف دلارهای نفتی و برخورداری حاکمیت از آخرین فناوریهای سرکوب نه تنها میسر نشدە است بلکە هزینەهای بسیاری برمردم تحمیل کردە است، هزینەهای کە تداوم آن میتواند کشور را دهەها بە عقب برگرداند.
سیاست سرکوب و خفقانی کە امروز رژیم ایجاد کردە نفس را از هر منتقد منصفی گرفتە است، چە برسد بە مخالفین. دیگر نه تنها عمل کسی باعث بازداشت و شکنجە او میگردد بلکە افکار انسانی هم خود بە جرمی نابخشودنی تبدیل گشتە است. بە هر کسی کە کوچکترین ظن و گمانی داشتە باشند، بازداشت و با بازجوئیهای مداوم و شکنجەهای مدرن جرات اعتراض را از او سلب و درس عبرتی برای دیگرانش میکنند و چنان فضائی ایجاد نمودەاند کە تنهاراه باقی ماندە آزاداندیشان ترک وطن است و بس.
اکنون اعتراضات در ایران فروکش نمودە است و نە کسی از جامعە جهانی میخواهد و نە در صورت درخواست انها عملی را انجام میدهند اما معترضین بدنبال روزنەای هستند کە نشانە و امیدی برای پیروزی در آن بیابند، آنها در اعتراضات بعد از انتخابات ریاست جمهوری عملن دهها بار بە هر حربەای متوسل شدند کە ماشین سرکوب را از کار بیندازند (مسالمتآمیز رفتند و آمدند، بیصدا و خاموش مسافتی را پیمودند، برای امام حسین سینە زدند) اما جواب همە انها کشتن، زندان، کتک و چاقو بود و بعدن چوبە دار.
اکنون معترضین با کدام امید بە پیروزی بە مصاف لشکری چنین مجهز، خوفانگیز و بیرحم و ددمنش بروند، در صورتی کە میدانند فرماندهانی ماهر و کارکشتە نظامی با برخورداری از بهترین فنآوریهای روز در حال نقشە کشی سرکوب و قلعوقمع آنها هستند.
بنظر من سخنان خانم کلینتون از چندین جهت برای معترضین و حاکمیت حائز اهمیت بود.
- امید میرود کە هشداری باشد برای حاکمیت کە موقعیت جهانی و داخلی خود را بسنجد و جهت مقابلە با دشمنان خارجی هم کە باشد دست بە اصلاحات حداقلی بزند و بدینوسیلە همە احتمال خطرات خارجی را کاهش و توان خود را افزایش دهد وهم مردم احساس صاحب خانە بودن را داشتە باشند.
- سخنان خانم کلینتون باعث ترس و اضطراب در بین نیروهای سرکوبگر میشود، آنها سرنوشت کسانی کە باقذافی ماندند را دیدند و برایشان میتواند درس عبرتی باشد تا با ماشین سرکوب از ترس عواقب آن همکاری نکنند.
- امکان پشتیبانی جهانی در بین معترضین ایجاد امید میکند و باعث سماجت در تعقیب خواستەهایشان خواهد شد و بنظر میرسد این سخنان از اینجهت هم ممکن است تاثیر گذار باشد.
بنظر من فعالین سیاسی هیچ لزومی ندارد کە چنین قاطعانە یاری جهانی را در چنین مرحلەای رد کنند آنها میتوانند بە این سخنان خانم کلینتون نپردازند یا تصمیم گیری دراین مورد را منوط بە شرایط حاد نمایند درعین حال کە تاکتیک و برنامەی خود را با اتکا بە توان نیروهای معترض داخلی تنظیم کنند بدون اینکە تقاضای کمک از جامعە جهانی در برنامەها و رهبردهای انها جایگاهی داشتە باشد.
معروف عثمانی، اوپسالا
-
خوش امدید
Posted on februari 23rd, 2012 1 commentبە صفحە دنیای سخــن خوش امدید
شک نکنید کە با نقد نظراتم، مرا یاری یا با نوشتن دیدگاهتان خوشحآلم میکنید. از شما خواهم اموخت. ما محتاج گفتگوئیم، راه دیگری وجود ندارد