دنیـــای سخــــن
حقوق بشر-
”نظام اسیر دست فتنە گران شکست خوردە”
Posted on december 29th, 2013 No commentsباردیگر نام و خاطرە ” اعتراضات انتخاباتی سال ٨٨ با رنگ سبزش” بە وسط رینگ سیاست داخلی ایران پاس دادە شد. البتە این یادمان اینبار نە بە وسیلە رهبران یا هواداران جنبش سبز بلکە بە وسیلە مقامات ردەبالای نظام جمهوری اسلامی منتسب بە رهبر جمهوری اسلامی بە عرصە سیاست برگشت.
بدون شک سخن گفتن از ”اعتراضات سال ٨٨” با این وسعت از جانب منتسبان خامنەای تصادفی نیست. مقامات ریز و درشت جمهوری اسلامی از جملە شخص رهبر جمهوری اسلامی بارها ادعا نمودەاند کە ”فتنە ٨٨” بە وسیلە دشمنان طراحی شدە بود و با ادعای ”صلابت نظام در مقابلە با این فتنەها” سالها پیش مدعی شکست جنبش سبز شدند.
مثلا آقای خامنەای در تاریخ ۱۳۸۹/۰۸/۰۴در دیدار با دانشجویان استان قم : ”شواهد و قرائن فراوان اثبات می کند که حوادثی که گاه در کشور رخ می دهد از جمله حوادث سال 78 و فتنه 88، از نتایج برنامه ریزیهای میان مدت و بلندمدت دشمن است….ایشان، قضایای سال ٨٨ را تجدید حیاتی برای برنامه های دشمن دانستند و افزودند: البته آنها سعی کردند که در فتنه سال 88 با ملاحظه همه جوانب، اقدام کنند اما به فضل خدا شکست خوردند.”چند روز پیش وبسایت رهبر جمهوری اسلامی پوستری را بە نام ”نابخشودنی، پروندە فتنە ٨٨” منتشر نمود و پریروز آقای سعیدی نمایندە ولی فقیە در سپاە ”نماد سبز معترضان انتخاباتی سال ٨٨” را بە شتر عایشە در جنگ جمل تشبیە نمود. البتە آقای امامی کاشانی برای اینکە از قافلە عقب نماند ادعای مکرر چهار سال پیش را تکرار کردند:”سال ۸۸ یک لجاجت و جهالتی در داخل کشور پیش آمد و استکبار جهانی نیز پشت این لجاجت ایستاد”.
آیا این تهدیدها، تحقیرها و توهینها بە زعم مقامات نظام بر”تابوب فتنە ٨٨” تنها بە خاطر نزدیک شدن بە ٩ دیماە، روزی کە حکومت آن را آتش نشان ”فتنە” مینامد، است ؟ یا چشمان ضعیف ولایتمداران ”نیرو و پتانسیلی” نهان در درون ”تابوت فتنە” میبینند کە ”وحشت و خوف” خود را از آن نمیتوانند نهان کنند؟
از جانب برخی از مراجع تقلید و شخصیتهای تاثیرگذار در جمهوری اسلامی فشار قابل توجهی روی آقای خامنەای است تا تکلیف رهبران نمادین جنبش سبز را مشخص کند. آقایان هاشمی رفسنجانی، و محمد خاتمی بارها بە صورت شفاف و روشن حصر رهبران جنبش سبز را نکوهش نمودەاند و امروز علی مطهری نمایندە مجلس خواهان محاکمە و دادگاهی مهدی کروبی، میرحسین کروبی و محمود احمدینژاد بە خاطر وقایع سال ٨٨ گشت.
بدون شک دولت پیگیر آزادی آقایان موسوی، کروبی و خانم رهنورد طبق وعدەهای انتخاباتی حسن روحانی هستند. آقای روحانی بە خوبی درک میکند اگر این مهم را بە انجام نرساند باید بە روشنی توضیح دهد کە موانع چە چیزهای بودە است و چرا پیش از انتخابات چنین وعدەای را دادە ولی اکنون این وعدە محقق نشدە است.
بە اعتقاد من از زمانی کە آقای حسن روحانی بە ریاست جمهوری انتخاب شدە است تلاش رهبر جمهوری اسلامی با فرماندهان قدرتمند سپاە پاسداران این بودە کە با فشار بر رهبران جنبش سبز آنها را وادار نمایند کە اگر عذر خواهی نمیکنند حداقل ”ادعای تقلب در انتخابات سال ٨٨” را پس بگیرند. بدون شک آقایان کروبی، موسوی و خانم رهنورد با این امر با قاطعیت مخالفت کردەاند وگرنە مدتها بود کە رفع حصر انجام گرفتە بود.
برای گمانە زنی در مورد آنچە اکنون در جریان است سخنان حسامالدین آشنا مشاور روحانی کلید حل معما است.
حسامالدین آشنا:” آزادی رهبران معترضان انتخابات ۸۸ از حصر خانگی به تصمیم خود آنها برای «مصالحه» و «قبول مسئولیت» بستگی دارد”.
وی در ادامە منظور خویش را با مثال رفع حصر از آیتالله منتظری تکمیل میکند کە از جانب احمد منتظری بە صورت کامل تکذیب گشت. ایشان میگوید ”آیت اللە منتظری هم زمانی از حصر خانگی خارج شد که خود «قبول مسئولیت» کرد و در غیر اینصورت همچنان در خانه خود محبوس میماند”.بە احتمال بسیار زیاد اکنون مشاوران رهبری در مذاکرە با دولت بە این امر رضایت دادەاند کە در صورت ”تضمین سکوت” با آزادی رهبران نمادین جنبش سبز موافقت میشود، امری کە بە احتمال زیاد از جانب این رهبران رد شدە و یکی از دلایل اصلی عصبانیت دفتر خامنەای همین امر است. اگر ”سکوت” از جانب محصورین پذیرفتە شدە بود، توپخانە نظام با این شدت آتش تهیە نمیریخت.
فارغ از دلایل رئیس جمهور در موافقت با رفع حصر ”در صورت تضمین سکوت” اگر صورت گرفتە باشد، بە نظر میرسد دولت روحانی این امر را گزینە ایدەال برای خود میپندارد.
بدون شک در صورت آزادی رهبران جنبش سبز و عدم سکوت آنها، حمایت بخش مهمی از پشتیبانان کنونی دولت بە حمایت این رهبران از دولت بستگی خواهد داشت و دولت ناچار خواهد بود در انجام بسیاری از کارها بە نقطە نظرات آنها توجە کند.
در واقع، در صورت رفع حصر از موسوی، کروبی و رهنورد دولت با مراکز تاثیرگذار متعدد و مخالف هم دیگر در امور سیاسی روبرو خواهد شد و بعید است کە دولت این امر را بە سود خود تحلیل نماید.سوال اساسی اکنون این نکتە است؛ آیا آزادی رهبران جنبش سبز بە تقویت مواضع روحانی در مقابلە با تندروهای مخالف دولت وی منجر خواهد شد، یا قدرت مانور دولت ”تدبیر و امید” را کاهش خواهد داد؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این هم استاتوسی است کە امروز ٣٠ دسامبر در فیسبوک نوشتم و برای صرفە جویی همینجا میگذارم تا بایک کلیک دو مطلب را بخوانید.
لازمە سیستم دیکتاتوری عدم شفافیت است. وقتی کە سیستم حکومتی ناشفاف شد عدم صداقت، دروغگویی و فساد پشت سرهم وارد سیستم خواهند شد. در واقع سیستم ناشفاف فضای مساعدی جهت رشد و ترقی انسانهای فاسد ایجاد، در عین حال محیط رشد و بالندگی را برای انسانهای نخبە، صادق و درستکار سخت و دشوار میکند.
نخست بە مسئولین جمهوری اسلامی خصوصا آنهای کە از جانب رهبر جمهوری اسلامی منصوب میگردند، بنگرید!
کدام یک از آنها دروغ نمیگویند؟
خود رهبر جمهوری اسلامی چی؟مدت زمان زیادی نیست کە دولت دکتر حسن روحانی زمام قوە مجریە را در دست گرفتە است. دولت وعدە دادە است کە دولت ”راستــــــــگویان” باشد. گرچە تا کنون در چند مورد سخنان دولتیان بە کلی تکذیب گشتە است (برای نمونە سخنان حسامالدین آشنا مشاور رئیس جمهور در مورد ”شرایط رفع حصر آیتاللە منتظری”) اما فرض بگیریم کە تاکنون اعضای کابینە روحانی در هیچ موردی سخنان خلاف واقع برزبان نراندەاند، ولی بدون شک از گفتن واقعیات هم پرهیز کردەاند.
برای مثال تاکنون دولتیان در مورد نقض حقوق شهروندی، اعدامهای ضد انسانی و ”حبس و حصر شدگان” کلمەای برزبان نراندەاند کە بتوان برای آن ارزشی در راستای شفافیت سازی قائل گشت.آیا دولت موافق اعدامهاست؟ نظر دولت در مورد نقض سیستماتیک حقوق شهروندی چیست؟ رایزنیها برای آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر از رهبران نمادین جنبش سبز بە کجا رسیدە است؟ و دەها سوال مهم دیگر در سطح اجتماع و میان فعالین سیاسی و مدنی مطرح است اما هیچ کس نمیداند نظر دولت در مورد این موارد چیست!
