-
گناە نسرین ستودە و جعفر پناهی چیست؟
Posted on december 23rd, 2013 No commentsمحمود علوی وزیر اطلاعات ایران در رابطه با دیدار هیئت اروپایی با جعفر پناهی و نسرین ستوده ‘به مجلس احضار شد تا بە سوالات نمایندەگان ”ملت!!!” در این ارتباط پاسخ گوید.
انسان با شنیدن یا خواندن این مطالب از درد بر خود میپیچد و حسرت میخورد کە چە کسانی بە نمایندگی مردم سرنوشت این ملت را در دست گرفتە و وضع کنندە و ناظر بر اجرای قانون هستند!!!نخست از این نمایندەگان کە چهرە برخی از آنها در قضیە دریافت پول بە صورت غیر قانونی از سازمان تامین اجتماعی بە خوبی بە تصویر کشیدە شد، باید پرسید: جرم خانم نسرین ستودە و آقای جعفر پناهی چیست کە حق ندارند بە یک ملاقات معمولی با نمایندەگان اتحادیە اروپا بروند؟
دوما، کراهت این عمل آنجا است کە نمایندەگان بە عنوان وضع کنندەگان قانون بە امری معترضند کە در هیچ کدام از مواد قانونی نە تنها جرم شناختە نشدە است بلکە جلوگیری از چنین ملاقاتهای تخطی از قانون و جرم آشکار است. بر این اساس نمایندەگان مجلس میبایست زمانی بە وزیر اطلاعات معترض میشدند اگر ادارە اطلاعات از ملاقات ستودە و پناهی با هیئت اروپایی جلوگیری مینمود.درواقع، تعدادی از نمایندەگان مجلس شورای اسلامی بە جای دفاع از قانون، حرمت انسانها و حقوق مردم ، خود بە قانون شکنهای تبدیل گشتەاند کە در بسیاری از جهات اعمال آنها داغ ننگی هستند بر قانون و شرافت انسانی. تا زمانی کە این نمایندەگان مردم وضع کنندە و ناظر بر اجرای قانون باشند، همچنان فساد اقتصادی بیداد خواهد کرد و قانون گریزی افزایش خواهد یافت.
تنها جرم خانم نسرین ستودە، بە عنوان وکیلی شرافتمند، جسور، مسئول و دل سوز دفاع از دگراندیشانی است کە تسلیم دیکتاتوری نگشتەاند. گرچە ستودە امروز از جانب این نمایندەگان متهم محسوب میگردد اما کارنامە وی مایە مباهات تمام کسانی است کە بە عدالت و دمکراسی عشق میورزند. جعفر پناهی همچون کارگردانی ماهر، هنر دفاع از حقوق مشروع ملت را بە خوبی آموختە و در کنار مردم معترض بە دیکتاتوری ایستادە است چە این نمایندەگان بخواهند یا نخواهند.
-
خر و دستفروش
Posted on december 23rd, 2013 No comments.ترجمە شعر ” خر و دستفروش ”، نوشتە عبداللە پشێو . شاعر نامی کورد
دست فروشی سوار بر خر
راە دوری را گذاشت پشت سر
نفسی تازە نکرد خر زیر بار
تا رسیدند بە یک چمن زارخر کە چمن زار را دید
گیاهان بی خار را دید
نە بار، نە صاحبی نشستە برپشت
مهمان طبیعت است در این دشت
با عرعر، جفتک و دویدن
گهی یورتمە گهی چریدن
همە دنیا را غرق شادی و بهار کرد
از قید صاحب و بار، خود را رها کردشنید هیاهوی راهزنان سنگ دل
از دور صاحب خر چابک و زبل
فهمید گر نجنبد کارش لنگە
غارتش بی چون و چرا، جنگەرو بە خر، با مهر و محبت بسیار
گفت رفیق عزیز، دانای هوشیار
دانی کە این صدای راهزنان است
هیاهوی دزدان و جانیان است
زود بیا پیش من تا بارت کنم
ازدست جانیان رهایت کنمخر لبی بر گیاهان لذیذ کشید
تبسمی کرد و قاەقاە خندید
گفت رو بە مرد دست فروش
صاحب عزیز یار سخت کوشگر توانی بر پشت خود بار زن بار مرا
خود را نجات دە، رها کن افسار مرااگر قرارە، من تنها خر باشم
افسار بر دهن، فقط باربر باشم
درد همان درد است، بیهیچ فرقی
خر تو یا بارکش راهزن باشمبرای ترجمە این شعر، تنها کوشش من این بود کە پیام شعر را در حد توان خود بە صورتی خوش ترکیب و خوش تلفظ ترجمە کنم و مطمئنا این ترجمە از هیچکدام از قواعد شعری پیروی نمیکند.