• جدایی و طلاق” بخش مهمی از حق ”انتخاب” فردی و جمعی است ”

    Posted on juli 8th, 2014 maaroufosmani No comments

    تجربە بە انسان می‌آموزد کە گاهی انسان برای ادامە زندگی یا جهت بدست آوردن دو بارە آسایش و سلامتی باید از چیزی کە بدان دل‌بستگی‌ داشتە، تکیەگاهش محسوب می‌شدە و حتی بخشی از وجودش بودە، دل بکند، جدا شود و روند زندگی را بە شکل دیگر رقم بزند.
    قطعا زندگی مستقل فرزند بلوغ یافتە در قرون گذشتە امری معمول نبودە و چە بسا بندرت اتفاق افتادە است اما امروز در جوامع مدرن امری عادی و ضروری است.
    جدایی همسران (طلاق) در هر جامعەای پدیدەای دردناک است، خصوصا اگر پای فرزندی در میان باشد اما انسان‌ها آموختەاند کە برای بدست آوردن دوبارە آسایش، گاهی تن دادن بە طلاق اجتناب‌ناپذیر است.
    کشیدن دندان امری امروزی نیست قرنهاست کە انسان یاد گرفتە کە برای گریز از تحمل مداوم درد، از دندان کە قسمتی از وجود انسان است، دست بکشد و آن را از بدن جدا کند.
    امروز علم پزشکی بە یاری انسان آمدە، در آوردن رودە، کلیە، قطع دست و پا و بسیاری از اجزاء بدن امری معمول و متداول است و حتی گاهی آدم مجبور بە دست کشیدن از قلب خود می‌گردد.
    شاید همە این‌ها مسئلە فردی تلقی گردند اما چە بسا بسیاری از این مسائل روی انسان‌های دیگر در اجتماع تاثیر می‌گذارند. مثلا در جوامع سنتی وقتی زوجی بچەدار از هم جدا می‌شوند دیدن کودک آن‌ زوج آە از نهاد انسان‌های دیگر در می‌آورد. دیدن و سخن گفتن با انسان بدون دندان چندان خوشایند نیست و قدم زدن با انسانی کە قلب الکتریکی در جیبش گذاشتە است برای هیچ کس بدون نگرانی نیست.
    اما ”جدا شدن” حق طبیعی هر فردی است حتی اگر خود در مقطعی از زندگی تصمیم بە پیوند گرفتە باشد. در آوردن قسمتی از بدن مجاز است اگر آسایش انسان را بە هم بریزد و جدا شدن فرزند از پدر و مادر، امری عادی در زندگی پرهیاهوی دنیای امروز است.
    کوچ از وطن، فرار از کشور و جدا شدن از خانوادە، بستگان و همە آن‌های کە دوستشان داری گرچە در جهان امروز امری است معمول، اما شاید بتوان گفت کە چیزی است همانند جدا شدن از ریشە، رها کردن آغوشی گرم و مطبوع و تن دادن بە حسرت خوردن مستمر، اما شخص برای تداوم زندگی، برخورداری از زندگی بهتر و یا نجات جان، ناگزیر از انجام آن است.
    همەی این‌ها مثال‌های سادە و پیش پا افتادەای هستند برای لزوم وجود ”درآوردن، طلاق و جدایی” و اجتناب ناپذیر بودن دل‌کندن از آنچیزی کە یک روز بخشی از ما یا قسمتی از زندگی ما بودەاند اما تداوم زندگی و آسایش آیندەمان ایجاب می‌کند کە تن بە تیغ جراحی بدهیم، فسخ عهدنامە را امضاکنیم و از همە چیز دل بکنیم و همە مخاطرات را بە جان بخریم برای سفری ناگوار و اجباری.
    شاید گروەهای انسانی برای در امان ماندن از تاثیر دیگر جوامع بە ابداع مرزها پرداختەاند روستا، شهر، منطقە و کشور را ساختەاند همچنانکە خانوادەها قبلا بە ساختن خانە همت بستە بودند. تصاحب یک منطقە، کشور و تغییر مرزها در طول تاریخ با زور یا از روی اختیار مردمانش امری متداول و مستمر بودە است همچنانکە تصاحب کشتزارها، مراتع و خانەها مداوم اتفاق افتادە است. ماحاصل همە اینها نقشە و جغرافیایی این کرە خاکی در جهان امروز است کە هر تکەای از آن نامی بر خود دارد.
    این نقشە و جغرافیا بە صورت مداوم همانند نسل‌ها تغییر یافتە است گاهی دو قطعە همانند ”چک” و ”اسلواکی” را بر اساس مصلحتی بە هم دوختەاند و زمانی سرزمینی را بنام ”آلمان” دو قطعە کردەاند اما کمتر از ٤٠ سال آندو بە طلاق تن دادند و آن دوی دیگر دیوار جدایی را درهم کوبیدند و بە هم پیوستند.
    چند ماە پیش بود کە کمی بیش از نیمی از مردم کریمە زیر پوتین سربازان پوتین از اوکراین بی‌ثبات طلاق گرفتند و بە عقد روسیە درآمدند و جغرافیای جهان را تغییر دادند.

    خبرها حاکی است کە حکومت اقلیم کردستان عراق تصمیم گرفتە برای جدایی از عراق در این اقلیم همە پرسی برگزار کند. کردها ادعا می‌کنند کە هرگز بە اختیار خود متعهد بە زندگی در جغرافیایی بە نام عراق نبودەاند از چیزی سخن می‌گویند کە دقیقا شبیە بە ازدواج اجباری است از ستم‌ها، تبعیض‌ها، زخم‌ها و کشتارهای دستە جمعی بە صورت مستدل صحبت می‌کنند… اکنون آن‌ها خواهان استقلال هستند، می‌خواهند یک کشور مستقل برای خود بسازند.
    3328685_587_395
    مردمند دیگر، بدینگونە می‌خواهند زندگی کنند همچنانکە عاشق می‌شوند و عهد می‌بندند و بعدا بە طلاق و جدایی تن می‌دهند، اگر روزی بنابر هر دلیلی در چارچوب یک کشور با مردمان دیگر زندگی کردەاند امروز مصلحت حیات خود را در تداوم زندگی مشترک با آن‌ها نمی‌بینند همچنانکە هر لوحی از تاریخ، شرحی از تغییر نقشە جغرافیا را با خود دارد، آن‌ها هم می‌خواهند این نقشە جغرافیا را یک بار متحول کنند. چکارشان می‌توان کرد، چە لزومی بە سرزنش کردن هست و چرا باید برای زندگی بهتر آن‌ها بمبارانشان نمود و یا برای مصلحتشان آن‌ها را بە زنجیر کشید؟

    بدبختانە یا خوشبختانە انسان‌ها در جوامعی کە برای انسان و حقوق انسانی ارزش قائل هستند، پذیرفتەاند کە جدایی همچون یک ”انتخاب” حق و حقوق هر انسان، گروه و جمعی است کە بە زعم خود مصلحت را در جدایی می‌بیند. آن‌های کە نمی‌توانند یا نمی‌خواهند بپذیرند کە عدالت مهمترین رکن بقای جوامع است و زندگی مشترک با زور و اجبار ممکن نیست، عقب‌ماندگان فرهنگی هستند کە برای رسیدن بە بلوغ فکری محتاج زمانند. و گاهی این عدم بلوغ فکری، دلیل و بانی بە هم خوردن آسایش نسل‌ها و حتی جنایت‌ علیە بشریت بودە است.

    معروف عثمانی
    اوپسالا 2014-07-06

    Halabja

Skapa din egna professionella hemsida med inbyggd blogg på N.nu