آقای محمدباقر نوبخت، سخنگوي دولت در یکی از مصاحبەهایش در مورد آزادی زندانیان سیاسی چنین گفتند: ”رفع حصر از چهرههاي اصلاحطلب و آزادي زندانيان سياسي در دستور كار دولت است اما ترجيح اين است كه اين امور در بيخبري و در عمل دنبال شود”.
براستی نفع دولت ”در بیخبر گذاشتن مردم” و نفع مردم از ”عمل دولت” چیست؟
آیا دولت گروەهای چریکی را سازمان دادە است تا بە زندانها حملەور گردند و زندانیان را آزاد کنند؟ وگرنە چرا ”بیخبری؟”اگر دروغ را سخنان خلاف واقع تعریف کنیم و اگر ”نگفتن واقعیت” دروغگویی محسوب نگردد، مطمئنا ”نگفتن واقعیت” را نمیتوان ”راست گویی و صدق گفتار” قلمداد نمود.
دولتروحانی برای رضایت اربابان قدرت و عدم درگیری با گروەهای فشار ”سیاست سکوت و عدم شفافیت” را انتخاب نمودە است.
بە نظر میرسد کە ”سیاست سکوت و عدم شفافیت دولت روحانی” در حالی کە تندروها و گروەهای فشار در عرصەهای سیاسی و اجتماعی یکە تازی میکنند، بە دولتی نالایقتر از دولت احمدینژاد ختم خواهد شد. -
اصلاحگران صلحطلب و سازگار با دموکراسی
Posted on december 25th, 2013 No commentsامروز ٢٥ دسامبر سالروز تولد پیامآور صلح «عیسی مسیح» است. پیروان اندیشه مسیح در گذشته بنام پیامآورصلح دههها جنگیدند و حتی از قتل و عام همکیشان خود ابایی نداشتند، موضوعی است غیرقابل انکار برای مسیحیان امروز. اما اکنون بسیاری از شاخههای مسیحیت مبلغ صلح، سازگار با دموکراسی و مبادی خدمات اجتماعی هستند. این نقش مثبت در بسیاری از عرصههای اجتماعی جوامع مسیحی قابل روئیت هست.
اگر روزی متولیان صاحب قدرت بنام مسیحیت، دادگاههای تفتیش عقاید برپا داشته و سلاخی انسانها برای آنها به راحتی آب خوردن بود، موضوعی است که در جوامع مسیحی اگر به فراموشی هم سپرده نشده باشد بیشک متعلق به برههای از تاریخ است که قضاوت و نقد تاریخی از آن دوره زمانی را میطلبد.
آیا رفتار آن روز مسیحیان با اساس و آموزههای مسیح همخوانی داشت یا عملکرد امروز آنها جزو هنجارهای اندیشه مسیح است؟ قطعا پاسخ به این پرسشها از نتیجه تغییر «رفتارها و عملکردهای باورمندان مسیحی» برای جوامع بشری مهمتر و سودمندتر نیست. بدون شک آموزههایی که امروز از “مسیحیت” یا به نام “مسیح” ارائه میگردد برای بشریت سودمندتر و پذیرفتنیتر از کارنامه زیانبار متولیان قرنهای گذشته این اندیشه است.
انتظار اصلاح و رفرم از مسلمانان
گذار به دموکراسی بدون مشارکت مسلمانان در پروسه دموکراسیخواهی در جوامعی همانند ایران ممکن نیست. اما متاسفانه دموکراسی نه تنها دغدغه مسلمانان سنتی نیست بلکه ممکن است حتس بسیاری از آنها در مقابل تحولات دموکراتیک بیاستند. اگر تغییر و «سازگارشدن» را از مسلمانان خصوصا ایرانیان انتظار داشته باشیم، باید به حمایت هر تجدیدنظرطلبی همت بست که تلاش دارد رفرمهای اساسی در دین ایجاد نماید. نباید تغییر و اصلاح رفتار و کردار مسلمانان را غیرممکن، فریب و نیرنگ یا غیر مشروع قلمداد نمود.
ما با تفکر و اندیشهای که محمد پیامبر مسلمانان پایهگذاری نمود، روبرو نیستیم بلکه با رفتار و کردار گروههای مسلمان متفاوت و حتی مخالف همدیگر سروکار داریم که در گذشته تغییر و تحول پیدا کردهاند و هر کدام از آنها قرائتهای خود را از اسلام ارایه میکنند. پس از این به بعد هم تحول اساسی در دیدگاه گروههای اسلامی دور از انتظار نیست. از میان گروهای مختلف مسلمان، تجدید نظرطلبانی ظهور خواهند نمود که راه مسیحیهای رفرمیست را خواهند پیمود. آنچه باید برای دموکراسی خواهان حائز اهمیت باشد تولد گروه یا گروههای مسلمانی است که خود را با آموزههای جوامع مدرن سازگار میکنند، گفتگو، تعامل و صلح را به عنوان ارزشهای بشری میپذیرند، به قواعد دمکراسی تن میدهند و آموزههای خود را با حقوق بشر سازگار مینمایند. چندان مهم نیست که کدام گروه منادی این تحول خواهد بود.
برای من غیر مذهبی، چه آموزههای در متون مذهبی مسلمانان وجود دارد و حکم و قضاوت این دین در مورد انسان و جوامع انسانی چیست؟ قطعا نباید به اهمیت برداشت گروههای مختلف مسلمانان از این اندیشه و رفتار و تعامل آنها با دگراندیشان باشد. در واقع رفتار و کردار مسلمانان برای ما اهمیت دارد نه مطالبی که در متون و سنتهای دینی آنها وجود دارد.
به عبارت دیگر، دموکراسیخواهان باید حامی و مشوق “اصلاحگرانی” از مسلمانان باشند که همانند باغبانی قیچی به دست گرفته و به هرس هرآن چیزی میپرازند که غیر انسانی، ناعادلانه و ناسازگار با جوامع امروزی است، حال این هرس از شاخه باشد یا از بن.
اوپسالا . معروف عثمانی
2013-12- 25 -
گناە نسرین ستودە و جعفر پناهی چیست؟
Posted on december 23rd, 2013 No commentsمحمود علوی وزیر اطلاعات ایران در رابطه با دیدار هیئت اروپایی با جعفر پناهی و نسرین ستوده ‘به مجلس احضار شد تا بە سوالات نمایندەگان ”ملت!!!” در این ارتباط پاسخ گوید.
انسان با شنیدن یا خواندن این مطالب از درد بر خود میپیچد و حسرت میخورد کە چە کسانی بە نمایندگی مردم سرنوشت این ملت را در دست گرفتە و وضع کنندە و ناظر بر اجرای قانون هستند!!!نخست از این نمایندەگان کە چهرە برخی از آنها در قضیە دریافت پول بە صورت غیر قانونی از سازمان تامین اجتماعی بە خوبی بە تصویر کشیدە شد، باید پرسید: جرم خانم نسرین ستودە و آقای جعفر پناهی چیست کە حق ندارند بە یک ملاقات معمولی با نمایندەگان اتحادیە اروپا بروند؟
دوما، کراهت این عمل آنجا است کە نمایندەگان بە عنوان وضع کنندەگان قانون بە امری معترضند کە در هیچ کدام از مواد قانونی نە تنها جرم شناختە نشدە است بلکە جلوگیری از چنین ملاقاتهای تخطی از قانون و جرم آشکار است. بر این اساس نمایندەگان مجلس میبایست زمانی بە وزیر اطلاعات معترض میشدند اگر ادارە اطلاعات از ملاقات ستودە و پناهی با هیئت اروپایی جلوگیری مینمود.درواقع، تعدادی از نمایندەگان مجلس شورای اسلامی بە جای دفاع از قانون، حرمت انسانها و حقوق مردم ، خود بە قانون شکنهای تبدیل گشتەاند کە در بسیاری از جهات اعمال آنها داغ ننگی هستند بر قانون و شرافت انسانی. تا زمانی کە این نمایندەگان مردم وضع کنندە و ناظر بر اجرای قانون باشند، همچنان فساد اقتصادی بیداد خواهد کرد و قانون گریزی افزایش خواهد یافت.
تنها جرم خانم نسرین ستودە، بە عنوان وکیلی شرافتمند، جسور، مسئول و دل سوز دفاع از دگراندیشانی است کە تسلیم دیکتاتوری نگشتەاند. گرچە ستودە امروز از جانب این نمایندەگان متهم محسوب میگردد اما کارنامە وی مایە مباهات تمام کسانی است کە بە عدالت و دمکراسی عشق میورزند. جعفر پناهی همچون کارگردانی ماهر، هنر دفاع از حقوق مشروع ملت را بە خوبی آموختە و در کنار مردم معترض بە دیکتاتوری ایستادە است چە این نمایندەگان بخواهند یا نخواهند.
-
خر و دستفروش
Posted on december 23rd, 2013 No comments.ترجمە شعر ” خر و دستفروش ”، نوشتە عبداللە پشێو . شاعر نامی کورد
دست فروشی سوار بر خر
راە دوری را گذاشت پشت سر
نفسی تازە نکرد خر زیر بار
تا رسیدند بە یک چمن زارخر کە چمن زار را دید
گیاهان بی خار را دید
نە بار، نە صاحبی نشستە برپشت
مهمان طبیعت است در این دشت
با عرعر، جفتک و دویدن
گهی یورتمە گهی چریدن
همە دنیا را غرق شادی و بهار کرد
از قید صاحب و بار، خود را رها کردشنید هیاهوی راهزنان سنگ دل
از دور صاحب خر چابک و زبل
فهمید گر نجنبد کارش لنگە
غارتش بی چون و چرا، جنگەرو بە خر، با مهر و محبت بسیار
گفت رفیق عزیز، دانای هوشیار
دانی کە این صدای راهزنان است
هیاهوی دزدان و جانیان است
زود بیا پیش من تا بارت کنم
ازدست جانیان رهایت کنمخر لبی بر گیاهان لذیذ کشید
تبسمی کرد و قاەقاە خندید
گفت رو بە مرد دست فروش
صاحب عزیز یار سخت کوشگر توانی بر پشت خود بار زن بار مرا
خود را نجات دە، رها کن افسار مرااگر قرارە، من تنها خر باشم
افسار بر دهن، فقط باربر باشم
درد همان درد است، بیهیچ فرقی
خر تو یا بارکش راهزن باشمبرای ترجمە این شعر، تنها کوشش من این بود کە پیام شعر را در حد توان خود بە صورتی خوش ترکیب و خوش تلفظ ترجمە کنم و مطمئنا این ترجمە از هیچکدام از قواعد شعری پیروی نمیکند.
-
شکست سیاستهای تعلیم و تربیت نظام جمهوری اسلامی
Posted on december 11th, 2013 No commentsفارغ از اینکە جمهوری اسلامی در زمینەهای سیاسی، اقتصادی و انسانی ادعاهای گزاف و پرطمتراق دارد (١) رسالت و هدف اصلی خود را ” ارتقای فضایل اخلاقی و بالابردن شان و منزلت انسانی” تعریف میکند و ادعا میکند کە : ”کرامت انسان تنها در حکومت دینی و در تفکر اسلامی قابل تحقق است”
وجود گستردە فحشا، فراوانی اعتیاد بە مواد مخدر، فسادهای افسار گسیختە میلیاردی ورشوە و اختلاس کلان درایران بە خوبی عدم توفیق نظام اسلامی را دربهسازی فرهنگی و تربیتی کە سران جمهوری اسلامی مدعی سقوط آن در نظام پادشاهی بودند، نشان میدهد
هجوم ایرنیها بە صفحە بازی کن نامی و محبوب آرژانتینی لیونل مسی وهنرپیشە، مدل و مجری برنامە قرعە کشی جام جهانی خانم فرناندا لیما و فحاشیهای غیر اخلاقی نسبت بە آنها هم، یا نمونە دیگری ازعدم تحقق ادعای نظام اسلامی است یا از نظر مقامات ایران، توهین و فحش بە افراد غیر مسلمان همانند مسی و خانم لیما بد اخلاقی نیست و تکرار آن در موقعیتهای مشابە امری پسندیدە استبا این حال، نقش و مسئولیت حکومت در انحطاط یا ارتقاء فرهنگی جوامع استبدای و تک صدای غیر قابل انکار است. کنترل حکومت بر آموزش و پرورش، رسانەهای جمعی، و نظارت بر هر محفل فرهنگی، ادبی، علمی و جلو گیری از فعالیت نهادهای مدنی بە بهانە تعلیم و تربیت سالم ادعای نیست کە حکومت آن را رد نماید
نظام حاکم بە بهانە جلو گیری از نشر اندیشەهای انحرافی، بسیاری از هنرمندان، ادیبان و روشنفکران ایرانی را عملا از صحنە فرهنگی، سیاسی و اجتماعی محروم نمودە است با استدلال مبارزە با تهاجم فرهنگی ارتباط روشنفکران این مرزوبوم را با مردم قطع و عملا هرنوشتە و گفتار تاریخی، هنری، اجتماعی و دینی را سانسور میکند و جالب آنکە حتی در سانسور برنامە رییس جمهور هم تردید بە خود راە نمیدهد
استدلال حکومت و مبلغان سانسور این است کە این اندیشەها و اعمال از نظر فرهنگی و تربیتی روی مردمی کە لابد آگاهی ندارند تاثیر سوء میگذارد یا بە قول خودشان جامعە را بە ابتذال میکشد! حکومت خود را متولی فرهنگ، تربیت و محافظ اخلاق مردم معرفی میکند تا همچنانکە ادعا میکنند از انحطاط اخلاقی جامعە جلو گیری کنند
حال باید ازعلمای حکومتی و از حکومت فقها پرسید، آیا آمار فحشا، اعتیاد، فساد و اختلاس حاکی از انحطاط اخلاقی نیست؟ توهین بە دیگران را دون شان انسان، بی ادبی و کم فرهنگی نمیدانید؟
اگرهست و میدانید، مگر خود نظام ادعا نمیکند کە حکومت اسلامی نگهبان و حافظ فرهنگ و اخلاق است وبا اتکا بە تعالیم دینی جامعە را ارشاد و معضلهای فرهنگی و اجتماعی را درمان میکند؟ پس با وجود این دادەها و نتایج سانسور، کنترل ونظارت اجتماعی و فرهنگی نظام نە تنها هیچ توفیقی نداشتە است بلکە در سقوط اخلاقی جامعە تاثیرگذار بودە استعلمای علوم تربیتی و جامعە شناسی تاکید میکنند کە بزرگ سالان هنگامی کە با کودکانشان بە برنامەهای تلویزیونی و ویدیویی نگاە میکنند، سن و روحیات بچەها را مد نظر داشتە باشند، کتاب و نوشتار گروە سنی آنها را در اختیارشان بگذارند و در سخن گفتن حضور آنها را مراعات کنند. حال، سخنان ”منافق باید اعدام گردد”، ”مرگ بر آمریکا” و ”اسرائیل باید نابود شود” در فرهنگ نوشتاری و گفتاری حکومت حداقل تا کنون از بسماللە واجبتر بودە است. یعنی کودک آن را بە عنوان ارزش و هنجارمیپذیرد. آیا اگر کسی برای دیگران آرزوی مرگ کند ، شخصی خود را متعهد بە نابودی مردمان یک کشور بداند و انسانی کە بە خاطر ادعای تقلب هم وطن خود را منافق و لایق اعدام بخواند، از فحش ناموسی بە یکی از استورەهای فوتبال جهان کە مسلمان نیست، ابا خواهد داشت، از خار شمردن دیگران میپرهیزد؟
کمتربرنامە تلویزیونی در جهان وجود دارد کە بە اندازە تهمتهای حسین شریعتمداری با کرامت و نزاکت انسانی در ستیز واز نظر تربیتی برای خردسالان بد آموزی داشتە باشد. اکنون علاوە بر کیهان و صدا و سیما، فضای دانشگاە را هم در اختیارش گذاشتەاند!! ٣٤ سال پخش عمومی سخنان آیتاللە جنتی دلباختە اعدام و گفتەهای علامە مصباح یزدی کە علما را چوپان مردم میخواند و رهنمودهای شخص رهبر جمهوری اسلامی کە در توهین و تنفرپراکنی تبحر دارد، شرافت انسانی را جریحەدار، کرامت و هنجارهای انسانی را میآزارند و آنگاە انتظار میرود کە کسی بە تماشای صحنەهای اعدام نرود و شخصی عمل غیر اخلاقی را در شبکەهای اجتماعی مرتکب نشود؟
نظام و حکومتی کە ”دار زدن انسان را در خیابان” کار فرهنگی و تربیتی بنامد، مرگ براین و آن ، ستیز با دیگران و حذف رقیب و مخالف را قانونی کند، رهبرش علنا بە کشورهای دیگر ناسزا بگوید ، رئیس جمهور سابقش مخالفان خود را ویروس بنامد، علمایش با بی نزاکتی در مورد اندیشەهای دیگر سخن بگویند و مرجع تقلید علنا از رفع فیلترینگ شبکەهای اجتماعی ابراز نگرانی کند، رادیو و تلویزیونش در توهین و ناسزاگوئی حد نگه ندارد، روشنفکرش چپ و راست از فرهنگ برتر و تمدن آریایی بنویسد، کدام هنجار مردمش را از انحطاط فرهنگی و اخلاقی حفظ کند و از سرگردانی برهاند، شما بگوئید کدام هنجار؟
________________________
١- (هرچند آمارها خود حکومت هم خلاف آن را میگویند. برای نمونە بە آمارهای مجلس شورای اسلامی یا سازمان شفافیت بین المللی مراجعە کنید)معروف عثمانی اوپسالا
2013-12-09 -
تدبیر دولت روحانی در بوته آزمایش
Posted on augusti 25th, 2013 No commentsاین نوشتە شامل دوبخش کە در دو مقطع زمانی اما مرتبط بە یک موضوع نوشتە شدەاند، هست.؛
جبهەی سوریە اولین چالش دولت روحانی در سیاست خارجی و اولین تقابل دولت وی با تعدد مراکز تصمیم گیر در سیاست خارجی خصوصاً با نظامیان پر قدرت سپاەپاسداران است.
مسعود جزایری معاون ستاد مشترک نیروهای مسلح ایران در چند روز گذشتە گفتند: ”مداخله نظامی احتمالی در سوریه ”پیامدهای شدیدی” برای ایالات متحده خواهد داشت.” این سخنان در حالی بیان میشوند کە دستگاە دیپلماسی ایران کە سیاستهای آن طبیعتاً باید از طرف دولت اتخاذ و از جانب وزارت امور خارجە اعلام شوند، هنوز رسماً در مورد دخالت امریکا و متحدانش در سوریە اعلام نظر نکردە است.؛
تنها شخص رئیس جمهور بە محکومیت کار بردن سلاح شیمیایی در جنگ داخلی سوریە بدون اشارە بە طرفهای درگیر پرداخت. ولی سخنان سردار جزایری علاوە بر ”هشدار مستقیم بە آمریکا حاکی از این امر است کە حتی اگر ثابت گردد کە کاربرد سلاح شیمایی در جنگ سوریە بە وسیلەی دولت آن کشور صورت گرفتە است، جامعەی جهانی حق دخالت نظامی در سوریە را ندارد و اگر این دخالت صورت گیرد ایران با آن مقابلە خواهد کرد. این سخنان را باید ناشی از این امر دانست کە ایران ”کاربرد سلاح شیمایی” بە وسیلەی حکومت سوریە را امری ضد انسانی قلمداد نمیکند، یا حداقل حکومت بشار بر سوریە برای ایران این قدر اهمیت دارد کە ایران از عمل ضد انسانی کاربرد سلاح شیمیایی رسماً چشم پوشی کند! البتە این تصمیم هنوز از جانب دولت اعلام نگردیدە است و میتوان گفت کە یا ، این سخنان جزایری همانند بسیاری از اظهار نظرهای قبلی سرداران سپاهی امری تبلیغاتی است کە هیچ ارادەای رسمی در پشت آن وجود ندارد یا تصمیم رهبر جمهوری اسلامی و محفل نظامیان بدون هماهنگی با دولت است و باید آن را تصمیم اصلی حکومت ایران در قبال سوریە بدون هماهنگی با دولت قلمداد نمود.؛طنین سخنان حسن روحانی رئیس جمهور ایران هنگام تبلیغات انتخاباتی کە گفت «چرخش سانتريفيوژ خوب است مشروط بە آنکە زندگی مردم هم بچرخد»، هنوز در گوش شنوندەهای آن منعکس است. میتوان آن سخنان را بیانگر این نکتە دانست کە روان نمودن گردش زندگی مردم کە اکنون با مشکلات فراوان اقتصادی روبرو است از اهمیت اول دولت ایشان خواهد بود. این سخنان بعد از انتخاب حسن روحانی بە عنوان رئیس جمهور، نوید این را میداد کە دولت وی بە تغییر در سیاست خارجی دست خواهد زد و از تقابل با جهان غرب کە یکی از موانع اصلی چرخهای اقتصادی ایران است، پرهیز خواهد نمود.؛
قطعاً هر سخن و تصمیمی در ارتباط با سوریە از جانب حکومت ایران کە دارایی مراکز مختلف و گاهاً متضاد تصمیم گیری است، بر روابط ایران با جهان خارج تأثیر گذار خواهد بود کە هم میتواند این روابط را وارد فصل تازەای از چالش کند و هم ممکن است در صورت تغییر این سیاستها کە وضعیت فلاکت بار اقتصادی کنونی کشور از نتایج زیانبار تقابلهای جاەطلبانە ایران با جامعەی جهانی قبل از دولت روحانی است، بە تلطیف فضا کە دولت نیازمند آن هست، یاری رساند. اما بر خلاف این مصلحت سنجیها، گویا ایران بە سوی «چالش بیشتر» گام بر میدارد و از تقابل با جامعەی جهانی و کشورهای پر قدرت منطقە مانند ترکیە و عربستان ابای ندارد کە بدون شک اگر بر خلاف دیدگاەهای مطرح شدەی حسن روحانی قلمداد نگردد در راستای آنها هم نیست.؛
25 -08- 2013
روزنامه «ایندیپندنت» گزارش داد کە کشورهای غربی در واکنش به «استفاده دولت سوریه از سلاح
شیمیایی»، طی دو هفته آینده با موافقت یا بدون موافقت شورای امنیت، بە حمله ای نظامی علیە دولت بشار اسد دست خواهند زد. پ. ن قول.؛بە احتمال بسیار زیاد بمباران و شلیک موشک بە اهداف نظامی در داخل سوریە حداقلی از مجازات دولتهای غربی علیە حکومت بشار اسد باشد کە به خاطر فشار افکار عمومی جهان و عواقب کاربرد سلاح شیمایی در سرکوب مخالفان، مجبور بە انجام آن هستند حتی اگر بە انجام آن چندان رغبتی نداشتە باشند.؛
دولت روحانی در این زمینە چە تصمیمی خواهد گرفت؟ یک مسئلە و ارادەی فرماندهان ارشد نظامی ایران کە هر عمل آنها میتواند ایران را عملاً در تنش سوریە بە صورت مستقیم در مقابل غرب قرار دهد، موضوع دیگری است کە از اهمیت بسیاری برخوردار است.؛
نباید فراموش کرد کە از طرفی، سوریە عملاً مرکز تجمع نیروهای عربی وابستە بە ایران و محل تغذیەی نیروهای حزب اللە لبنان است، و از طرف دیگر جمهوری اسلامی عملاً چندین سال است کە بە صورت مستقیم در درگیریهای سوریە مشارکت دارد. بنابراین، حکومت اسد بر سوریە برای ایران از چنان اهمیتی برخوردار است کە دست شستن از آن، اگر غیر ممکن نباشد، مطمئناً بسیار دشوار است. امکان دولت حسن روحانی اگر بنا بر هر مصلحتی تصمیم بر عدم مداخلە در جنگ سوریە بگیرد، برای متقاعد نمودن گروەهای داخل نظام کە بە سوریە همانند «جبهەی اول مقاومت علیە اسرائیل» و «شریک مطمئن منطقەای ایران» در منطقە مینگرند، بسیار محدود است.؛بە احتمال فراوان میان آمریکا و ایران همانند حملە بە عراق در زمان صدام حسین و جنگ علیە طالبان در افغانستان، مذاکراتی پنهانی صورت خواهد گرفت اما واضح است کە تصمیم ایران برای همکاری یا حداقل بی طرفی در این زمینە بە آسانی همگامی با ائتلاف درحملە بە عراق و افغانستان نخواهد بود و بعید است کە هیچ توافقی صورت بگیرد.؛
اکنون این پرسش جدی مطرح است، حملەی غرب بە سوریە اگر صورت بگیرد آیا بە جنگ علیە ایران ختم نخواهد شد؟
چند روز آیندە برای دولت حسن روحانی جهت تصمیم گیری در مورد بحران سوریە و هماهنگی با دیگر مراکز تصمیم گیر در جمهوری اسلامی از اهمیت فوق العادەای برخوردار است کە «تدبیر دولت» وی را بە بوتەی آزمایش سختی خواهد گذاشت. آتش کشورهای غربی علیە سوریە یا جوانەهای «امید بە دولت» روحانی را از همان ابتدا خشک خواهد کرد یا روحانی ثابت خواهد نمود کە در آتش هم میتوان «درخت امید» را آبیاری نمود.؛
معروف عثمانی اوپسالا
2013-08-27 -
”ماندلا استورەی کوشندگان ضد تبعیض است، نە نماد برتری طلبان مذهبی و نژادی”؛
Posted on augusti 2nd, 2013 No commentsاستورەها در همە اندیشەها، باورها، دینها و فرهنگها وجود دارند. طبیعی و قابل درک است کە اشخاص یا گروهی عکس یا نوشتەای از استورەی خود را برجستە کنند تا بە شیوەای نزدیکی تفکر خود را بە اندیشەی او نشان دهند یا حتی در مورد هوش ، زکاوت یا قدرت استورەی خود اغراق کنند.؛
استورەها در همەی دورانها حداقل بعد از کتابت انسان (اختراع زبان نوشتاری) وجود داشتەاند. اما تا بە عصر حاضر نزدیکتر می شویم، استورەها واقعی تر و زمینی تر گشتەاند. درواقع مطالبی میان دروغ و راست در اطراف استورهای تاریخی مطرح گردیدە کە بعضی از آنها برای انسان امروزی غیر قابل پذیرش هستند. هرچند استورەهای امروزی هم از نسبت دادن ادعاها و مطالب نادرست بە آنها مصون نیستند اما کشف صحت و درستی یک ادعا در مورد یک استورەی امروزی قابل تحقیق است و تایید درستی یا اشتباە بودن آن بسیار سادتر از نمادهای دورانهای گذشتە است. ؛
نلسون ماندلا بە عنوان مبارزی کە ٢٧ سال زندان و رنجهای فراوان دیگری را بخاطر ”تبعیض زدائی” از سیاهان آفریقای جنوبی تحمل نمود و بعد از آزادی پروسەی آشتی را با موفقیت در این کشور عملی نمود یکی از استورەهای بسیاری از انسان امروزی است کە انسانهای و گروەهای فراوانی تلاشهای او را در مبارزە با ”آپارتاید” می ستایند و او را نماد ”ضد تبعیض نژادی”، مبادی ”عدالت گروهی” و استورەی ”صلح و حقوق بشر” می شناسند.؛
ماندلا، در تمام طول حیات خود با هر نوع تبعیض جنسیتی، ملیتی، نژادی، دینی و اعتقادی مرزبندی داشت. مدافع سرسخت حقوق بشر و برابری زنان و مردان بود. ماندلا در پایان دفاعیات خود در سال ١٩٦١ در دادگاە چنین گفت: «در طول زندگی، خود را وقف مردم آفریقا کردهام. با استیلای سفدپوسان بر سیاهپوستان و سیاهان بر سفید پوستان مبارزه کردهام. به دنبال آرمان جامعهای آزاد و دموکراتیک که همه بتوانند در آن در توازن و با فرصتهایی برابر زندگی کنند بودهام. این آرمان من است که امیدوارم با آن زندگی کرده و بدان دست یابم. اما اگر نیاز باشد آمادهام برای این آرمان بمیرم.»؛
اما دریغ، گوئی این روزها مرزهای اندیشە، نماد گروەها و استورەی تفکرها در هم آمیختەاند. مدافعان ”تبعیض”، معتقدان بە برتری نژادی و مبلغان تنفر از یک نژاد یا دین از ماندلای استورەی ضد تبعیض می گویند گوئی تنها تبعیض نسبت بە رنگ پوست انسانها ”تبعیض نژادی” محسوب میگردد! تعدادی یهودی ستیزی و ضدیت با بهائیت را نهان نمی کنند و عملا و بە صورت آشکار دین و اندیشەی خود را برتر از دیگر اندیشەها قلمداد می کنند و بعضی دیگر بە صورت روشن و شفاف بە ابراز تنفر نسبت بە یک یا چند ملیت مانند اعراب می پردازند و نژاد آریـــــــــــائی را برتر می شمارند اما ماندلا را می ستایند! در حالی کە چە بخواهند یا نخواهند، نماد اندیشەی آنها حکومت رایش سوم و استورەی آنها هیتلر است
-
”کەس ناخورێنی پشتی من باشتر لە نێنوکی دەستی من”
Posted on juli 31st, 2013 No commentsلە دونیای ئەمرودا ئاشکرا و رونە کە هیچ حیزبێک نابێتە نوینەری گەلێک و هیچ ئینسانێکیش بە رێبەری نەتەوەیەک ناناسرێ، مادام کە رای راستەوخویان لە خەڵک وەر نەگرت بێ. دیارە هەر تاکێک و گروپێک بووێ هەیە کە هەر کەسێک بەرێبەری خوێ بزانێ، بەڵام رێبەرێ نەتەویی جیا لەمەیە کە حیزببیک یان گروپێک بو خەلکێکی پەسندکا. ؛
وەک نمونە، سەروک کوماری مەهاباد (قازی موحەمەد) لە هیچ کورو کوبونەوەیەک نە خوێ وەک ریبەری نەتەوەی ناساندوە، پێم وا نێ کە هیچ نوسراویەکیش لەم سەردەمەدا جەنابی وەک رێبەری نەتەوەی کورد ناساندبێ، گەرچی کوماری موهاباد بەرفراوانتر لەمەبوە کە ناوی لیندراوە. ؛گەر ئەمرو هەمو گروپەکان لە هەمو ناوچەکانی کوردوستان قازی بە رێبەری خویان ئەزانن، ئەم شانازێ ئەگەریتەوە بو قازی موحەمەد و دامەزرێنەرانی کوماری مەهاباد. دیارە خەبات کاری کورد زور هەبونە و هەشن کە هەر تاکیک و حیزبێکی کورد ئەتوانێ بەریبەری خوێ بزانێ بەڵام بی گومان کەس قەرزدار نێ بە قەبوڵی رێبەریک یا ریبەرانێکی زورەملی نەتوەیی، هەر وەک ئەوەی کە کەس رێبەری قازی موحەمەدی بە سەر کەس دا نەسەپاندوە و هەمولایەنەکان لە هەمو بەشەکانی کوردوستان خویان بە ئازادی خویان ئەمەیان پەسند کردوە. ؛
هەر کومەڵە خەلکێک کە لە هەر شوێنیکی ئەم دونیایە پارچە پارچە کرابیت، جێگای داخە و حەسرەتە، یەکیک لەم ناحەقیانە لە خەڵکی کورد کراوە کە پێنج سەد ساڵ لەمەو پێش خاک و ئاوی بەسەردو وڵات دابەش کرا و چوار قەرن پاش ئەم پارچانە کەوتنە ناو چوار وڵاتی جیاواز.؛
جیگای گومان نێ کە کولتوری هەریەک لەم بەشانەی کوردوستان سەرەرای جیاوازی، وەیک چونی زوریشیان هەیە. بە خوشیوە لە سی سالی رابردو دا هاتو و چوی دانیشتوانی پارچەکان لەگەڵ یەکتر و تەئسیری دامودەستگایەکانی راگەیاندن بەتایبەت مەدیا کوردیکان بەشیەوەیەکی گشتی ئیرتیباتیکی باشی لە نیو دانیشتوانی هەر چوار پارچەکان پیک هیناوە. ئیستا شادی هەر پارجەیەک ئەبێتە دەلیلی خوشی لەبەشەکانی تر و روداوە ناخوشەکانیش خەلکی بەشەکانی تری کوردوستان دەهەژینی. ؛
زور ئاشکرایە کە بەروە رەوتی دێموکراسی چون و چارەسەری کێشەی کورد لە هەریەک لەم بەشانە جیا لە وەی کە خەڵکەکانی بەشانی تر شاد ئەکا، کاریگەری فەرهەنگی، کومەلایەتی، ئابوری و سیاسیش لە سەر دانیشتوانی پارچەکانیتر دادەنێ. ؛
خو شتێکی نهینیش نی کە جارێ وابوە، پیدا هەڵچونو و شەری برا کوژی لە نیوان حێزبو ریک خراوەکانی دو بەش روی داوە کە زەرەر و زیانی زوریی لێ کەوتوتەوە و تەئسیری نالەباری لەسەر دانیشتوان داناوە. بەڵام بەخوشیوە ئەم کێشەیە ئێستا نەماوە و حەتا مەترسی رودانیشی ئیجگار کەمە. ؛
بەڵام مەترسی هەر شەر و برا کوژی نێ. بەراستی دەست تێوەردانی هەر بەشێک یان گروپێکی پارچەیک لە کاروباری بەتاێبت سیاسی و کومەڵایەتی بەشیکی تر، جیا لە وەی کە ناکوکی لە نیوان خەلکی هەر دو پارچەکان پێک دێنی، ئەبێتە هوێ مل ملانەو بەر بەرەکانی تێکوشەرانی سیاسی و مەدەنی ناو پارچەکەی تر. ئەوەش غەیری دواکەوتویی و سەر لێ شێوانی خەلک، لە ئایەندەشدا ئەبیتە هوی بی متمانەی دانێشتوانی پارچەکان بە یەکتر. جگە لەوە، هیچ حیزب و گەروپ و پسپوری پارچەیک گەر حوسنی نیەتیشیان هەبێ، لە موشکلەکانی پارچەیەکی تر وەک تێکوشەرانی خودی ئەم بەشە ئاگادار نین و شیوازی خەبات و چارە سەریشی وەک وان نازانن. هەر وەک ئێژن ” کەس ناخورێنی پشتی من باشتر لە نێنوکی دەستی من”؛
ئەمرو یەک واقعیەتە کە پارتی دێموکراتو ێکیتی نیشتیمانی کوردوستانی ئیراق و پارتی کریکارانی کوردوستانی تورکیە لە ناو گروپەکانی هەر چوار پارچەی کوردوستان، گەورەترین هیزی سیاسی، سەربازی و کومەلایەتین و میدیا و دەمو دەستگای پروپاگاندی زوریان لە ئیختیاردا هەیە، ئەوەش مەتەرسی ئەوەی لێ دەکەویتەوە کە بو بەرژەوەندی خویان یان قازانجی بەشیک لە کوردوستان دەست بخەنە ناو کاروباری سیاسی و کومەڵاێتی پارچەیکی تر یان پارچەکانی تر. دیارە یارمەتی و برایەتی نێوانی حیزب و گروپەکان لە ولاتانی جیاواز، ئەمرو شتیکی ئاسایە، ئەم شتەی کە نگریس و نالەبارە، وابەستە کردنی گروپێک بە گروپێکی تر یان دەست تێوەردانی پارچەیەک لە کاروباری پارچەیەکی تر و یان دەخالەتی حێزبیک لە کاروبارێ حێزبیکی تر لە بەشێکی تر دایە.؛
-
رضا شاە قرار است برگردد؟
Posted on juli 30th, 2013 No comments-
نشر مطلب در ایران امروز و وب سایت ملیون
در مورد رضا خان و اعمال وی مقالات و کتابهای گوناگونی نوشتە شدە است. از کارهای نیک رضا شاە ایجاد دانشگاه تهران، بهبود نسبی حقوق زنان، ایجاد دادگستری و ساخت راە آهن سراسری را میتوان نام برد. اما اعمال نکبت بار وی چنان گستردە و دامنەدار بودە کە عوارض آن تاکنون گریبان مردم ایران را در رسیدن بە دمکراسی و عدالت گروهی گرفتە است. از بین رفتن دستاوردهای انقلاب مشروطە و سقوط ایران از نظام مشروطە بە نظام استبدادی، در زمان حکم رانی رضا شاە بە وقوع پیوست و در دورەی فرزندش محمد شاە ادامە یافت. در زمان حکومت وی بسیاری از رقبا، مخالفان و حتی موافقان نخست رضا شاه زندانی و در زندان کشته شدند. در میان مقتولان چند نفر از وزیران وی مانند عبدالحسین تیمورتاش، سردار اسعد بختیاری و نصرت الدوله، برخی از روسای ایلات مانند صولت الدوله قشقایی، برخی از شعرا و ادیبان مانند میرزاده عشقی و محمد فرخی یزدی و تعدادی از نمایندگان مجلس شورای ملی (مانند سید حسن مدرس و ارباب کیخسرو شاهرخ) نیز دیده میشوند. برخی از وزرا و نزدیکان شاه نیز (مانند علیاکبر داور وزیر عدلیه)از ترس اتفاقات مشابه خودکشی کردند. علاوه بر این کشتارهای دست جمعی عشایر کهگیلویه، قشقایی و بختیاری را نیز که عمدتاً با خانوادههایشان صورت میپذیرفت، باید بر این ارقام افزود. مجلس شورای ملی کە قبلاً شاهد سخنرانیهای پرشور نمایندەگان بود، از وجود منتقدان خالی شد و نقش نمایشی پیدا نمود(منبع ). یکی دیگر از اعمال پست رضاخان همسان سازی یا همگون نمودن فرهنگی و زبانی اقلیتهای قومی بود. این عمل فارغ از اینکە آسیب بسیاری بە فرهنگها و زبانهای ایرانی زد کە خود گنجینەای از فرهنگ و ادب ایران و میراث گران بهای بشری محسوب میشدند، آتشی را زیر خاکستر پنهان نمود کە اکنون بە یکی از گرەهای کور پیوند ملی ایرانیان تبدیل گشتە است
” نقد پنج دقیقەی ابتدای فیلم مستند رضا شاە”
.فیلم با معرفی افسری بلند قامت با صورتی آفتاب سوختە، مصمم و با زخمی زیر ابرو کە نشان از میزان تجربەاش در میدانهای نبرد دارد،شروع میشود
رضا خان تا قبل از کودتای سوم اسفند سال ۱۲۹۹ در سرکوب قیام مردم زنجان و اردبیل بە رهبری ارشدوالدولە شرکت نمود و معاونت کودتا علیە سرهنگ گلرژە بە فرماندهی استاروسلسکی را بە عهدە داشت. زخم زیر ابروی او حاصل رشادت وی در جنگ نبود بلکە بە وسیلەی یکی از افسران هم ردەاش بنام علیشاە در درگیری شخصی ایجاد شدە بود. با این وجود رشادت در جنگ نە دلیل خوبی برای تشخیص درست مسائل سیاسی و مشکلات یک کشور است و نە امر مشروعی برای دخالت یک نظامی در سیاست . اگر قرار برمشروعیت تلاش افراد شجاع برای تسخیر حکومت باشد هر روز باید حکومتها تغییر کنند
راوی فیلم میگوید: ”چهار نفر از تهران از جملە سید ضیاءالدین طباطبائی بە دیدار رضاخان میآیند”، ” آخرین قرار و مدارها بستە میشود و آنها بە قرآن سوگند میخورند کە بە استقلال میهن و شاە وفادار باشند و روز بعد برای تصرف تهران و کودتا علیە دولت وقت بە نخست وزیری سپهدار رشتی حرکت کنند”. ”تصمیم بە این کودتا با کمک ادموند آیرونساید ژنرال انگلیسی (2) بدون هماهنگی با دولت انگلیس گرفتە شد”. پ. ن. قول
بە وضوح مشخص است کە نویسندگان فیلم از ابتدا تلاش دارند حقیقت حمایت بریتانیا از ”قدرت گیری رضا خان” را کتمان کنند گرچە از همان ابتدای فیلم دم خروس آنها پیداست. نویسندگان فیلم در معرفی سید ضیاءالدین طباطبائی همدست رضا خان در کودتای سوم اسفند، میمانند کە ابتدا وابستگی سید ضیاء بە انگلیس را چگونە پنهان نمایند ولی در دو دقیقەی بعد بنابر نیازشان، دلیل تصمیم رضاخان در حذف سید ضیاء از نخست وزیری را، افزایش رفت و آمد سید ضیا بە سفارت انگلیس عنوان میکنند! مثلاً پدر مقدس ایران رضا شاە کبیر، سید ضیا را فقط بە خاطر رفت و آمد بە سفارت انگلیس از مقام نخست وزیری کە تنها چهار ماە طول کشید، حذف کرد. در واقع فیلم نامەنویسان این فیم مستند در داستان تخیلی خود یک چهرە شناختە شدە سیاسی را ابتدا مستقل و بعد از چهار ماە وابستە بە انگلیس معرفی میکنند. بە همین سادگی. فیلم نامەنویسان در طرح ”تصمیم بە کودتا با کمک ادموند آیرونساید ژنرال انگلیسی بدون هماهنگی با دولت انگلیس”، دروغ را کنار میگذارند و بە شوخی مضحک روی میآورند. فرضیە را چنین بنا مینهند، جناب آیرونساید ژنرال انگلیسی کە برای فراهم کردن شرایط خروج سربازان انگلیسی بە ایران میآید بدون آگاهی دولت انگلیس در طرح کودتا رضا خان را کمک میکند.؛
نخست باید دو موضوع را از هم تفکیک کرد. یکم، اگر رضا خان فرد سرسپردە بە انگلیس بودە باشد، او در ارتباط با سفارت انگلیس بە عنوان حافظ منافع و مجری برنامەی دولت انگلیس بودە است و عدم آگاهی دولت انگلیس از کودتا، بە منزلەی عدم دخالت سفارت انگلیس در کودتا نیست. بنابراین اگر کودتا حاصل تدبیر و دخالت سفارت انگلیس در تهران بودە باشد رضاخان را از اتهام سرسپردگی بە دولت انگلیس تبرئە نمیکند. در واقع این سفارت انگلیس بودە کە مستقل از دولت مطبوعش عمل کردە است نە اینکە عمل رضا خان بدون اجازەی انگلیس بودە باشد؛
دوم، اگر ژنرال یاد شدە، بدون آگاهی سفارت انگلیس بە رضا خان کمک کردە باشد، باید عجایب هفت گانە جهان را بە عدد هشت ارتقا داد. در چنین حالتی باید فرضیە را چنین باز سازی نمود کە یک ژنرال انگلیسی جهت انجام مأموریتی بە ایران میاید وقتی شرایط سیاسی ایران را میبیند مأموریت خود را فراموش یا بە کناری مینهد. احتمالاً با کمک و امداد غیبی برای خود شرایطی مهیا میکند و بدون آگاهی و همکاری سفارت انگلیس، به دور از چشم سفارت پرنفوذ شوروی و در بی خبری نیروهای دیگر سیاسی ایرانی، همانند جیمز باند با یک افسر ارشد قزاق در قزوین تماس برقرار میکند و می گوید ای رضا جان بیا من کمکت میکنم تا ایران را از مشکلات نجات بدهی! قبول این فرضیە سخت نیست. اما مشخص نیست کە این ژنرال چگونە بدون استفادە از امکانات و نفوذ دولت انگلستان رضا خان را کمک کردە است؟ ایشان تک و تنها میتوانست جە کمکی بە ارتشی هزار نفری کند؟ مگر اینکە راە تهران را بە آنها نشان دادە باشد.؛
مسعود بهنود در کتاب ”کشتە شدگان بر سر قدرت” ص ٥٣٥ تا ٥٥٨ مینویسد:”آیرونساید پس از این شناخت از رضاخان اعتقاد یافت که «نباید این سربازان و افسران را در اینجا (احتمال منظور قزوین است) نگه داشت. بلکه باید راهشان را به سوی تهران، پیش از آنکه من از صحنه خارج شوم باز گذاشت. درواقع یک دیکتاتور نظامی در ایران، تمام اشکالات کنونی ما (انگلیس) را حل خواهد کرد.» به این ترتیب رضاخان مقام فرماندهی نیروهای قزاق را بدست آورد. در این موقع، صرفنظر از اینکه برنامه کودتا بدست آیرونساید طراحی شده باشد و یا بدست رضاخان، مذاکرات خصوصی در مورد جزئیات کودتا بین آنها انجام گرفتە بود. آیرونساید مینویسد ” رضاخان عجله دارد که وارد عمل شود. او از بیکاری خسته شده است.”؛
”” آخرین قرار و مدارها بستە میشود و آنها بە قرآن سوگند میخورند کە بە استقلال میهن و شاە وفادار باشند
خود فیلم اقرار میکند کە رضا خان نتوانست بە احمد شاە وفادار بماند و ایشان را از سلطنت عزل کرد. پس در دومین قول خود بە قسمی کە در ابتدا خوردە بود وفادار نماند. بنابراین چرا نباید بە ادعای منتقدان رضا خان باور داشت کە ایشان نتوانست بە قول نخست خود ”وفاداری بە استقلال ایران” هم وفادار بماند؟ همچنانکە در دوره زمامداری ایشان، ایران رابطه نزدیکی با کشور آلمان نازی برقرار کرد به طوری که المان به بزرگترین شریک تجاری ایران با بیش از سه هزار کارشناس آلمانی، تبدیل شد. این افزایش رابطه با آلمان باعث تیرگی روابط با انگلیس و شوروی شد و یکی از علتهای حمله این دو کشور و اشغال ایران در سال ۱۳۲۰شد واین اشغال سالها استقلال ایران را خدشەدار نمود.؛
فیلمی مستندی کە باید رسالت آن، کشف حقایق و بازبینی اشتباهات و نقاط قوت یک برهەی تاریخی باشد اگر درهمان پنج دقیقەی ابتدایی چنین نادرست و ناپختە سر هم گردد، چە کسی می تواند آن را تا انتها نگاە کند، یا اگر آن را هم ببینند چە گرهی را می گشاید؟ جز آنکە انسان بە این بیندیشد ”راستی قرار است رضا خان برگردد.”؛
معروف عثمانی – اوپسالا
2013-07-28 -
-
سه ژنرال روی ضلعهای مثلث انتخابات. معروف عثمانی
Posted on maj 14th, 2013 No commentsبالاخره آقایان هاشمی رفسنجانی، اسفندیار رحیم مشائی و سعید جلیلی به عنوان کاندیداهای ریاست جمهوری جهت ثبت نام در وزارت کشور حضور یافتند تا آرایش نیروهای درون حاکمیت را دچار تغییر و تحول کنند و تحلیلها و تفسیرها را به سمت دیگری ببرند. بعد از ثبت نام هاشمی، مشائی و جلیلی که از آنها به عنوان ژنرالهای گروههای درون حاکمیت یاد میشود و انتظار میرود که بسیاری از کاندیدها خصوصاً در جناح اصول گرا کاندیداتوری خود را پس بگیرند تا راه برای ژنرال ولایت هموارتر گردد.
از سعید جلیلی به عنوان کاندیدای بیت رهبری، مشائی کاندیدای دولت و هاشمی کاندیدای کارگزاران سازندگی، اصلاح طلبان، بخشی از سبزها و منتقدان اصول گرای حاکمیت نام میبرند. البته نباید نقش قالی باف را دست کم گرفت. بعید نیست که اگر اقبال عمومی نسبت به جلیلی رضایت بخش نشود در نهایت مذاکره کنندهی ارشد هستهای به نفع قالی باف یا یک کاندید دیگر کنار بکشد.
قطعاً اسفندیار رحیم مشایی کاندید اصلی دولت به حساب میآید. هرچند گذر وی از دالان شورای نگهبان سخت به نظر میرسد اما نباید فراموش کرد که رئیس جمهور کنونی آقای احمدی نژاد با تمام توان از وی حمایت میکند و جنگ و نزاع بقا را به تایید صلاحیت اسفندیار رحیم مشایی گره زده است. اگر شورای نگهبان رد صلاحیتش کند، یا در نهایت با دستور رهبری روانه میدان انتخابات میگردد یا دولت اعلام کند که انتخابات را برگزار نمیکند و افشاگریهای وعده داده شده منتشر خواهند شد.
نباید از یاد برد که تایید صلاحیت همزمان هاشمی و مشائی گردنهای صعبالعبوری برای نظام آقای خامنهای ایجاد خواهد نمود. رد صلاحیت انها، شیب این گردنه را تند تر و رد صلاحیت هر یک از آنها در محاسبهی سود و زیان حاکمیت هم کار چندان عاقلانهای به نظر نمیرسد. بدین معنا، رد صلاحیت مشائی، هاشمی را روانه پاستور و رد صلاحیت هاشمی، ردای احمدی نژاد را به تن مشایی خواهد پوشاند. در خوشبینانهترین حالت ولایت مداران حداقل در چهار سال آینده خون دل خواهند نوشید اگر اتفاق بدتری برایشان نیفتد.
رد صلاحیت هاشمی فارغ از خدمات وی به نظام و وزن بالاتر وی از رهبر کنونی ج. اسلامی در دهههای نخست انقلاب ، به معنی پذیرش ریاست جمهوری مشایی است. قبول ریاست جمهوری رحیم مشائی هم، چشم اسفندیار نظام اسلامی در تقابل با گروهی است که بدون شک در چهار سال آینده اگر پاستور را تسخیر کند تمام تلاش خود را جهت قطع دست روحانیت و شرکای نظامی رهبری بر دروازههای قدرت و ثروت به کار خواهد بست. دولتیان از هم اکنون زاویهی تعارض را عمداً گشادتر و به تقابل سرعت بخشیدهاند. عمل مجرمانهای رئیس جمهور در همراهی، معرفی و بالا بردن دست اسفندیار رحیم مشائی عملی بدون اندیشه و عدم اگاهی دولتیان به مجرمانه بودن آن عمل نبوده است. دولتیان در این مرحله به تاکتیکهای روی آوردهاند که تعارض را با نهادهای زیر نظر رهبری پررنگتر نماید و بدین طریق خود را به عنوان الترناتیو نظام ولایت فقیه مطرح نمایند.البته چالش نظام با گروه مشایی- احمدی نژاد تنها در پذیرش ورود آنها به رقابتهای ریاست جمهوری نیست. اگر فرض بگیریم که مشایی بدون درد سر از سد شورای نگهبان بگذرد و انتخابات هم بر خلاف روندهای معمول، به شیوهای بسیار دمکراتیک بین سه ضلح مثلث شکل گرفته به انجام برسد و کاندید دولت در عرصهی واقعی انتخابات بازنده گردد، پذیرش شکست از جانب دولت بدون چالش طی نخواهد شد. به نظر میرسد اکنون آقای خامنهای برای گذر از وضعیت دشوار کنونی در تقابل با این گروه دو آلترناتیو بیشتر در اختیار ندارد.
١- دستور فعال کردن طرح عدم کفایت رئیس جمهور در مجلس شورای اسلامی که از ماهها پیش زمزمههای آن شنیده میشد اما با چراغ سبز رهبر مواجه نگشت.
٢- پذیرش ” بازی انتخابات ” و حذف گروه احمدی نژاد از طریق مهندسی آرا جهت کاستن از عوارض تقابل در مرحلهی “قبل از برگزاری انتخابات” گزینهای است که حاکمیت امیدوار است در مقابله با دولت بتواند آن را تا پایان به اجرا بگذارد. در سطور بعد بدین گزینه بیشتر خواهم پرداخت.
منطقی به نظر میرسد که خامنهای جهت عبور از چالش احمدی نژاد- مشایی با کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی اگر علناً موافقت نکرده، ترجیح داده است که مخالفت هم نکند. در واقع کاندیداتوری هاشمی برای بازگشت دوباره به قدرت بعد از سالها تلاش جهت تضعیف موقعیت وی از جانب سید علی خامنهای و سرداران سپاه، قرار نبود که به این سادگی به وقوع بپیوندد. اما به دلایل ذیل مصلحت نظام میتواند در پذیرش رئیس تشخیص مصلحت نظام، به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری تشخیص داده شده باشد هر چند برای آقای خامنهای بدون ریسک هم نخواهد بود.
١- هجوم کاندیدهای متعدد جناح سنتی حکومت برای تسخیر جایگاه رئیس قوهی مجریه، میتواند حاکمیت را در درون حافظان خود چنان دچار اختلاف و انشقاق نماید که بیم آن دارند چالش جدی در جای جدیدی بروز پیدا کند. شکی نیست که بدون وجود رقبای جدی همانند آیت الله رفسنجانی و آقای مشایی تضاد میان گروههای داخل حاکمیت چنان حاد خواهد گشت که مهار آن کار سادهای نخواهد بود. علاوه بر آن، احتمالاً کسانی از داخل همان جناح رئیس جمهور شوند که در رقابت با کاندیدای منتسب به رهبری رقابت نموده و در نتیجه زاویه محسوسی با رهبری پیدا نمایند مضافاً به آقای دیگری قبل از آیت الله خامنهای مدیون باشند. همانند کامران باقری لنکرانی که قبل از هرکسی نسبت به مصباح یزدی متعهد است.
خطر پیروزی هاشمی یا مشایی چراغ قرمز را برای جناح راست سنتی روشن کرده است و با وجود چنین ترسی، مهار تعدد کاندیداها آسانتر به انجام خواهد رسید و اجماع حداقلی برای جناح راست در دست رس تر خواهد بود.
٢- جناح راست سنتی از پایگاه اجتماعی مشخصی برخوردار هست و در هر حالتی به آسانی قادر است که نزدیک به نوه میلیون رای حقیقی و با استناد به گفتهی کارشناسان رقمی در حدود سه میلیون رای تقلبی کسب نماید.(در مجموع رقمی در حدود یانزده میلیون) البته اگر آنها روی یک کاندید به اجماع برسند و آن کاندیدای با اقبال عمومی مواجه گردد بعید نیست که کاندید آنها رقمی در حدود شانزده میلیون رای هم کسب کند. با توجه به این محاسبه آنها در مواجه با هرکدام از آقایان هاشمی یا مشایی به احتمال زیاد انتخابات را واگذار خواهند نمود. حال اگر به این سؤال برگردیم که چرا به ورود آقای هاشمی به انتخابات مخالفت نشده است، میتوان دریافت که ورود هاشمی میتواند برای ولایت مداران همراه با زیان، مزیت خود را هم به همراه داشته باشد.
گرچه هاشمی از سبد جناح راست هم رای کسب خواهد نمود اما ایشان بیشتر از سبد دولت رای خواهد ربود و تعدادی زیادی هم رای کسانی را تصاحب خواهد نمود که در هیچ شرایطی نه به دولت و نه به ولایت مداران آری نخواهند گفت. دلیل تایید صلاحیت مشایی هم میتواند بر همین اساس صورت گرفته باشد، «سبد مشترک آرا با هاشمی».
حال اگر آرای کلی انتخابات را نزدیک به چهل میلیون رای در نظر بگیریم، ولایت مداران با آگاهی از نظرسنجیها و آمار محبوبیت کاندیدها، انتخابات را به شیوهای مهندسی میکنند که اگر کاندید آنها در مرحله اول به پاستور راه نیابد، انتخابات به مرحله دوم کشیده شود.
چنانکه در رقابت های انتخاباتی مرسوم است رقبا به افشاگری علیه همدیگر دست خواهند زد و با سه ضلعی شدن رقابتها و با توجه به سابقهی دشمنی هاشمی و احمدی نژاد، انتظار میرود که افشاگری این دو طیف بیشتر علیه همدیگر صورت بگیرد. با توجه به اینکه دفتر رهبری به انتخاب کاندید کمتر شناخته شده دست زده است افشاگری علیه وی نمیتواند در وسعتی که علیه هاشمی، مشائی و قالی باف صورت میگیرد، انجام پذیرد. در چنین حالتی عملاً میان رای دهندگان به هاشمی و مشایی شکاف عمیقی ایجاد میگردد که ممکن نیست هیچکدام از انها در مرحلهی دوم به کاندید طرف مقابل رای دهند. شکی نیست که همهی رای دهندهگان دور اول به سر صندوق بر نخواهند گشت اما آرای حداقلی از آنها جهت پیروزی کاندید ولایت مداران کافی خواهد بود.
ترجیح جناح راست سنتی “ولایت مداران” شکست هاشمی در مرحله اول انتخابات است. آنها به نیکی میدانند که شکست هاشمی در مرحله دوم، گرچه آسان نیست اما اگر بدون تقلب هم صورت بگیرد چالشهای سال ٨٨ را استمرار خواهد بخشید. مهندسان انتخابات جناح راست مایلند که به دلیل اینکه پایگاه اجتماعی دولت قادر نیست که اعتراضات خیابانی را سازمان دهد، دوئل انتخابات را در مرحلهی دوم با کاندیدای دولت برگزار نمایند. بنابر این، آنها دست دولت را برای هر گونه افشاگری یا اتهام واهی علیه هاشمی و وابستگان به وی باز میگذارند. در واقع اگر کاندید دولت در دور دوم شکست بخورد یا شکست خورده معرفی گردد، در صورتی که دولت کوتاه نیاید رئیس جمهور برنده اعلام شده، میتواند قبل از اتمام دوره معمول دولت کنونی، قوهی مجریه را در اختیار بگیرد و بدین نحو از عوارض تعارض و تقابل بکاهد و عملاً دست احمدی نژاد و تیمش در حنا بماند.
آیت الله هاشمی رفسنجانی فرد ناشناختهای نیست. وی بیش از بیست سال یکی از مهمترین ناخداهای کشتی نظام جمهوری اسلامی بوده است. در زمان صدارت وی بر قوهی مجریه صدها قتل زنجیرهای در داخل به وقوع پیوست و اکثر به اتفاق سلاخیهای مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از کشور با کمک سفارت خانههای تحت کنترل دولت وی به وقوع پیوست. اگربپذیریم که او در هیچ یک از این جنایتها نقش نداشته است غیر قابل انکار است که از آنها بی خبر هم نبوده است.
اما در هشت سال گذشته با وجود فشار شدید حاکمیت بر وی و حتی زندانی نمودن فرزندانش، او هرگز حاضر نشد که تایید کنندهی وضعیت موجود باشد. با وجود اینکه بارها اعلام نموده است که به آیت الله خامنهای عشق میورزد اما بر روند کنونی و یکهتازی سپاهیان بر امور کشور مهر تایید نزده است. شکی نیست که او زخم عمیقی از خامنهای بر شخصیت مرموزش دارد. اما چگونه رفتار خواهد کرد و با چه برنامهای با رقبای نامهربان ولی توانایش در جریان انتخابات رفتار خواهد نمود باید منتظر ماند تا بعد از تایید صلاحیتش به سخن آید. بنظر نمیرسد که او این موضوع را درنیافته باشد که برنامه ولایت برای زمین زدن چند باره وی، تنها یک گمانه زنی نیست بلکه تکرار انتخابات سال ٨٤ با در خطر افتادن همهی گذشته و حتی خانوادهاش است. بر همین اساس بعید نیست که او برخلاف رویهی معمولش از همان ابتدای تبلیغات ریاست جمهوری بجای تعامل، تقابل را برگزیند.
اگر نخبگان ایرانی به این توافق برسند که با حمایت از هاشمی به خامنهای نه بگویند و با تشویق مردم و ایجاد موج وسیع رای، نقش تقلب را بیاثر کنند، قدمهای مهمی را جهت جلوگیری از تخریب کشور برداشتهاند. البته بعید نیست که در دیدگاه و نظرات هاشمی با توجه به دوری چند سالهی وی از قدرت، تغییرات و دگرگونیهای مهمی به سود مردمسالاری صورت گرفته باشد. چنانکه بارها از انتخابات آزاد و عدم بقای دیکتاتوری سخن رانده است.
در مورد اعلام کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی مقالات متفاوت و اظهار نظرهای گوناگونی منتشر شد. جناب آرش نراقی نویسنده، فیلسوف و فعال حقوق بشر مطلبی را روی صفحهی شخصیشان منتشر کردند که مورد استقبال گستردهی کاربران قرار گرفت. میتوان گفت که نظر ایشان یکی از جامعترین نظراتی است که در این مورد ایراد گشته است. امیدوارم ایشان با باز نشر آن در پایان این نوشته دلگیر نگردند.
جناب آرش نراقی نوشتهاند: «شرکت هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری روزنه امیدی در فضای سیاسی تیره و بحرانی ایران گشوده است. در دوگانه هاشمی- خامنهای به نظر میرسد که هاشمی درک به مراتب واقع بینانهتری از واقعیت کنونی و وضعیت آینده جامعه ایرانی دارد. آیتالله خامنهای کشور را چهار نعل به سوی ورشکستگی اقتصادی، جنگ، و تجزیه میراند، و با توجه به واقعیتهای موجود در ساخت سیاسی ایران، به نظر میرسد که هاشمی واقعبینانه ترین گزینه برای مهار زدن به این روند خطرناک است. هاشمی در ایام اخیر سخنان مهمی گفته است که آشکارا نشان میدهد مدیریت آیت الله خامنه ای را شکست خورده و ویرانگر ارزیابی میکند، و ساخت سیاسی جمهوری اسلامی را محتاج تغییرات اساسی میداند: “هیچ دولت دیکتاتوری نمیتواند در دنیا موفق شود”، “دموکراسی نتیجه گسترش آگاهی ها و انفجار اطلاعات و سرنوشت قطعی جوامع امروزی است. احزاب و انتخابات دو مؤلفه مهم جامعه دموکراتیک هستند. امروزه اراده جامعه بدون تحزب غیرممکن است.” و در عرصه سیاست خارجی از سیاست تنش زدایی حتّی با دولت اسرائیل و پرهیز از ماجراجویی سخن میگوید. من نمیدانم که او تا چه حدّ به این سخنان باور قلبی دارد. اما به نظرم نقش مهّم او در مقام ریاست جمهوری، در شرایط کنونی، بیش از آنکه انجام کارهای مهم باشد، پیشگیری از انجام حماقتهای بزرگ است. در شرایط کنونی حمایت از هاشمی حمایت از شخص او نیست، اعلام نگرانی عمیق نسبت به گسترش بحرانهای فزاینده ای است که مدیریت نامدّبرانه آیت الله خامنه ای به بار آورده و کشور را در آستانه فاجعه ای بازگشت ناپذیر قرار داده است. برنامه سیاسی هاشمی با برنامه سیاسی مطلوب بسیاری از ما تفاوت فاحش دارد. هاشمی گزینه ایده آل نیست، اما بهترین گزینه موجود برای حفظ منافع ملّی ایرانیان به نظر میرسد. خصوصاً حضور فائزه هاشمی در کنارش میتواند بر اعتبار او بیفزاید. هاشمی و خانوادهاش روزهای بسیار دشوار و خطرناکی را در پیش دارند. آیتالله خامنهای با حضور او با منطق تقابل جنگی روبرو خواهد شد نه رقابت انتخاباتی.»
معروف عثمانی- اوپسالا
2013-05-13